جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جامعه شناسی گفتمان های سکولاریستی در جنبش دانشجویی متأخر ایران


جامعه شناسی گفتمان های سکولاریستی در جنبش دانشجویی متأخر ایران

باید به این پرسش پاسخ دهیم که اصلاح طلبان، چه طریق و وسیله ای را برای گذار به دموکراسی به کار گرفته اند؟ این جریان در سال های آغازین دهه هفتاد، از رهگذر کتاب ها و مقالات و سخنرانی …

باید به این پرسش پاسخ دهیم که اصلاح طلبان، چه طریق و وسیله ای را برای گذار به دموکراسی به کار گرفته اند؟ این جریان در سال های آغازین دهه هفتاد، از رهگذر کتاب ها و مقالات و سخنرانی ها و سایر فعالیت های تبلیغاتی روشنفکران لیبرال، به تدریج شکل گرفت و بسط یافت. در اوایل سال ۱۳۷۶ و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، جریان مذکور به اردوگاه اصلاح طلبان روی آورد و تمام توان خود را برای پیروزی نامزد آنها به کار گرفت. پس از این، دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی دانشجویان، به شاخه دانشجویی احزاب اصلاح طلب و دنباله اجرایی- عملیاتی آنها تبدیل شدند. اما در اوایل دهه هشتاد، بنا به دلایلی، تفرق و واگرایی میان اصلاح طلبان و دانشجویان لیبرال جانشین وفاق و همگرایی شد و این امر همچنان تاکنون ادامه یافته است. در واقع، این بخش از جنبش دانشجویی به یکی از منتقدان سرسخت روش و رویه اصلاح طلبان تبدیل شده اند.

رویگردانی لیبرالیسم دانشجویی از احزاب و گروه های اصلاح طلب، موجب نزدیک تر شدن آنها به سه جریان اجتماعی شده است:

الف) برخی روشنفکران سکولار که چهره ای فراجناحی و اپوزیسیون دارند.

ب) نیروها و گروه های ملی- مذهبی.

ج) جنبش های اجتماعی، از جمله جنبش های زنان، کارگران، دانشجویان، قومیتگرایان، معلمان و...

جریان لیبرالیسم دانشجویی به یقین می داند که به تنهایی قادر به ایجاد شرایط جدید دموکراتیک نیست. از این رو، تمایل به خلق یک «جنبش فراگیر اجتماعی» دارد؛ بدین معنی که دریافته تنها با یکپارچگی گروه های فکری و سیاسی و همبستگی جنبش های اجتماعی مختلف می تواند به ظهور آینده ای دموکراتیک امیدوار باشد. در واقع، امکان تأثیرگذاری عمیق و ساختاری بر فضای سیاسی کشور، متوقف بر پیدایی «جنبش عام دموکراسی خواهی ایرانیان» است؛ جنبشی اجتماعی که حامی تحولات دموکراتیک است. آنها معتقدند که به منظور دگرگون کردن موازنه قوای سیاسی و اجتماعی، باید یک جنبش اجتماعی قدرتمند تشکیل داد.

آشیانه اصلی گفتمان لیبرالیستی، انجمن های اسلامی دانشجویان بوده اند. انجمن های اسلامی دانشجویان، با وجود آن که همچنان نام دیرینه خویش را حفظ کرده و از لحاظ نام و عنوان، «انجمن های اسلامی» باقی مانده اند، اما از اوایل دهه هفتاد به بعد، تحولات و دگرگونی هایی را تجربه کرده اند که تناسبی با نام و اساسنامه و رویکرد و سنت اولیه شان ندارد. در اثر این تحولات درونی، دغدغه ها و مطالبات و آرمان های انجمن های اسلامی به صورت آشکاری تغییر یافت؛ اسلام محوری، ظلم ستیزی، صدور انقلاب، نبرد حق و باطل، مهدویت، عدالت خواهی، استکبارستیزی، خودباوری فرهنگی و بازگشت به خویشتن اسلامی و... به تدریج از کلید واژه های گفتمان انجمن های اسلامی خارج شدند و جای خود را به دموکراسی، آزادی، جامعه باز، گفت و گوی با جهان پیرامون، تساهل و تسامح، پلورالیسم، غرب گرایی، جامعه مدنی، سکولاریسم و... دادند! در واقع، «گفتمان اسلامی- انقلابی» در چارچوب فکری انجمن های اسلامی زوال یافت و «گفتمان لیبرالیستی- سکولاریستی» متولد گردید، بی آن که نام و عنوان این تشکل دانشجویی در جهت تطابق با محتوایش تغییر یابد! در انجمن های جدید، مقوم و ماهیت اصلی تشکل عبارت بود از «دموکراسی» نه «اسلام»! بعضی از آنها صریحا مدعی شدند که ما به دنبال «انجمن دموکراتیک» هستیم نه «انجمن اسلامی»! این استحاله چنان زننده و ناروا بود که حتی طنین اعتراض و انتقاد برخی از هواداران انجمن های اسلامی در میان اصلاح طلبان را نیز برانگیخت!

روشن است که فعالان سیاسی- اجتماعی انجمن های اسلامی، به هر حال می بایست شبه استدلال ها و توجیه هایی را برای منطقی و معقول جلوه دادن این دگردیستی ایدئولوژیک و اعتقادی خلق و به افکار عمومی عرضه کنند. در این راستا، انجمن های اسلامی حداقل به سه طریق در مقام توجیه و منطق سازی برآمده اند:

اول. برخی از آنها ادعا کرده اند که اساسا مقوله دین در گفتمان انجمن های اسلامی، مقوله ای غیرمرکزی و فرعی و حاشیه ای بوده است و برخوردار از مرکزیت و محوریت در گفتمان انجمن های اسلامی نبوده است که امروز انجمن های اسلامی بخواهند از آن دست بشویند و مقوله دیگری را جایگزین آن سازند.

این در حالی است که اسناد معتبر و واقعیات تاریخی در طول چند دهه اخیر، دقیقا مغایر با چنین ادعایی است. اصول مندرج در اساسنامه انجمن های اسلامی و شعارها و مطالبات مطرح شده از سوی انجمن های اسلامی در دهه شصت، همگی حاکی از جایگاه کانونی و مرکزی اسلام و اسلام گرایی در گفتمان آن هاست.

مهدی جمشیدی

دانشجوی کارشناسی ارشد

جامعه شناسی انقلاب اسلامی