چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

درباب اولویت عدالت


درباب اولویت عدالت

جرمی والدرون Jeremy Waldron فیلسوف پنجاه و سه ساله نیوزلندی متولد ۱۹۵۳ هم اكنون از پیشروان فلسفه سیاسی و فلسفه حقوق به شمار می آید

والدرون از نسل فیلسوفان پس از رالز است و از شمار كسانی كه جان رالز تاثیری قطعی بر شكل گیری اندیشه فلسفی شان داشته است. این را در جای جای آثار والدرون می توان دید. تقریباً در پاراگراف های آغازین بیشتر مقالات و كتاب های مهم او می توانید جملاتی را پیدا كنید كه در آنها از تاثیر اثر دوران ساز رالز، نظریه عدالت، سخن می گوید و به وجهی تعیین كننده از این اثر اشاره می كند و با استفاده از آن مدخلی را برای طرح بحث خود پیدا می كند. در واقع «نظریه عدالت رالز» در ابتدای تحصیل دانشگاهی والدرون منتشر شده است (۱۹۷۱) و با ملاحظه وضع حال والدرون قابل تصور است او كه در ۱۹۷۴ لیسانس (BA) فلسفه خود را از دانشگاه اتاگو (Otago) نیوزلند گرفته از همان آغاز تحت تاثیر رالز قرار بگیرد.با این همه والدرون دستاوردهای مهم و ویژه خود را در فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق و سیاست دارد. حقوق برای او جایگاه ویژه ای دارد. او كه یك دوره BA حقوق را هم در همان دانشگاه در سال ۱۹۷۸ به پایان رسانده است (و در نهایت در ۱۹۸۶ از آكسفورد دكترای فلسفه گرفته) به شیوه ای خاص در پی احیای استقلال نظریه قانون گذاری است. والدرون معتقد است كه از قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی به بعد كه قانون گذاری تبدیل به مقوله ای محوری در اندیشه سیاسی شده، تا حد زیادی از شأنش كاسته شده. او در مقابل به نظریه پردازی قانونی براساس عقل متعارف (common law thinking) تاكید دارد - كه دیدگاهی عمدتاً آمریكایی است. اما این تنها یكی از وجوه متنوع فعالیت های آكادمیك والدرون است. او در زمینه دموكراسی، حقوق بشر، نافرمانی مدنی و عدالت اجتماعی تحقیقات قابل توجهی كرده است كه اهمیت خاص آنها به میان رشته ای بودن و دیدن موضوع از دیدگاه های گوناگون است. مضمون مالكیت هم یكی از مضمون های مورد اعتنای اوست كه چند اثر درباره آن منتشر كرده است. از جمله كتابی با عنوان «حق مالكیت خصوصی» (The Right to Private Property) و مدخل دایره المعارف فلسفی استنفورد درباره مالكیت.مضمون مالكیت چنان كه خواهیم دید یكی از مفاهیم مركزی اندیشه والدرون است. والدرون خصوصاً پس از نقدهای جرالد كوهن (Gerald A.Cohen) بر نوزیك (Nozick) مجبور بوده است در پیوند اندیشه لیبرال با مفهوم مالكیت تدقیق بیشتری كند. كوهن در نقد خود از نوزیك لیبرتارین، و لیبرال ها نشان می دهد كه چگونه مفهوم مالكیت با مفهوم آزادی در لیبرالیسم و لیبرتارینیسم پیوند دارد و در عین حال چگونه مالكیت خصوصی خود پدید آورنده ناآزادی های مهمی است.والدرون كوشیده است سه گانه عدالت، آزادی و مالكیت را در اندیشه لیبرالی چنان مفهوم پردازی كند تا منظومه جدید لیبرالی او از چنین نقدهایی كمترین آسیب را ببیند.به این ترتیب وقتی او در مسئله ای از مسائل مربوط به سه مضمون بالا وارد می شود، برای حل آن دو مضمون دیگر را هم به میان می كشد. والدرون نویسنده بسیار پركاری است كه شمار مقالاتش عددی سه رقمی است و هشت كتاب دارد، از جمله حقوق لیبرال، مجموعه مقالات ۹۱-۱۹۸۱ (۱۹۹۳) (Liberal Rights) ، قانون و عدم توافق (۱۹۹۹) (Law and Disagreement) ، خدا، لاك و نابرابری: مبانی مسیحی اندیشه سیاسی لاك (۲۰۰۲) (God, Locke, and Unequality).در آنچه پس از این می آید برخی خطوط جالب توجه نوشته های والدرون را به طور خلاصه مرور می كنیم و در این مرور بیشتر بر همان مفاهیم سه گانه به هم پیوسته یعنی عدالت، آزادی و مالكیت توجه می كنیم.

•مالكیت

نخستین كتاب مستقل والدرون همان «حق مالكیت خصوصی» است. در این كتاب والدرون به بررسی استدلال هایی می پردازد كه بر لزوم وجود قواعد مالكیت تاكید دارند: «مالكیت اصطلاحی عام برای قواعدی است كه نحوه دسترسی و كنترل مردم به اشیایی چون زمین، منابع طبیعی، ابزارهای تولید، كالاهای ساخته شده و همچنین (از نظر بعضی) متون، ایده ها، اختراعات و سایر محصولات فكری را تعیین می كنند.»۱ عدم توافق مردم درباره استفاده از این چیزها به علاوه كمبود یا كمیابی برخی از آنها از اصلی ترین عواملی است كه برای استدلال به نفع وجود قواعد مالكیت به كار می روند. نكته مهمی كه والدرون در كتابش به آن تاكید می كند این است كه استدلال هایی كه به لزوم وجود «قواعد مالكیت تاكید می كنند ضرورتاً به تایید مالكیت خصوصی نمی انجامند بلكه بر لزوم وجود «نوعی قاعده» برای مالكیت دلالت دارند. والدرون یادآور می شود كه «برای هزاره ها جوامع انسانی ای وجود داشته اند كه نیازها و خواسته های تمام اعضای خود را برآورده می كرده اند بدون آنكه در مورد چیزهایی چون زمین یا سایر منابع اقتصادی عمده زندگی قائل به مالكیت خصوصی یا چیزی شبیه آن بوده باشند.»۲ والدرون همچنین تاكید می كند كه حتی در جوامع مدرن هم ما با سه نوع مالكیت خصوصی (private) جمعی (collective) و مشترك (common) سروكار داریم ما می توانیم مالك خانه و كفش خود باشیم (مالكیت خصوصی) در عین حال با اتوبوسی دولتی شركت واحد كه متعلق به همه است و نهاد دولت از طرف جامعه كنترل را به عهده دارد سفر كنیم (مالكیت جمعی) و وقتی به باغچه خود در خارج شهر می رویم آن را با آبی آبیاری كنیم كه متعلق به همه «قریه» است و بعضی ساعت ها هم برای ما سهمیه بندی می شود (مالكیت مشترك). از آن گذشته اگرچه مالكیت خصوصی نظامی برای تصمیم گیری فردی در مورد اموال است، در عین حال نظامی از قواعد اجتماعی است؛ وجود، تداوم و امنیت آن وابسته به قواعد مورد قبول اجتماع و حمایت شده از طرف حكومت است. همین كه مالكیت خصوصی وابسته به حمایت دولت است و از منابع استفاده می كند كه به نحوی به همه تعلق دارد ایجاب می كند كه دائم محتاج توجیه خود باشد.

والدرون اشاره می كند كه امروزه بسیاری این استدلال عوامانه را تكرار می كنند كه با فروپاشی اتحاد شوروی - به عنوان الگوی مالكیت جمعی در منابع اصلی اقتصادی- حقانیت اقتصاد بازار و مالكیت خصوصی به اثبات رسیده است. اما او تاكید دارد «در بحث توجیه یك نهاد مسئله فقط غلبه آن بر رقیبان نیست بلكه ما اغلب نیازمند این هستیم كه نشان دهیم آن نهاد به نحو درستی كار می كند.»

در واقع همان طور كه اشاره كردیم والدرون نقد كوهن را بر مالكیت خصوصی جدی گرفته است كوهن می گوید مالكیت خصوصی آزادی كسانی را كه مالكیت ندارند نادیده می گیرد؛ بی خانمان آزاد نیست زیر «سقفی» زندگی كند؛ آزاد نیست اعمال خصوصی ای را انجام دهد كه دیگران «در مكان های متعلق به خودشان» آزادانه انجام می دهند و اگر بخواهد به محدوده هایی بیاید كه متعلق به دیگران است، آن دیگران به قانون و پلیسی متوسل خواهند شد كه براساس حق مالكیت خصوصی و آزادی فردی توجیه شده اند و بی خانمان را از این «عمل آزادانه» باز خواهند داشت.۳موقعیت والدرون در میان طرف های این گفت وگو موقعیتی ممتاز است. او به طور قطعی به هیچ كدام از طرف های دعوا نمی پیوندد و «می كوشد» راهی را برگزیند كه به نحوی مزایا و قوت های هركدام از استدلال ها را جدی بگیرد. به این ترتیب او باید هم ملاحظه استدلال های نوزیك را بكند، هم نقد كوهن را جدی بگیرد و هم زمینه رالزی تعریف عدالت را برای فیصله برگزیند؛ یعنی در واقع بكوشد كه مسئله تضاد مالكیت و آزادی را به طریقی لیبرالی حل كند.نمونه ای از این تلاش والدرون در مقاله كلاسیكش «بی خانمانی و مقوله آزادی»۴ نمود یافته است. والدرون در این مقاله می خواهد رابطه بین بی خانمانی، قواعد مالكیت خصوصی و عمومی و آزادی نادیده گرفته شده كسانی را نشان دهد كه محكوم به فقر و زندگی در خیابان و خواب زیر سقف آسمان هستند.۵ با این حال او به راهی غیر از راه كوهن می رود. كوهن كه یك ماركسیست (تحلیلی) است چنان كه گفتیم نقدی رادیكال بر پیوند مالكیت خصوصی و آزادی مطرح می كند و در آخر یك راه بیشتر برای اعاده آزادی پرولتاریا و تمامی كسانی كه مالكیت خصوصی ندارد نمی بیند؛ همان راهی كه ماركس در مانیفست پیش می نهد: «الغای مالكیت خصوصی».۶

اما والدرون راهی را بر می گزیند كه در عین تلاش برای حل مشكل همچنان به لیبرالیسم وفادار بماند: «من استدلال خواهم كرد كه بی خانمانی مقوله ای است كه بیشترین ربط را با بنیادی ترین و انتزاعی ترین اصول ارزش های لیبرال دارد.»۷ اما والدرون چگونه این استدلال را پیش می برد؟ بحث او این است كه هركدام از ما به «مكانی برای آزاد بودن» نیاز داریم. همان طور كه گفتیم بعضی از وجوه مهم آزادی دقیقاً به این بستگی دارد كه ما مكانی «داشته با شیم» كه در آن «به اختیار» خود عمل كنیم. والدرون تاكید می كند كه ناآزادی تنها بدبختی عارض بر بی خانمان نیست؛ ناآزادی بالایی است در كنار سرما، گرسنگی، بیماری عدم دسترسی دارو، و... اما به عقیده او برای جامعه ای، چون آمریكا كه خود را «سرزمین آزادی» می داند شرم آور است كه برخی به خاطر بی خانمانی ناآزاد باشند.۸ با این حال راه حل او به هیچ وجه همچون راه حل كوهن رادیكال نیست. والدرون به تغییر «قانون» نظر دارد تا بی خانمان ها را به سر كار بفرستد، و با تكیه بر مالكیت های عمومی در زمانی كه هنوز مالكیتی خصوصی ندارند، آنها را حمایت كند. او تاكید می كند كه این مسئله را نباید «مشكل بی خانمان ها» دید بلكه باید «مسئله میلیون ها «شخص» دانست كه فعالیت، شأن انسانی و آزادی شان در معرض نابودی است.۹ در این بحث نوك پیكان حمله او متوجه لیبرتارین هایی چون فردریش هایك (Fredrich Hayek)، موری روتبارد (Moray Rothbard) و رابرت نوزیك است كه تاكید دارند فقر و بی خانمانی عده ای، مسئولیتی برعهده ثروتمندان یا كل جامعه نمی گذارد. والدرون می خواهد- بی آنكه اصل مالكیت خصوصی را مخدوش كند نشان دهد كه قواعد مالكیت را نمی توان یكسره بر قواعد آزادی و از آن مهم تر چنان كه خواهیم دید بر «مفهوم» عدالت تقدم داد. به این ترتیب تلاش والدرون تلاشی برای برجسته كردن اهمیت موضوع ناآزادی بی خانمان ها و نشان دادن این است كه راه حل های «نظری» و خصوصاً قانونی می توان برای این مشكل داشت.مضمون مالكیت و «زمین داشتن» و پیوند آن با عدالت در اندیشه والدرون ابعاد جالب دیگری هم پیدا می كند. یكی از مضامین اخیر مقالات والدرون «مسئله اسكان» است. از جمله او در دو مقاله كه هردو در سال ۲۰۰۳ ارائه شده به مسئله سكنی گزیدن دیگران در سرزمین هایی كه ساكنان از پیش داشته است می پردازد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.