سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شما با شغلتان ازدواج کرده اید


شما با شغلتان ازدواج کرده اید

مردم شما را تشویق و تمجید می کنند هر کسی به شما به عنوان فرد کارآمد و برجسته ای نگاه می کند چکهایی با مبالغ زیاد و ضیافت های شام به عنوان پاداش و تمجید بسیار خوب است

مردم شما را تشویق و تمجید می کنند هر کسی به شما به عنوان فرد کارآمد و برجسته ای نگاه می کند. چکهایی با مبالغ زیاد و ضیافت های شام به عنوان پاداش و تمجید بسیار خوب است. همه این تشویق و تمجیدها به نظر باارزش هستند اما ناگهان احساس ناراحت کننده ای ایجاد می شود. وقتی برای گذراندن با دوستانتان ندارید، سالگرد ازدواجتان را فراموش می کنید، به طورمنطقی توجیه می کنید که در آینده برای تعطیلات و یا استراحت کردن وقت خواهیم داشت و...معتاد به کار شخصی است که از لحاظ احساسی دچار مشکل شده است و در حرکتی بی اختیارانه برای به دست آوردن موفقیت و تحسین معتاد شده است. معتادین به کار به کارشان وابسته هستند تا خودشان را نشان دهند. آنان چنان مشغول کار هستند نمی توانند احساساتی مثل حس دوستی و صمیمیت را درک کنند.

بسیاری از معتادان به کار با خوشحالی در مورد کارشان بحث می کنند در حالی که خودشان را در اعتیاد به کارشان پنهان کرده اند. آنها احساس می کنند برای اینکه چه کسی هستند دوست داشته نمی شوند و آنها برای اینکه چه کار می کنند دوست داشته می شوند و همیشه احساس می کنند به اندازه کافی کار نکرده اند.

جنبه ناراحت کننده این مسأله آن است که جامعه این موضوع را به عنوان یک مشکل نمی بیند و ما فرد معتاد به کار را مورد تشویق و تمجید قرار می دهیم و آرزو می کنیم ای کاش به جای آنها بودیم.

افراد معتاد به کار، برای شور و اشتیاق و کارایی شان مورد احترام هستند و به خاطر سرمایه و پولی که می توانند برای خانواده فراهم کنند نیز مورد احترام هستند. شبیه به معتادان دیگر معتادین به کار روابط دوستانه وفعالیتهای فوق برنامه را به خاطر عادتشان نادیده می گیرند. خانواده ها، دوستان، سرگرمیها، تعطیلات و جشنها را کنار می گذارند. هرگونه عدم پذیرش نقش مهمی بر ذهن فرد معتاد به کار دارد. به این بهانه ها توجه کنید:

هیچ مشکلی وجود ندارد. من فقط شغلم را دوست دارم و کار سرگرمی من است. من سخت کار می کنم برای اینکه حرفه من است. هر موقع که خواستم می توانم برای ساعتها از کار دست بکشم من خودم نمی خواهم همه چیز بعد از تمام شدن این پروژه تمام می شود.

باورهایی وجود دارد که معتادین به کار به آن توجه دارند.

▪ باور اول: تنها افراد بامسؤولیت تر دچار اعتیاد به کار می شوند.

این اولین و مهمترین مسأله روانشناختی است.

▪ باور دوم: معتادان به کار بهترین کارمندان هستند.

در واقع، ویژگیهای زیادی وجود دارد که باعث می شود معتادان به کار کارمندان ضعیفی باشند. برای مثال: آنها نمی توانند تیمی عمل کنند. آنها اعتقاد دارند می توانند کار را بهتر از همکارانشان انجام دهند. آنها خوش هیکل نیستند.زندگی آنها توازن ندارد و در مورد جزییات چنان وسواسی می شوند که یک کار ۶ساعته را در ۱۲ساعت انجام می دهند. آنها نمی توانند دورنمای چیزی را ببینند، متکبر و خودبین هستندو در وضعیت ناامن و آزارنده فکر می کنند می توانند بهترین کار را انجام دهند از این رو به صحبتهای دیگران گوش نمی دهند. آنها به نوعی اعتیاد دارند و فکر می کنندنظرشان در مورد هر پروژه بهترین نظریه است. کوته فکر هستند. چنان د رمورد کارشان وسواس دارند که خلاقیت را فراموش می کنند. کاری را به کسی واگذار نمی کنند. بیشتر از حدکار می کنند و نمی دانند چه وقت آن را تمام کنند. اغلب از خستگی و اختلال ذهنی رنج می برند. رسیدن به معیارهایشان برای آنها غیرممکن است. بنابراین محیط کار تهدیدکننده است. آنها همیشه تولیدی با کیفیت بالا ندارند. خستگی آنها بر ذهنشان اثر می گذارد و باعث اشتباه در کار می شود.

▪ باور سوم: معتادان به کار از کارشان لذت می برند.

