شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

لطفاً کودکی تان را جایی جا نگذارید


لطفاً کودکی تان را جایی جا نگذارید

● برای این که هر روز، روز جهانی کودک باشد
بچه ها صاحب گنج بزرگی هستند واگر بدانند با حفظ این گنج، همه روزهاشان تازه و آفتابی می ماند، هرگز آن را گم نمی کنند. این گنج «کودکی» است؛ …

برای این که هر روز، روز جهانی کودک باشد

بچه ها صاحب گنج بزرگی هستند واگر بدانند با حفظ این گنج، همه روزهاشان تازه و آفتابی می ماند، هرگز آن را گم نمی کنند. این گنج «کودکی» است؛ مراقب باشید «کودکی»تان جایی جا نماند.

«کودکی» رنگ و وارنگ است مثل یک جعبه مداد رنگی.

«کودکی» خوشبوست، مثل همه گل های زیبای دنیا. مثل پاک کن ها و خودکارهای عطری، مثل روزهای عید، مثل چادر نماز مادر، مثل خانه، وقتی که از مدرسه برمی گردی، مثل مدرسه وقتی که ۲۰ می گیری.

«کودکی» زیباست، مثل پروانه ها، کفشدوزک ها، دریا، ساحل شنی، جنگل و کویر، مثل دوستی.

«کودکی» خوشایند است مثل خندیدن از ته ته دل، بی هیچ غمی که پشت آن خنده پنهان شده باشد، مثل کارت پستال های جلوی مغازه کتابفروشی نزدیک مدرسه، مثل برچسب های جورواجور که گاهی نمی شود یکی اش را انتخاب کرد.

«کودکی» ساده است، مثل مشق های کلاس اول، مثل بازی قایم باشک ، مثل دل همه بچه ها.

«کودکی» پر راز و رمز است، مثل بعضی از حرف هایی که بزرگترها می زنند، مثل جاهایی که نرفته ایم، مثل گل هایی که نبوییده ایم، راه هایی که نرفته ایم و قصه هایی که نشنیده ایم. مثل سایه ها، گذر فصل ها، تبدیل یک بذر کوچک به یک گیاه بزرگ، مثل گم نشدن پرنده های مهاجر، فواره های میدان که رنگ و وارنگ می شوند، چند خیابان بالاتر از مدرسه، یک محله دیگر، یک شهر دیگر، یک کشور دیگر، یک سیاره دیگر، مثل زیر پوسته زمین و آن طرف آسمان، مثل ابرها، مثل بال های شیشه ای سنجاقک ها. «کودکی» پرهیاهوست، مثل زنگ تفریح، مثل تعطیلی مدرسه، مثل پارک، عصر روزهای تعطیل.

«کودکی» پر از شوق و امید است. مثل صبح اول مهر، مثل آرزوی بزرگ شدن آنقدرکه کفش های مادرمان اندازه پای ما شود.

فکر کنید زندگی بدون این همه، چه شکلی می شود بی هیچ رنگ و بویی، بی هیچ آرزویی، بی هیچ شادی و لبخندی، بی هیچ هیاهویی، خاکستری و سرد مثل زندگی بعضی از آدم بزرگ ها که کودکی شان را فراموش کرده اند. آنها هیچ وقت از دیدن جعبه ای پر از مداد رنگی ذوق زده نمی شوند، هیچ وقت فکر نمی کنند به اینکه یک بذر ریز هندوانه چطور یادش نمی رود که به هیچ چیز بجز هندوانه تبدیل نشود، آنان حوصله و وقت بازی ندارند و حوصله و وقت فکر کردن به شهرها وکشورها و سیاره های دیگر را هم ندارند و فکر می کنند به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است، راز و رمز به جای کنجکاو کردن شان، عصبانی شان می کند و همه سر و صداها اعصاب شان را خرد می کند. آدم بزرگ هایی که «کودکی» شان را فراموش کرده اند، اغلب فقط به «بیزینس» فکر می کنند. یعنی کار در مقابل دریافت پول، خرید و فروش در مقابل دریافت پول، زندگی در مقابل دریافت پول. همه چیز برای آنان سخت است، آخر فقط با «کودکی» می توان هیچ چیز را جدی نگرفت، دیگران را به آسانی بخشید و تلخی ها را به آسانی فراموش کرد و هر لحظه زندگی را تازه و زیبا و هیجان انگیز دید. فقط با «کودکی» می توان به آسانی دوست شد، به آسانی همه چیز را قسمت کرد و به آسانی شاد بود. فقط با «کودکی» هر روز، یک روز تازه و متفاوت است و هر شب رازهای زیادی در دل دارد. پس لطفاً لطفاً لطفاً «کودکی»تان را هیچ کجا جا نگذارید. آن را توی دل تان برای همیشه نگه دارید. خیلی به دردتان می خورد.

[باران طلایی]