سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

بهره وری, آموزش وتوسعه صنعتی


بهره وری, آموزش وتوسعه صنعتی

دربیست وپنج سال گذشته ,رشد اقتصادی كشورهای شرقی آسیا,بیش از دوبرابر رشد اقتصادی سایر كشورهای جهان بوده است , درحالیكه شرق آسیا پیوسته درحال رشد بوده كشورهای خاورمیانه ومنطقه آفریقای شمالی بایك بحران واقعی رشد روبرو بوده است

دربیست وپنج سال گذشته ،رشد اقتصادی كشورهای شرقی آسیا،بیش از دوبرابر رشد اقتصادی سایر كشورهای جهان بوده است ، درحالیكه شرق آسیا پیوسته درحال رشد بوده كشورهای خاورمیانه ومنطقه آفریقای شمالی بایك بحران واقعی رشد روبرو بوده است .میانگین درآمدسرانه كشورهای عمده خاورمیانه در دهه گذشته كاهش داشته كه مسئله چگونگی تجدید رشد اقتصادی را به یك فوریت تبدیل نموده است .

●اقتصاد دانان فكر میكنند كه پدیده رشد اقتصادی دارای دو منبع است :

۱- تجمع دارائیهای فیزیكی* وانسانی

۲- كارائی كه دراجرای آن دو نوع دارایی بكارمی رود

تلاش گردیده كه تخمین زده شود چه مقدار از اختلاف موجود بین رشد چشم گیر كشورهای شرق آسیا ورشد نسبتا" كند و راكد كشورهای خاورمیانه مربوط به زیادی سرمایه های فیزیكی – انسانی، شرق آسیاست وچه مقدار از آن منوط به كارآئی اعمال شده دركاربرد آن دارائی هاست . یافتهها حیرتانگیزند. درسال ۱۹۶۰ میلادی هشت اقتصاد عمده مشرق ومغرب جهان (گروه هشت ) دارای درآمد سرانه بالاتری از شرق آسیا (موسوم به ستارگان برتر ) بودند . قبل ازسال ۱۹۹۱میلادی درآمدسرانه كشورهای خاورمیانه از مبلغ حدودا" ۱۶۰۰ دلار به مبلغ ۳۳۰۰ دلار رشد كرده بود ودر ۸ كشور شرق آسیا (ستارگان برتر) هم ،درآمدها تا ۸۰۰۰ دلار افزایش یافته بود. اگر چنانچه نرخ سرمایهگذاری در منطقه MENA (خاورمیانه وشمال آفریقا ) در آن زمان از میانگین ۲۵% به میانگین ۳۵% مربوط به شرق آسیا افزایش می یافت این كشورها هم درآمد سرانه ای معادل ۵۰۰ دلار بدست میآوردند. واگر چنانچه سطح میانگین آموزش وپرورش فردی درمنطقه یاد شده در همان سطح شرق آسیا می بود، در آمدهم به میزان اضافی ۱۳۰۰ دلار رشد میكرد، درحالیكه هنوز هم شكاف درآمدی تقریبا" ۳۰۰۰ دلار دیده می شود كه قابل توضیح از دیدگاه اختلاف درسرمایه های انسانی – فیزیكی نیست . پس این امر مربوط به اختلاف درسطح كارآئی است ، یعنی مربوط به راندمانعواملتولیدی است كه بكار می رود ، درحقیقت ، درحالیكه رشد بهره وری درشرق آسیا مثبت است ، درخاورمیانه وشمال آفریقا در ۲۵ سال گذشته منفی بوده است .

چنین برآوردهای مربوط به عامل كل تولید (TFP) ** روش ساده ای برای بررسی «رقابتپذیری بینالمللی » را بوجود میآورد . درحقیقت اختلافات موجود درعامل كل تولید، اختلافات موجود در هزینه واحد تولید در نظام های مختلف اقتصادی را حل وفصل میكند وهرقدر كه نرخ رشد بهرهوری بالاتر رود، كاهش هزینه های تولید اقتصادی (كه خود واحدی بزرگ است ) سریعتر میگردد . درجدول بهره وری جهانی ، شرق آسیا جنبه رهبریت دارد ودر واقع از سازمان همكاری وتوسعه اقتصادی OECD ***هم جلوتر رفته است .سوابق كاری مدون آمریكای لاتین درسه دهه گذشته آنچنان درخشان نبوده است اما لااقل رشد عامل كل تولید ش مثبت بودهاست . درحالیكه برعكس ، درمنطقه خاورمیانه وشمال آفریقا در همان زمان هزینه های واحد تولید بالاررفته است (یعنی رشد كل تولیدش منفی بوده ).

برای نشان دادن معضلات مربوط به هم سرعت كردن رشد منفی اقتصادی ،تصور بفرمائید كه دوست شما برروی یك پله برقی درحال صعود است ولی شما بر روی پله برقی دیگری درحال نزول هستید ،تنها راه رسیدن به ایشان اینست كه اول برگردید وبعد باحداكثر سرعت وتلاش ممكن از پله برقی كه درحال پایین رفتن است ، بطرف بالا حركت كنید واین كاری فرساینده است .

در اصطلاح اقتصادی هم این عمل معادل رسیدن به رشد اقتصادی از طریق افزایش سرمایهگذاری است. پس تعجبی ندارد كه خیلی ها از لنگیدن تغییر بهره وری نگران هستند.

چگونه باید انواع نوآوریها وآموزش های خلاق راتوسعه دهیم تا منطقه را از رشد منفی TFP به حالت مثبت آن هدایت كنیم ( یعنی جهت هزینه ها را عوض كنیم) ؟ منطقی نیست كه گفته شود متخصصین اقتصادی موافق منابع تغییر در بهره وری هستند درحالیكه همیشه یك نظریه ای وجود داشته كه عموم مردم به آن اعتقاد داشته اند.برای كشور فقیر پتانسیل بالائی برای تغییر دربهرهوری سریعتری وجود دارد ، چراكه آنها نیاز به اختراع ندارند. بلكه بسادگی فن آوری را وارد كرده وبابقیه جهان هم تطبیق حاصل میكنند. براساس سوابق موجود ،كشورها هراندازه كه فقیرتر باشند. نرخ رشد بهره وری سریعتری خواهند داشت . در قرن ۱۹ میلادی كشورهای فرانسه – آلمان – آمریكا ، فنآوری موجود را از رهبربهره وری زمان یعنی انگلستان آنروز بعاریت گرفتند ،پس درباشگاه مرد ثروتمند(یعنیOECD) مراحلی برای اتحاد وهمگرائی درسه دهه گذشته بوده است اما دركشورهای معاصر درحال رشد، بسیاری را اعتقاد براینست كه هنوز هم چیزی لاینحل باقی مانده است ، چیزی كه حقیقت ندارد.اما تغییر نقشه بهره وری در جغرافیای جهانی دیده می شود.

البته بعضی از اقتصادهای كشورهای شرق آسیا تغییر نرخ بهره وری را معادل سازمان كشورهایOECD به ثبت رسانده اند اما بسیاری از كشورهای درحال توسعه هم به كندیپشت سركشورهای پیشرفته لنگ لنگان قدم برمیدارند. كه تعدادی ازآنها عبارتند ازالجزایر، ایران وعراق كه واجد تغییرمنفی دربهره وری بوده اند.

واضح است علیرغم اینكه كشورهای درحال توسعه دارای پتانسیل لازم برای استقراض وتطبیق فنآوری وارداتی هستند اما از منظر فنآوری به مسابقه رشد جهانی نمیرسند .بنابراین جرقههای خودكاری برای تغییر شرایط بهره وری دیده نمی شود نتیجتا" مسئله به نقش دولت مركزی معطوف میگردد.

نقش دولت در ارتقاء رشد بهره وری به چگونگی مسائل اقتصادی وآموزش شركت ها مربوط می شود جمله ای معروف از مایكل پورترMichael porter هست كه میگوید« این دیگر كشورها نیستند بلكه شركت ها هستند كه دراقتصاد جهانی به رقابت برخواهند خواست» بسخن دیگر تغییر در بهره وری در سطح شركت هاست كه اهمیت می یابد .اما دولت ها هم بنوبه خودمی توانند مراحل آموزش را تسهیل نمایند.

كشورهای شرق آسیا بطریقی از راه های معمول تلاش كرده اند كه بكمك اتخاذ یك نقش دولتی فعال در انگیزه دادن به رشد صنعتی وتوسعه نیروی انسانی ،به فرآورده هائی همچون آموزش ، تغییر دربهرهوری ومسائل اقتصادی نائل شوند ولاجرم پیشرفت بزرگ اقتصادی این كشورها بسیاری از صاحب نظران را برآن داشته تامطرح كنند كه جهت بهینه كردن بهره وری در صنعت نیازمند«سیاستگذاری صنعتی » هستند . آیا واقعا" كشورهای حوزه خاورمیانه وشمال آفریقا نیازمند یك خط مشی صنعتی هستند؟

زمانی كه به سیاست صنعتی می اندیشیم ، جمله آقای Ross Perto كه درمناظره انتخاب ریاست جمهوری ۱۹۹۲میلادی ایالات متحده آمریكا، بر زبان راند مطرح میشود كه گفت : « فرق میكند، اگر كشوری تراشه كامپیوتری بسازد ویا تراشه سیب زمینی تولیدكند» این عبارت خودگویای سیاست صنعتی است یعنی انتقال ساختاركشور به یك جامعه صنعتی نیازمند انگیزشهای فنآوریست كه آموزش وتغییر بهره وری را تسریع كند.

از میان ۵ ستاره برتر شرق آسیا، بعضی هاسیاست صنعتی را پیش گرفته اند وبعضی ها هم بكار نه بسته اند.مثلا" ژاپن وكره جنوبی تراشه كامپیوتر را به تراشه سیب زمینی ترجیح داده اند.سنگاپور در پی ارتقاء سطح صادرات ومیزان جذب سرمایه های خارجی بوده است كه بنوبه خود یك سیاست صنعتی را طلب می كند.از طرف دیگر منطقه آزاد هنگ كنگ مثال مطلوبی برای یك اقتصاد كاملا" آزاد با دروازه های باز می باشد واجازه میدهد كه تراشه های اعم از سیب زمینی یا كامپیوتری هروقت كه نیاز باشد به تولید وفروش برسند وچنین سیاست بازارگرائی نمی گذارد كه سیاست های صنعتی را تفكیك كرده برای كشوری خاص تعمیم داشته شود تا با بكاربردن آن باعث تغییراتی برای شرق آسیا گردد چه برسد به اینكه قائل شویم

كه برای كشورهای حوزه خاورمیانه وشمال آفریقا باعث تغییرات بشوند.

علیرغم تنوعات یادشده ،حداقلدو حوزه دركشورهای خاورمیانه وشمال آفریقا وجود دارد كه باعث تفكیك یك نوعی از سیاست صنعتی خاص میگردد. اولا" ،دولت های منطقه ای باید ازطریق بكارگیری استراتژیهای فعال همچون تصرف فناوری ( ازطریق خریداری ) ،توسعه صادرات وسرمایهگذاریهای مستقیم ، از اقتصاد جهانی بهره مند شوند. دوما" ،واضح است كه اگر اكثریت رشد بهره وری اساسا" از بستر بكارگیری وپذیرش سرمایه های خارجی حاصل میشود پس كشورها هم باید دروازه های خود را بروی آن تحولات بگشایند ومشتاقانه از آنها پذیرایی كنند همچنین فرصتهائی برای بعضی كشورها وجود دارد كه از طریق صادرات ، آموزش بگیرند. فعالیت های صادراتی، عواملی چون دانش بازاریابی ، فنآوری واطلاعات بازار مربوط به حضور مشتریان ، كه اقتصاد كشورها را رقابتی تر میكنند با یكدیگر تركیب میكند. گرچه( بعقیده دكترجان پیج JohnPage (رئیس بخش اقتصادی سازمان كشورهای خاورمیانه وشمال آفریقا دربانك جهانی )عوامل كلیدی فوق موجد موفقیت كشورهای شرق آسیا هستند ولی از نظر بین المللی مورد قبول نیستند. با وجود این ، اگر كسی بخواهد نگاهی به روابط فی مابین بازبودن دروازه های كشور به اقتصاد جهانی وتغییر در میزان بهره وری بنماید، پیشنهادات JohnPage موثر ومثبت خواهد بود. درحقیقت كشورهای: ۱ )شرق آسیا و آمریكای لاتین بلحاظ وحدت بازارجهانی اهمیت والائی دارند درحالیكه كشورهای ۲) جنوب آسیا،خاورمیانه وشمال آفریقا در این رابطه اهمیت چندانی ندارند چرا كه تغییر در میزان بهرهوری كشورهای گروه ۱ سریع ترین آهنگ ودر گروه ۲ كم ترین سرعت را نشان میدهد.

همین موضوع درخصوص سرمایه گذاری مستقیم خارجی هم صدق میكند. یعنی اینكه مناطقی از جهان كه درجلب آن سرمایه های خارجی(FDI) *بیشترین توفیق را داشته اند، درجلب فنآوریهای جدید وتغییر بهره وری هم بیشترین موفقیت را نشان داده اند وبرعكس آن كشورها ئی كه نتوانستند سرمایه ای بطور مستقیم (FDI)جلب كنند در تغییر بهره وری هم عقب مانده اند.

پس اولین عامل استراتژی رقابت پذیری (یا سیاست صنعتی ) برای هركشوری درمنطقه جنوب دریای مدیترانه باید استراتژی گسترش صادرات وجهت دادن سرمایه های خارجی به اقتصاد برونمرزی آن باشد ،حالا سئوال اینست : چرا سرمایه گذاری برای واردات ؟ تحقیقاتی در خصوص تاثیر سرمایه های خارجی بروی تغییر بهره وری منطقه وجود ندارد كه مدعی باشد وقتی سرمایههای خارجی وارد كشور می شوند فنآوری جدید را نمی آورند. برعكس آنها باعث جلب فنآوری جدیدهم می شوند كه كاملا" مناسب رقابت های داخلی است .

مهندس فرزاد تعویذی

Topics Covered in this Section

Global Competition and the Changing Relations between The Public - Private Sectors in the MENA Region Namat Shafik , Director of Private Sector Development and Finance, World Bank

Building Competitive Advantage: Lessons From Other Countries Michael Porter, Professor at Harvard University, School Of Business, Cambridge ,USA

Le Maroc Competitif: A Cluster Development Initiative In Morocco Saad Kettani,President of WAFACORP , Morocco

Productivity, Learning and Industrial Development John Page, Chief Economist,MENA Country Operations, World Bank

Fostering Competitiveness R. Shyam Khemani, Manager in the Privare Sector Development , World Bank

Productivity , Learning and Industrial Development By: John page


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.