این مسأله همیشه اینطور نیست. این اغلب مسأله ای است که فرد معتاد به کار در اولین مکانی که برای حرفه خاص خود وارد می شود با آن روبرو است. برای مثال: شاید یک صنعتگرو یا کسی که صنایع دستی درست می کند، به دنبال پیشرفت بوده ولی اکنون شغلش را ادامه می دهد. ولی فردی که کار صنایع دستی انجام می دهد و از کارش لذت می برده است دیگر آن کار قسمتی از مسؤولیت و حرفه اش است. همچنین، اینکه به نظر می رسد افراد معتاد به کار بیشتر به سمت کار می روند و اینطور نیست بلکه به همان اندازه از کار فرار می کنند.

▪ باور چهارم: کاهش ساعت کار مسأله را حل می کند.

وقتی فرد معتاد به کار سرکار نیست، به این معنی نیست که درباره آن فکر نمی کند. آنها در طول سرگرمی ها و امور شخصی خود نیز به آن فکر می کنند، تعداد ساعات کاری که برای کار صرف می شود، فرد معتاد را نشان نمی دهد.

● تغییر دادن عادتهای کاری

چرا برای فرد معتاد به کار تغییردادن اینقدر سخت است. برای اینکه کل هویت و شخصیت فرد در کارش مطرح است.

▪ نکاتی که لازم است رعایت شود:

خطاهای دیگران را در نظر نگیرید، عصبانی نشوید، شوخ طبعی و توازن را در زندگیتان ایجاد کنید. اگر شما و یا کسی که می شناسید به وسیله کارهای فرد معتاد به کار تهدید شده ا ید، پس مجبور می شوید آن فرد را متقاعد کنید تغییر کرده و به منافعتان توجه کنید.

میزان بهره وری باعث ایجاد توانایی می شود که شخص کل را ببیند درحالی که احترام همکارانش را جلب می کند. ارزش شخصی خود را بشناسید که موضوع بیشتر از موفقیت کاری اهمیت دارد. سرگرمی های جدیدی پیدا کنید و افق فکری خودتان را افزایش دهید سعی کنید متعادل شوید. مهارتهای ارتباطی را افزایش دهید. شادتر باشید و روابط دوستانه خوبی ایجاد کنید که واقعاً اثر داشته باشد.

مهارتهای نگهداری از کودکان را بهبود بخشید. بنابراین کودکان از پیامدهای بزرگ شدن به وسیله والدین معتاد رنج نمی برند. غرور و تکبر را کنار بگذارید که واقعاً نمی توانید نیازهای کسی را ببینید.

● راههای ترک کردن اعتیاد به کار

۱) سعی کنید خود را کنترل کنید. وقتی همکار یا مرئوس پیشنهادی می کنند که به نظر شما مسخره می آید. مقاومت کنید و نگذارید آن انجام شود. اگرچه درست نباشد. بگذارید کس دیگر کار را انجام دهد. اگرچه فکر می کنید نظریه کم اهمیتی است گاه عقیده دیگری را جایگزین عقیده خود کنید. قدرت را به کس دیگری دهید تا پروژه را بررسی کند. پیشنهاد ندهید توصیه نکنید و کار را دقیق کنترل نکنید.

۲) سرگرمیهای جدیدی پیدا کنید. سعی کنید بازی و ورزش کنید. شانس بزرگی است که بتوانید ماهیچه هایتان را قوی کنید.

۳) شکست را بپذیرید برای افراد معتاد به کار شکست بسیار دردناک است. سعی کنید در مسیر درست کارها را به دوستان و همکاران واگذار کنید. وقتی آنها در شرکت شما در کنار شما لذت بردند آنها در کنار شما هستند وقتی که شما به آنها نیاز دارید.

۴) با خانواده، دوستان و در برنامه های سرگرمی آنها همکاری کنید. و زمانی را در هفته با همسر و یا بچه ها و دوستان بگذرانید. ساعت کار را کوتاهتر کنید.

۵) افراد دیگر را صادقانه ستایش کنید. این کار را چند بار در روز انجام دهید زیرا افراد معتاد به کار به خود بیشتر توجه می کنند. باید تمرین کنید با تمجید و تحسین دیگران به آنها توجه کنید.

۶) بهانه هایی که اعتیاد به کار را تصدیق می کند بشناسید. مثل من برای خانواده ام سخت کار می کنم. یا شرکت نیاز دارد که من ۱۸ ساعت در روزکار کنم. حقیقت این است که شرکت بدون کار شما نیز به کارش ادامه می دهد ولی شما سرانجام برای کار خانواده تان را از دست می دهید.

۷) فعالیت تان راکم کنید و به جای همسرتان با شخصی که تلفن کرد حرف بزنید و چیزی هم بخواهید با او حرف بزنید.

۸) یا دبگیرید که نه بگویید.

همه این مسائل تا زمانی که ارزش واقعی شما در آنچه انجام می دهید پوشیده باشد تحقق نمی یابد. ولی اگر به طور معمولی کار کنید منشأ ارزش شما خانواده و علایق وسیع شما آشکار می شود.



همچنین مشاهده کنید