یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

فیمینیسم و گرایشها


فیمینیسم و گرایشها

فمنیسم اندیشه­ای نوبنیاد است و زمان عنصر لازم و ضروری برای شناختن هرچه بیشتر ماهیت این اندیشه است

● مقدمه

فمنیسم اندیشه­ای نوبنیاد است و زمان عنصر لازم و ضروری برای شناختن هرچه بیشتر ماهیت این اندیشه است. هویت و ماهیت اندیشه­ها هنگامی به خوبی شناسایی می­شوند و گستره و دامنه­شان برای اندیشمندان روشن می‎گردند، که در بستر زمان به دقت مورد بررسی قرار گرفته، توصیف­ها، تحلیل­ها و موشکافی­های عمیقی توسط اندیشمندان و متفکران از آن صورت پذیرفته باشد، این در حالی است که فمنیسم با همه فراز و نشیب‎هایش هنوز در ابتدای راه است و شناسایی دقیق آن نیازمند زمان است.

● مفهوم فمنیسم

فمنیسم (Feminism) در اصل واژه­ای فرانسوی (Feminisme) است که از ریشه لاتین (femina) به معنای زن (woman) اخذ شده است. حالت وصفی این واژه (Feminine) در زبان انگلیسی و (Feminin) در زبان فرانسه است، که از کلمه لاتینی (femininus)به معنای زنانه گرفته شده است. در زبان فارسی «طرفداری از حقوق زن»، «جنبش آزادی زنان»، «زن باوری»، «زن­آزاد خواهی» و غیره معادلهایی هستند که برای واژه فمنیسم ارائه شده­اند.(البته بنده نه نوع نگاه این گمراهان را قبول دارم { برای جا افتادن این مطلب به کتاب "نشت نشا" صفحه ۵۹ مقاله رپ یا انصار نوشته رضا امیر خانی مراجعه کنید} و نه نوع نگاه رایج در جامعه سنتی – مذهبی را و اعتقاد نگارنده بر این است که حقوق زنان در ایران آنچنان باید و شاید هم رعایت نمی شودکه البته با طلوع انقلاب اسلامی و نوع نگاه امام و به خصوص رهبری اندکی وضعیت این قصه پر غصه بهتر شده است.

و مثلا تاملی شود در نظریات آیت ا... صانعی به خصوص در باره ارثیه برابر که با توجه به شرایط زمان و مکان می تواند لازم الاجرا باشد. در مورد حضور در اجتماع و نوع پوشش بنگرید به کتاب زن همیشه مظلوم تاریخ "آیت ا... نکونام" )

(چندی پیش صحبتی در این امور بود که یکی از دوستان در نقد صحبت های بنده حدیثی را از پیامبر نقل کرد که " بهترین زینت زن همسرداری و خانه داری ست " که بنده هم موافق و هم مخالفم که البته این شرط لازم است نه کافی. اعتقاد بنده بر این است که زنان هم و باید وارد صحنه اجتماع شوند کما اینکه در صدر اسلام زنان حتی در جنگ ها نیز شرکت داشته اند به نقل از درس هایی از قرآن آقای قرائتی و نوع نگاه رایج در جامعه را چه در محافل شبه روشنفکری، فیمینیستی و چه در محافل مذهبی و سنتی و دو چندان دیگر گونه در تشکل های دانشجویی نمی پسندم

شرح این هجران و خون جگر

این زمان بگذار تا وقت دگر

در اصطلاح, اندیشمندان تعریف و معنای واحدی از فمنیسم ارائه نداده‎اند. برخی از آنها معتقدند از آنجا که فمنیسم جنبش واحدی نیست, بنابراین امکان تعریف واحد از این مکتب وجود ندارد. آنان معتقدند اگر چه تمام فمنیستها در این­باره که زنان فرودستند و برای آزادی آنان باید استراتژیهایی اتخاذ کرد, هم عقیده­اند اما در مورد علل ستمدیدگی زنان و استراتژیهای رسیدن به آزادی, بین آنان اختلاف نظرهای اساسی وجود دارد. [۱] برخی دیگر بیان می­دارند واژه فمنیسم از نوآوریهای قرن بیستم در دهه ۱۹۶۰ بوده که با دو اعتقاد اساسی در ارتباط است: اول آنکه زنان به دلیل جنسیت­شان, دچار محرومیت هستند و دوم اینکه این محرومیت باید از میان برود. [۲] در دیدگاه دیگر فمنیست کسی است که معتقد باشد, زنان به دلیل جنسیت گرفتار تبعیض هستند, زنان نیازهای مشخصی دارند که نادیده و ارضا نشده باقی مانده­اند و لازمه ارضای این نیازها, تغییر اساسی در نظام اجتماعی, اقتصادی و سیاسی است. [۳]

▪ با مراجعه به فرهنگهای معتبر انگلیسی می­توان دو مفهوم اساسی و مهم را از فمنیسم برداشت کرد:

۱) فمنیسم آموزه­ای است که از حقوق برابر زنان با مردان در امور اجتماعی, اقتصادی و سیاسی دفاع می­کند.

۲) فمنیسم جنبش سازمان یافته­ای است که برای بدست آوردن حقوق اجتماعی, اقتصادی و سیاسی زنان شکل گرفته است.

حقیقت آنکه دو مفهوم اخیر با روند و مسیر تاریخی فمنیسم سازگارتر است. سه تعریف اول, تنها به مفهوم دوم از فمنیسم اشاره دارند, این نوع برداشت از آنجا ناشی می­شود که بنا بر اعتقاد اینان فمنیسم واقعی اساساً همان مفهوم دوم است، مفهومی که دارای بار سیاسی بوده و به صورت یک جنبش فراگیر اروپا و آمریکا را در نوردیده است. در حالی که اگر بخواهیم بگونه­ای واقع­بینانه­تر قضاوت کنیم, فمنیسم هر دو مفهوم را داراست. در مفهوم اول فمنیسم تنها آموزه و دکترینی است که با بیان علمی در صدد اثبات برابری حقوق اجتماعی, سیاسی و اقتصادی زنان با مردان است. در صورتی­که در مفهوم دوم فمنیسم جنبشی است که با رهیافت سیاسی به دنبال بدست آوردن و تحقق بخشیدن آن آموزه و دکترین است. از حیث تاریخی نیز سابقه مفهوم اول طولانی است در حالی که مفهوم دوم به دهه ۱۹۶۰ به بعد برمی­گردد.

بر این اساس شاید بتوان تعریفی جامع که هر دو مفهوم را برساند ارائه داد. «فمنیسم آموزه یا جنبشی است که در تلاش برای اثبات یا به­دست آوردن حقوق اجتماعی, سیاسی و اقتصادی برابر یا برتر با مردان است.» ویژگی این تعریف آن است که به گونه­ای می­تواند همه گرایشهای فمنیستی که بعداً از آن سخن خواهیم گفت را پوشش دهد.

● گرایشهای فمنیستی

فمنیسم یک گرایش و مکتب واحد نیست. فمنیستها به این سؤال که اساساً چرا وضع زنان چنین است و راه حلّ آن چگونه است, پاسخ واحدی ارائه نداده­اند. از نظر اخلاقی فمنیستها دارای یک ایده و سبک واحد نبودند, صور فمنیسم هم با اعتلا و ارتقای عفت و پاکدامنی و هم با ایجاد روابط جنسی آزاد پیوند داشته است. [۱]

از نظر سیاسی نیز چهره فمنیسم در برگیرنده درجات و سلسله مراتب مختلفی بوده است, از لیبرال سخت شروع و به چپ افراطی ختم می­شود. [۲]

● گرایش لیبرالی

«برابری» و «رفع تبعیض جنسی» مهمترین محور اصلی مطالعات فمنیسم لیبرال است

● گرایش مارکسیستی

محور عمده مطالعات فمنیسم مارکسیستی در رابطه با «برابری» و «حذف سرمایه­داری» است. به نظر این دسته از فمنیستها سرمایه­داری مشکل عمده نابرابری میان زنان و مردان است.

● گرایش رادیکالی

«نجات زنان» و «حذف مردسالاری» محور اصلی مطالعات و مطالبات این دسته از فمنیستهاست

● گرایش سوسیالیستی

حذف نظام «سرمایه­داری» و «مردسالاری» محور مطالعه فمنیستها در این نگرش است. فمنستهای سوسیال معتقدند برای فهم مشکلات زنان و رهایی از آن باید هر دو نظام سرمایه­داری و مردسالاری را به طور همزمان مورد مطالعه و ارزیابی قرار داد، که از این نظر این یک نگرشی «دوگانه­گرا» است.

● گرایش پست‎مدرن

این گرایش نیز «حذف مردسالاری» را محور عمده مطالعات خویش قرار داده است. پست­مدرنها از آنجا که با ارائه هر گونه تفسیری واحد و جهانشمول از جهان مخالفت می­کنند، در باب مسائل زنان نیز معتقدند همه نگرشهای فمنیستی چون در جهت ارائه تفسیری واحد و جهانشمول از زنان برآمدند, لذا دچار مشکل هستند. به نظر این دسته از فمنیستها اساساً ارائه تفسیری واحد و کلّی در باب واقعیت, حقیقت, معرفت اخلاق و سیاست, در واقع تداوم فرهنگ مردسالارانه است، در حالی که در مقابل اینگونه تفسیرها, چندگانگی و کثرت امری مطلوب و ضروری به نظر می­رسد.

میشل فوکو و ژاک دریدا، دو پست مدرن برجسته، تلاش کردند تفسیرهایی از فمنیسم ارائه دهند. در حالی که دریدا در مباحث اندیشه­ای به «ساخت شکنی» توجه داشت, فوکو تلاش نمود تا بحث از «قدرت و همبستگی­اش با دانش» را گسترش دهد. به نظر دریدا با توجّه به دو قطبی بودن کاربردهای زبان مانند زمین و آسمان، ماده و روح, زن و مرد و غیره، باید اینها را از برداشتهای مابعد الطبیعه­ای رها ساخته و بنیادهای ساخته‎شده آنرا مورد سؤال قرار داد، و به تعبیری دیگر آنها باید «ساخت­شکنی» شوند(۶)

● نقد فمنیسم

تعدد گرایشات در فمنیسم نشانگر ناسازگاری، اختلافات, عدم تحمّل و نقد درونی حامیان آن در این مکتب است. در میان گرایشات فمنیستی, فمنیسم رادیکالی (افراطی) مخرّب­ترین و عقب­افتاده­ترین جنبش دهه ۶۰ است. {۷}

اگر چه دیگر گرایشات همگی نیازمند نقد هستند اما آنچه امروزه نقد آن از اهمیت لازم برخوردار است, فمنیسم رادیکالی است. نقد این جنبش نیازمند فرایندی عمقی و در حوزه­های معرفتی همچون هستی‎شناسی, شناخت­شناسی, انسان­شناسی و غیره است, در حالی که دیگر گرایشات فمنیستی عموماً نیازمند نقدی سطحی و روین در مساله فمنیسم هستند، چراکه اساساً نقدهایی که در حوزه معرفتی و اندیشه­ای بر مکاتب لیبرالیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم و پست‎مدرن وارد می­شود به گونه­ای طبیعی مساله فمنیسم را نیز در بر خواهد گرفت. در حالی که وضعیت فمنیسم رادیکال بدینگونه نیست، فمنیسم رادیکال مکتب یا به‎عبارت بهتر جنبشی است که بالاصاله در باب زنان و رهایی آنان شکل گرفته است. از این نظر شاید حق را به کسانی داد که معتقدند فمنیسم واقعی همان فمنیسم رادیکال است. {۸}

با این حال این مقاله در صدد نقد عمقی به جنبش فمنیسم نیست و تنها تلاش خواهد کرد به برخی از ابعاد و معضلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این جنبش که عموماً از زبان غربیها بیان شده است بطور فهرست­وار اشاره نماید.

۱) جنبش فمنیسم منظری تک بعدی به تمام جنبه­های زندگی انسان دارد. این جنبش تمام بدبختیها و شرور جهان را در اثر تسلط مردها بر زنان دانسته و خواهان حذف مردان در تمام عرصه­های اجتماعی است، در حالی که زندگی در این جهان و بقا و تداوم آن ناگزیر از تعامل زن و مرد در زندگی اجتماعی است. بنابراین عدم توجّه به «مکمّل» بودن زن و مرد و برتری یا فرودستی هر یک از دو جنس بزرگترین خطای این دسته از فمنیستها است.

۲) روح حاکم بر جنبش فمنیستی, همان روح توتالیتر و دیکتاتوری است. فمنیسم به فرد اجازه نمی­دهد تا برای خود تصمیم­گیری نماید و بیندیشد, حتی در تفکر خصوصی اشخاص هم مداخله می­کند, به فرد اجازه ابراز وجود نمی­دهد و کوچکترین فعالیتهای افراد را تحت نظر دارد چرا که اساساً این جنبش مدعی کنترل تمام بخشهای مختلف زندگی بشر است[۹]

آنان در آن واحد ضد بورژوا, ضدّ کاپیتالیست, ضدّ خانواده, ضدّ دین و ضدّ روشنفکراند. {۱۰}

لحن و زبان این جنبش هم روحیة فاشیستی آن را نشان می­دهد, کلمات زشت و وحشتناک و سخنرانیهای فاجعه­آمیز فمنیستهای رادیکال نشان دهندة اشتیاق آنها برای لطمه زدن به دیگران است. یکی از مجلاتی که منعکس کننده طرز تفکر فمنیستهای افراطی است به نام «Now» و یا «سازمان ملی زنان» روی جلد یکی از شماره­هایش این چنین اعلام می­دارد:

«حالا زمان آن فرا رسیده تا کنترل زندگیمان را در دست گیریم. حالا زمان برای آزادی پرثمر برای زنان از تمام گروهها و طبقات اجتماعی, فرهنگها و سنین مختلف و گروههای گوناگون جنسی فرا رسیده و حالا دیگر زمان شبیه­سازی ما و بوروکراتهایی که همچون عروسکهای خیمه­شب ­بازی­اند و خواهان کنترل و زجر دادن زنان, کشتن و تجاوز به جسم ما, به سر رسیده است. در حال حاضر زمان برای ضربه زدن و با نوک چکمه به زیر شکم پدرسالاران کوبیدن فرا رسیده! و حالا زمان برای مبارزه ما فرا رسیده است.» «نه خدا, نه آقا و نه هیچگونه قانونی نمی­تواند سد راهمان باشد.» [۱۱]

به نظر میرسد همین پاراگراف کوتاه نشان دهنده خشم وغضب, لذت­طلبی و نامفهوم بودن «فمنیسم» رادیکال باشد و اوج دیکتاتوری و فاشیستی آنان را نشان دهد. آنها حتّی به کاربردهای زبانی هم رحم نمی­کنند.

۳) فمنیسم مسئولیتهای سنگینی را بر زنان تحمیل کرده است. زنی که در گذشته­ روش و شیوه زندگیش, انتخابش و اصولاً برنامه ادامه حیاتش در این جهان برای وی مشخص و معلوم بوده، امروز باید در کلیّه موارد تنها خودش تصمیم گیرنده اصلی باشد و این همه مسئولیتها وتصمیمات که هر زنی در جامعه امروزی با آن مواجه است به حدی سنگین است که برای عده بسیاری از زنان در غرب به مرز غیرقابل تحملّی رسیده است. [۱۲]

۴) فمنیسم باعث رشد فزاینده استفاده ابزاری مردان از زنان گردیده است. امروزه در غرب و حتی در برخی از جوامع شرقی، از زن به مثابه کالای جنسی در تبلیغات تجاری مورد استفاده قرار می­گیرد.(۱۳

۵) بها ندادن به شریفترین حرفه زنان یعنی «مادری» و «خانه­داری»، یکی از کریه­ترین و زشت­ترین چهرة فمنیستهاست. حرفه­ای که اساساً به لحاظ تواناییهای جسمی و روحی، تنها زنانند که می­توانند به خوبی از عهده آن برآیند و مردان هرگز قادر به اداره آن نیستند.

مگی گالاگر می­گوید: فمنیسم با دروغ بزرگی که به زنان و مردان گفت به یک پیروزی بزرگ دست یافت. نقش یک خانم خانه­دار در خانه دست­کمی از زنان در مشاغل دیگر ندارد

. آنها تصور می­کنند اگر زنی کاشف دارو باشد و راه معالجه بیماری سرطانی را نشان دهد و یا اخلاقیات جدیدی را در جامعه باب کند می­تواند سروصدای بیشتری را در جامعه بر پا کند در حالی که کارهای یک خانم خانه­دار بازتابی در مطبوعات و رادیو و تلویزیون ندارد اما باید دانست که دارای ارزش کمتری هم نیست و از نظر ارزش کاملاً با دستاوردهای بزرگ دیگر هم سنگ است [۱۴]

۶) فمنیسم باعث ایجاد تردید و عدم اعتماد به­نفس در دانشجویان و تحصیل­کردگان دانشگاهی گردیده است. در صورتی که دانشجویان دیگر مشغول تحصیل تاریخ, ادبیات, علوم, زبانهای خارجی و دیگر مواد درسی هستند, دانشجویانی که مشغول تحصیل در رشتة زنان­اند در واقع تلاش می­کنند تا برخوردهای ستیزه­جویانه­ای را بیاموزند که این برخوردها توأم با اطلاعاتی دروغین است. [۱۵]

۷) روح جنبش فمنیستی «همجنس­گرایی» است. خانم تی. گریس آتکینسون که خود یکی از فمنیستهای سرسخت است, اعتراف می­کند که «فمنیسم به مثابه تئوری و همجنس­بازی در حکم و عمل است.»[۱۶]

این دسته از فمنیستها که از ریشه با مردان سرناسازگاری دارند، به صراحت اعلام می­دارند که باید حتی در روابط خصوصی نیز بجای آنکه با مردی سپری کنند، با همنوعان خود بسر برند. اگرچه این عمل از آنجا که مخالف طبیعت است، تنها در مقام شعار است و آنان در خلوت ناچارند نیاز طبیعی خود را تنها با مردان برطرف سازند. اساساً بسیاری از رهبران جریان فمنیستی شخصیت بسیار منفی داشته­اند. آنان بجای آنکه بدنبال ارتقاء منزلت زن و تحقق شعارهای فریبنده خود باشند، در واقع بدنبال تئوریزه کردن و معقول جلوه دادن راههای بی‎بندباری خویش برآمدند. برخی از فمنیستهای مطرح مانند خانم بتی فریدن در کتاب «ابهت و جاذبه فمنیستی» بجای آنکه به دنبال ارائه دیدگاههای علمی از فمنیسم باشد, به دنبال نشان دادن جاذبه­های شخصی خویش هست. [۱۷]

اما همکاری نهادهای سیاسی و فرهنگی بویژه حضور مؤثر زنان خواهد توانست به ترمیم لطمه­ها و صدماتی که فمنیستها بر پیکر جوامع وارد کرده­اند بپردازد. [۱۸]

رابرت ایچ بورک منتقد بزرگ اندیشه، اخلاق و فرهنگ غربی و آمریکایی درباره فمنیسم معتقد است، اگر غرب به ویژه آمریکا همین روند را در پیش گیرند, فمنیسم افراطی آنان را در سراشیبی به سوی «گومورا» فرا خواهد خواند. گومورا (به عربی عموره و سدوم) دو محل مجاور در بحرالمیت هستند که بنا به نقل تورات, محل عذاب قوم لوط به خاطر فساد و شهوترانی آنان بوده است. وی معتقد است با توجّه به مشابهت­های اخلاقی و فرهنگی میان جامعه کنونی آمریکا و مردم «گومورا» سرنوشت مشابهی برای جامعه مزبور قابل پیش­بینی است و جوامع غربی بویژه آمریکا در سراشیبی منتهی به «گومورا» هستند. نقد محافل سنتی و مسائل مربوط به پوشش و حجاب و ... بماند برای بعد.

منبع : مطالبه

منابع مورد استفاده برخی از مجلات ویژه زنان و کتاب نقد

۱- ابوت و والاس، پیشین، ص ۱۵.

۲- اندرو هی­وود، درآمدی بر ایدئولوژیهای سیاسی، محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۷۹ ص۴۰۹.

۳- مکنزی، پیشین، ص ۳۴۶.

۴- وینسنت، پیشین، ص۲۴۶.

۵- رابرت ایچ. بورک، در سراشیبی به سوی گومورا، لیبرالیسم مدرن و افول آمریکا، الهه هاشمی حائری، تهران، حکمت، ۱۳۷۹، ص۴۵۱.

۶- حاتم قادری، اندیشه­های سیاسی قرن بیستم، تهران، سمت، ۱۳۷۹، ص۱۳۱.

۷- بورک، پیشین، ص۴۳۹.

۸- همان، ص۴۴۳.

۹- همان، ص۴۵۴.

۱۰- همان.

۱۱- همان، ص۴۵۶.

۱۲- همان، ص۴۴۱.

۱۳- روث سیدل، به سوی جامعه­ای نوع دوست­تر، موسسه فرهنگی طه، پیشین، ص۵۴. (مقاله ترجمه شده از روث سیدل در کتاب نگاهی به‎ فمنیسم، موسسه فرهنگی طه)

۱۴- بورک، پیشین، ص۵۰۴.

۱۵- همان، ص۴۱۹.

۱۶- هی­وود، پیشین، ص۴۴۴.

۱۷- نیکلاس دیویدسن، پیشین.

۱۸- بورک، پیشین، ص۵۰۵.