یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا
صید بزرگ
صیاد وقتی هر روز از دریا به خانه برمیگشت، قلاب خالی را گوشهای آویزان میکرد.
پسرک با اندوه بر لبهای متبسم پدر خیره میشد و نان خشک را به سختی میجوید. مرد اما در دلش جز صدای امواج زیبا هیچ چیز را نمیشنید.
آن روز پسرک با بغض به پدر گفت:
- یک ماه است که حتی یک ماهی کوچک صید نکردهای، چرا تا این اندازه به زندگی امید داری؟
صیاد سرش را تکان داد و با لبخند گفت:
- پس از این روزها رویداد خوبی در انتظار ما خواهد بود.
پسرک با ناراحتی از کنار پدر عبور کرد.
آن شب وقتی پسرک به خانه برگشت، صدای خنده مادر از پس آن همه سکوت به گوشاش رسید.
صیاد که دلش را به خورشید امید گره زده بود، ماهی بزرگی صید کرده بود که در دل آن مرواریدی به بار نشسته بود.
هدی مهدوی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست