سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
گزارش یک اعدام
جنگهای جهانی، قهرمان میخواستند و ترس، واقعیتی بود که در فرآیند این جنگها باید مخفی میماند. در اغلب فیلمهای هالیوودی مربوط به جنگ جهانی، نشانی از ترس نیست. جنگجویان همه آراسته به صفات عالیاند و شجاعانه میجنگند و این شجاعت محض و بیخدشه، که ساخته و پرداخته دستگاههای تبلیغاتی قدرتهای کلان دستاندرکار جنگهای جهانی بود، همان امری است که نویسندگان ضدجنگ چون کورت ونه گات و لویی فردینان سلین، به آن شک کردند و مهمترین آثار ضدجنگ قرن بیستم نظیر «سفر به انتهای شب» و «سلاخ خانه شماره پنج» را بر مبنای آن آفریدند. ونه گات در آغاز سلاخ خانه شماره پنج، چهرههای پاکیزه هالیوودی را که بهعنوان نماد جنگ جهانی به خورد مردم آمریکا داده میشدند به باد طنز و ریشخند میگیرد و در برابر این قهرمانان ساختگی، شخصیتی شکننده و آسیبپذیر چون بیلی پیل گریم را خلق میکند؛ سربازی لهشده و متلاشی، چراکه به تعبیر ونه گات و نویسندگانی مانند او، ادبیات باید وجوهی از جنگ را افشا میکرد که روایت مسلط و شکلگرفته بر مبنای اسطوره «قهرمان آمریکایی» درصدد مخفی نگهداشتن آن بود.
ونه گات فرم رمان خود را نیز علیه آن فرم شستهرفته قهرمان محور بهکار برد. همینطور سلین در سفر به انتهای شب چنین کرد. این نویسندگان در رمانهایشان درست به سراغ کسانی رفته بودند که روایت مسلط از جنگ، آنها را به مغاکهای تاریک رانده بود تا در فراموشی دفن شوند. کسانی که طردشدگان جنگ بودند، چراکه این شخصیتهای اسقاطی به درد تصویرها و روایتهای هالیوودی از جنگ نمیخوردند. آنها باید در تاریکترین ژرفاهای ناخودآگاه یک ملت مدفون میشدند و ادبیات آمده بود تا آنها را از این ژرفا بیرون بکشد، مریی کند و از طریق این شخصیتهای مطرود، نیمهای از یک ملت را که پشت آن تصویرهای هالیوودی پنهان نگه داشته شده بودند عریان و بیحفاظ به رویشان بیاورند. بیدلیل و از سر تصادف نیست که قهرمان مطرود سلاخ خانه شماره پنج ونه گات، در جایی از رمان، با کتابی مواجه میشود که به نوعی وصف حال امثال اوست؛ کتابی با عنوان «اعدام سرباز اسلوویک»، نوشته ویلیام بردفورد هیویی که اثری است مستند درباره یک سرباز جنگجهانی دوم که به جرم ترس اعدام شد.
در سال ۱۹۴۹، ویلیام برد فورد هیویی روزنامهنگار، درمییابد که در پاریس قبرستانی هست که تعدادی سرباز گمنام آمریکایی در آن دفن شدهاند. این، هیویی را کنجکاو میکند و این کنجکاوی، با ماجرایی عجیب مواجهاش میکند. ماجرای مرگ سربازی به نام اسلوویک که در همان قبرستانی دفن شده که آن چند سرباز گمنام دیگر.
این، آغاز یک جستوجوی طولانی است برای پیبردن به راز مرگ سرباز اسلوویک، یعنی تنها سرباز آمریکایی که در جنگ جهانی دوم، به جرم فرار از خدمت سربازی اعدام شده بود و این، اتفاقی بود که از زمان جنگ داخلی تا آن زمان در آمریکا سابقه نداشت. هیویی، شروع میکند به تحقیقات مفصل پیرامون این ماجرا و حاصل این تحقیقات، میشود همان کتابی که بیلی پیل گریم، قهرمان رمان «سلاخ خانه شماره پنج» ونه گات، در جایی از این رمان با آن مواجه میشود؛ کتاب «اعدام سرباز اسلوویک» نوشته ویلیام برد فورد هیویی، که گزارشی است خواندنی از داستان زندگی و اعدام یک سرباز آمریکایی به نام ادی دی. اسلوویک از خدمت گریخته بود و به همین خاطر محاکمه و به جوخه آتش سپرده شد. «اعدام سرباز اسلوویک» به محض انتشار، پرفروش شد و داستان آن دستمایه یک فیلم تلویزیونی و یک نمایش قرار گرفت.
اعدام سرباز اسلوویک، کتابی است که نگارش آن حاصل تحقیقات پر دامنه و جستوجوهای بسیار هیویی در اسناد و گفتوگوهایی است که او با کسانی انجام داده که هر یک از زاویهای میتوانستند بر زندگی اسلوویک و فرجام تراژیک او پرتوی بتابانند. کتاب با رفتن نویسنده بر سر قبر اسلوویک آغاز میشود؛ قبری، واقع در قطعهای که نظام آمریکا، سعی دارد آن را مخفی نگه دارد. قبر اسلوویک- سوژه جستوجوی نویسنده- نیز در همین قطعه است؛ چراکه به گفته سرگرد فردریک جی. برتولت- یکی از مدافعان اعدام اسلوویک- او «اقتدار [ایالات متحده] را به چالش کشیده است». سرباز اسلوویک، در واقع به این دلیل اعدام میشود که حقیقتی را که نظام اقتدار میکوشیده بر آن سرپوش بگذارد، افشا کرده است؛ حقیقت ترس از کشته شدن در جنگ و به همین دلیل امتناع از آن؛ حقیقتی انسانی که نظام مسلط آمریکا آن را بر نتافت و حکم به اعدام اسلوویک داد. اینگونه بود که به قول هیویی «سرباز ادی دی اسلوویک جایگاهی برجسته در سالنامه آزادی» یافت.
هیویی مینویسد: «در عصر فروید او یگانه آمریکایی بزدل و اصیلی است که محاکمه و واقعا اعدام میشود.» هیویی در ادامه کتاب، به احکام اعدامی اشاره میکند که برای سربازهای فراری صادر شده اما به اجرا در نیامده بود و آنگاه این پرسش را به میان میآورد که چرا آن یک نفر که اعدام شد اسلوویک بود، نه کس دیگر و ادامه کتاب، جستوجو و تلاشی است برای دستیابی به پاسخ این پرسش. هیویی در این کتاب، به هرکجا که فکر میکرده میتواند او را در به انجام رساندن پروژهاش یاری کند سرک کشیده است، چنانکه خود مینویسد: «من اسلوویک را، تا وقتی زنده بود، ندیدم، اما یک قاره را پیمودم تا با آنهایی که او را میشناختند گفتوگو کنم: مادرش، که ۱۷ سال از ۲۵ سال- ۱۸ روز کم- عمر او را به یاد دارد؛ همسرش، که دوسال با او زندگی کرده؛ یک کشیش کاتولیک که به مدت دوساعت از او شناخت دارد و آخرین آیینهای دینی را برای او به جا آورده، ژنرالی پنج ستاره با نام آیزنهاور که شخصا حکم مرگ او را امضا میکند؛ یک کشیش کلیسای پرسبیتری که شاهد مرگ اوست و تعدادی آمریکایی دیگر... همه آنهایی که زندگیشان برای مدت کوتاهی به زندگی بداقبال سرباز اسلوویک گره خورده بود.»
علی شروقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست