یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
سیر طولانی روز در دل شب

اینروزها در زمینه داستان ترجمه، یک رمان و یک مجموعه داستان از «اورهان پاموک» و «یاشار کمال»- نویسندگان مشهور و صاحبنام ترکیه- منتشر شده است. دو اثر داستانی از دو نویسنده که کارهای هرکدامشان حالوهوایی متفاوت با دیگری دارد و هرکدام نماینده جنبهای از ادبیات داستانی ترکیه هستند. این دو کتاب، یکی از طرف انتشارات زاوش و دیگری از طرف انتشارات گیسا منتشر شدهاند. در ادامه به معرفی و مروری بر این دو اثر داستانی خواهیم پرداخت.
● شمس را چه کسی کشت
پس از رمان «نام من سرخ»، که چندسال پیش برای اولینبار در ایران با ترجمه «عیناله غریب» منتشر شد، اینروزها رمان دیگری از «پاموک» نیز با ترجمه همین مترجم از طرف انتشارات زاوش بهچاپ رسیده است. رمان «کتاب سیاه» که ترجمه فارسی آن در حالی منتشر شده که چندی پیش ترجمهای دیگر از رمان «نام من سرخ» و همچنین ترجمه اثر اتوبیوگرافیک استانبول از این نویسنده برنده جایزه نوبل بهچاپ رسیده بود.
کتاب سیاه، رمانی است که همانطور که در مقدمه ترجمه فارسی آن آمده، ترجمه آن به زبان فرانسه بالاترین جایزه ادبی فرانسه را برای اورهان پاموک به ارمغان آورد. ضمن اینکه ساختهشدن فیلمی با عنوان «چهره پنهان» بر اساس این رمان عنوان بهترین فیلم اقتباسی جشنواره آنتالیای ترکیه را از آن این فیلم کرد. کتاب سیاه، رمانی است ۶۵۰صفحهای، شامل دوقسمت که قسمت اول آن از ۱۹فصل و قسمت دومش از ۱۷فصل تشکیل شده است. کتاب سیاه نیز مانند نام من سرخ و البته بهگونهای متفاوت، از یکسو پیوندی عمیق با ادبیات شرق دارد و از سوی دیگر ریشهدار در سنت رماننویسی اروپایی است که اشراف اورهان پاموک بر این هر دو زبانزد است و البته بر تمامی اینها باید تاثیر بورخس را افزود که او خود استاد بهکارگیری شیوههای روایتگری شرقی بود.
از جمله نشانههای تاثیرپذیری پاموک را از فرهنگ و ادبیات شرق میتوان در فصل سوم از قسمت دوم کتاب سیاه با عنوان «شمس را چه کسی کشت» پیدا کرد. بر پیشانی این فصل دو بیت از مولانا آمده است. در این فصل، غالب- شخصیت رمان- را در حال خواندن نوشتههای جلال میبینیم. در بین این نوشتهها، نوشتههایی هم هست درباره مولانا: «غالب خوب میدانست که دلایل دلبستگی جلال به این شاعر صوفیمسلک تمامعیار نه آن اشعار نغز عرفانی است که به قرن سیزدهم در شهر قونیه به زبان فارسی سروده شده، نه آن فضایل اخلاقی که در کتابهای درسی همه ادوار که هر تشریح و تفسیری از آنها که به هر طریق و دلیل ممکن در نهایت بهگفته و کردهای از این آدم منتهی میشد، از طرفی او کاملا آگاه بود که جلال نه هرگز به تکوتوک بیتی از این اشعار روی خوشی نشان میدهد که آذین همه کتابهای همه نویسندگان این مرز و بوم است نه به آن خروارخروار عکس و کارتپستالی که از آن گفتهها و کردهها در هیئت شعبدهبازیهایی پابرهنه و خرقهپوش در هیئتی از معرکه به خورد توریستجماعت داده میشود، از طرفی حجم نوشتههای جلال از مولانا هم در حدی نبود که غالب به این نتیجه غیرخوشبینانه برسد که جلال جز استفاده و بعضا سوءاستفاده از این آدم و طریقت عرفانیاش که بعد مرگش در اقصینقاط جهان شایع شد- که این روال شیوه معمول برخورد هر روزنامهنگاری چون جلال با هر شاعر بنامی چون مولانا بوده و هست- هیچ نوع رابطهای نداشته با آن. چیزی که جلال را چنین دلبسته و حتی وابسته مولانا میکرد روابط متقابل این آدم با آدمیان بود و از آن هم مهمتر نوع و نحوه تاثیرپذیری آثار این آدم از این روابط.» کتاب سیاه را نشر زاوش در ۱۵۰۰نسخه منتشر کرده است. قیمت این کتاب ۳۰هزارتومان است.
● داستانهایی مستند از کودکان خیابانی
یاشار کمال، برای مخاطب فارسیزبان اهل ادبیات، نویسندهای است نامآشنا؛ نویسندهای قدیمیتر از اورهان پاموک و با سبک و سیاقی متفاوت با او. یاشار کمال، نویسندهای است رئالیست که تاکنون آثار مختلفی از او به فارسی ترجمه شده و اینروزها نیز مجموعه داستانی از او با عنوان «سربازان خدا» با ترجمه عیناله غریب بهچاپ رسیده است. سربازان خدا شامل هشت داستان است. یاشار کمال خود درباره این هشت داستان گفته است: «تمامی هشت داستان این کتاب- اگر بشود داستان نامیدشان- بر اساس مصاحبههای حضوری و مستند شخص نگارنده شکل گرفتهاند که بر این اساس همه شخصیتها و موقعیتها واقعی هستند.» سربازان خدا درباره کودکان خیابانی است و همانطور که در مقدمهای که در ترجمه فارسی کتاب بهنقل از ناشر آثار یاشار کمال آمده، حاصل مصاحبههای نویسنده با کودکانی است که «هرکدام بهدلایلی خاص مجبور شدهاند دور از هر خانه و کاشانهای در کنج پارکها و زیر پلها و لابهلای صخرههای موجشکن مسکن کرده و برای گذران سادهترین امورات زندگی روزمره با دشوارترین مسایل و مصایب ممکن مواجه شوند؛ مسایل و مصایبی که یاشار کمال در این اثر به سادهترین شکل ممکن از زبان خود این کودکان به چندوچون آنها میپردازد.» عنوانهای هشت داستان این مجموعه عبارتند از: «اَیهیهیهیهیه»، «کاش کی زرافه رو نزن»، «شبی که هوا بدجوری شرجی بود»، «شبیه قدیر که شاگرد آهنگری بود بود»، «سربازهای خدا همهچیزشون با بقیه فرق میکنه»، «سر بریده»، «انگار پرنده میبارید اون روزا از آسمون» و «یه تیکه آهن آبدیده». اینک قسمتی از داستان «شبی که هوا بدجوری شرجی بود» از این مجموعه: «از صدای سایش چمنها که از رو کفشای چرمی و پاچه شلوار جینم بلند میشد، جیرجیرک و شبپره بود که به چپوراست جست میزدن و تو چشمبههمزدنی ناپدید میشدن. از جلو تیر چراغبرق که رد میشدم یهو یه خفاش از بالای سرم تیر کشید و حسابی ترسوندم. به سمت مرکز پارک که پشت ساحل بود سرازیر شدم، یهو باد قطع شد و شرجی هوا قوت گرفت انگار کسی لیس بزنه سروصورت آدمرو، مرکز پارک که ارتفاعش از همهجای اون پایینتره، هم سروصداش کمتر بود هم روشناییش.
جلوتر زیر یه بید مجنون نوری خورد به چشمم که اول فکر کردم کرم شبتابه ولی دقیق که شدم دیدم بیشتر شبیه آتیش سیگاره تا کرم شبتاب برا اینکه هی قوت و ضعف میگرفت و سوسو میزد. صدای بلند و کشیده هواپیمایی که داشت مینشست تو فرودگاه یشیلکوی قطع که شد، احساس کردم صدای پچپچ میشنوم. هنوز خیلی جلوتر نرفته بودم که دیدم بله، صدا صدای پچپچه و نور نور سیگار. یه دومتری جلو رفتم و گفتم: «سلام.» هفت هشت تا سایه بدقواره وول خوردن رو هم ولی هیچ صدایی ازشون بلند نشد برا همین دوباره و اینبار کمی بلندتر گفتم: «سلام.» اینبار همهشون بلند شدن ولی بازم جوابی ندادن. دیگه واضح میشد دیدشون...» از همین سطرها میتوان دریافت که مستندنگاری یاشار کمال، از نقطههای کور و تاریک شهر و زندگی کودکان خیابانی، صرفا گزارشی روزنامهای نیست و یاشار کمال، قدرت ادبیاش را در فضاسازی و دیگر عناصر داستانی در این قصهها به رخ کشیده است. گرچه خود در همان نوشته آغاز کتاب میگوید مطمئن نیست که بتوان اینها را داستان نامید. فضاسازیهای یاشار کمال در این مجموعه، هنرمندانه است و او بهخوبی توانسته از طریق فضاسازی و دیالوگ، موقعیت را ترسیم کند؛ موقعیت کودکانی که صداهای خاموش و طردشده شهر هستند و نویسنده با ادبیاتی که براساس حقیقت زندگی آنها خلق کرده، این صدای خاموش را احضار کرده و به گوش خوانندگان رسانده است.
شاید چکیده نگاه یاشار کمال را در این مجموعه بتوان در عباراتی از قصه «سربازای خدا همهچیزشون با بقیه فرق میکنه» یافت. همان عباراتی که از زبان یکی از شخصیتها نقل میشود و بهمنزله عکسی دستهجمعی از همه کودکان بیجا و مکانی است که در سراسر کتاب پراکندهاند. همان عباراتی که در پشت جلد ترجمه فارسی هم شاید بهعنوان سرشتنمای مجموعه داستان سربازهای خدا چاپ شده است: «عجیبه نه؟ ما همدیگهرو میشناسیم. همه بچههای دربهدر همدیگهرو میشناسن. از برق تو چشمامون، از رنگوروی چهرههامون، از صدامون، از بوهامون... چه میدونم. ما با همه فرق داریم. ماها یهجور دیگهایم. ما... ما سربازان خداییم. سربازای خدا یهجور دیگهن، یهجور دیگه.» و بعد راوی میگوید: «از این اصطلاح «سربازان خدا» خوشش اومده بود و مدام تکرارش میکرد. معلوم بود که همون لحظه و فیالبداهه اومده بود تو دهنش اما ولکنش نبود و خیلی حال میکرد از تکرارش.» مجموعه داستان سربازان خدا را انتشارات گیسا در تعداد ۱۰۰۰نسخه و با قیمت ۱۲هزارتومان منتشر کرده است.
مانی سپهری
عنوان برگرفته از نام نمایشنامه یوجین اونیل
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست