شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

کانون تبانی سیاسی


کانون تبانی سیاسی

پشت صحنه اجلاس شصت و چهارم مجمع عمومی چه گذشت

شصت و چهارمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل با حوادثی در هم آمیخت که از جهاتی آن را به نشستی بی‌سابقه تبدیل کرد. بر روی تابلوی این مجمع حقایق‌ تازه‌ای از معادلات جهان سیاست آشکار شد که تا پیش از این تا حدی از نگاه‌ها مکتوم مانده بود. اکنون می توان با نگاه به اتفاقات این اجلاس به داوری در باره سمت و سوی جهان جدید پرداخت.

ناگفته پیداست که نشست سالانه مجمع عمومی تنها فرصت ممکن برای کشورهایی است که در پی تریبونی برای بیان خواسته‌ها و حقایق می گردند. به همین دلیل، در نگاه دیپلمات‌ها، مجمع عمومی به مثابه یک پارلمان جهانی است که تریبون آن به قداست آمیخته است. این تریبون بازگو کننده و بازتاب دهنده همه رنج و محنت کشورها است. در عرض این هفته پر از هیجان، نمایندگان ملت‌ها صدای خویش را که اغلب به انتقاد و اعتراض نسبت به نابرابری در سیاست جهانی آمیخته است از جایگاه مجمع عمومی انعکاس می دهند.

این که چه میزان صدای ملت‌ها در تصمیم‌های جامعه بین الملل تأثیر گذار می شود یک ملاک مهم در باره سنجش درباره آینده سازمان ملل است.

● صف بندی دولت‌های تحول خواه و لیبرال

در جریان اجلاس امسال، یکی از زیباترین صحنه‌ها این بود که نمایندگان ملت‌ها با تکیه بر تریبون مردمی مجمع عمومی به چالش با سلطه و تبعیض حاکم بر رکن دیگر این سازمان یعنی شورای امنیت پرداختند. این چالش در اظهارات سه تن از رهبران سیاسی به صورت برجسته بروز کرد. رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران و هوگوچاوز رئیس جمهوری ونزوئلا.

این سه تن که نمایندگان سه کشور مؤثر در منطقه امریکای لاتین و خاورمیانه هستند مخاطبان جهانی خویش را با یک پرسش جدی مواجه کردند و آن این که آیا پیش از اصلاح نهادهای تصمیم سازجهانی می توان به تغییر در صحنه سیاست‌ بین‌الملل همت گماشت؟ و به راستی اگر قرار باشد سازمان ملل پرچم تغییر در رفتار و سیاست‌ کشورها را در دست بگیرد می شود با این مناسبات ناعادلانه حاکم بر شورای امنیت به این مهم دست یافت؟

به این سبب احمدی نژاد و پس از او شماری دیگر از میهمانان بلند پایه سیاسی محور بحث خویش را نقدتقسیم نادرست قدرت در درون سازمان ملل قرار دادند.

همین جهت گیری انتقادی در اظهارات نمایندگان کشورهای درحال توسعه موجب شد این بار مجمع عمومی به معنای واقعی به میدان تقابل کشورهای تحول خواه با قدرت های محافظه کار و لیبرال تبدیل شود.

شاید در اجلاس‌های دیگر نیز به نوعی شاهد چنین کشمکشی میان دو گروه از دولت‌های یادشده بودیم اما کمتر اتفاق افتاده بود که منتقدان جهان غرب به صورت همزمان، از تریبون مجمع عمومی به سوی مبارزه با انحصارگرایی شورای امنیت خیز بردارند.

بر این اساس ناظران جهانی سخنان امثال احمدی نژاد و اردوغان را از این زاویه تاریخی می نگرند که چراغ تغییر طلبی در سازمان ملل را روشن نگه می دارد. با آنکه جهان همچنان در فضایی تیره و ترس آلود قرار دارد و جنگ بر سر منافع ویژگی بارز مناسبات بین المللی است اما این گروه از رهبران، امید به اصلاح را زنده نگه می دارند. مخاطب اصلی همه منتقدانی که پس از رئیس جمهوری کشورمان در پشت تریبون مجمع قرار گرفتند افکارعمومی جهان بود. به این سبب که آنها باور دارند که جنبش آگاهی سیاسی خود به یک نیروی معجزه آسا در اصلاح رفتار قدرت‌ها تبدیل شده است و چنان که اراده ملت‌ها بر دگرگونی یک سیاست و یا هنجاربین المللی استوار شود کسی یارای جلوگیری از آن را نخواهد داشت.

● سنگ بنای تبانی جدید

شأن و رسالت مجمع عمومی بر خلاف دیگر ارکان سازمان ملل یعنی شورای امنیت، برقراری تفاهم و گشودن باب رایزنی است. روزی که رئیس لیبیایی مجمع عمومی زنگ شروع شصت و چهارمین نشست را به صدا در آورد، اعلام کرد که این نشست حول سه محور مهم امنیت، فقر و بحران گرمایش زمین پیش خواهد رفت. این موضوعات سه گانه البته هر کدام حاوی زیر مجموعه‌های مهمی بود. به طور مثال ذیل مبحث امنیت ، بحران‌های حساس خاورمیانه یا افغانستان و ... قرار بود رسیدگی شود.

جرقه اصلی کشمکش میان دو گروه از رهبران از همین دستور کار مجمع شعله ور شد. زیرا در هر یک از این بحران‌ها پای یک یا چند قدرت بین المللی در میان بود. امریکا، اروپا یا روسیه هر کدام ناگزیر بودند در باره وضع رقت بار غزه یا فلسطین و افغانستان پاسخگو باشند.

به این سبب از ابتدای نشست مجمع تلاش‌های سازمان یافته برای سوق دادن مباحث این نهاد به مسیرهای دیگر شروع شد.دست بر قضا گام اول را در انحراف مباحث مجمع عمومی، فردی برداشت که امید‌های زیادی به او دوخته شده بود. رئیس جمهور امریکا، بی آنکه مختصات راهبرد تغییر طلبی خود را بیان کند با ادبیاتی نرم تر همان مطالبات سلف خویش درباره کشورهای حریف امریکا را بیان کرد.

اوباما به طور مشخص وعده کرده بود در این نشست با میراث یکجانبه گرایی وداع کند و باب تعامل با کشورهای زخم خورده از امریکا را بگشاید. به همین دلیل اغلب کشورها به امید تغییر در خط مشی دولتی که خود را مؤسس و میزبان سازمان ملل می خواند راهی نیویورک شده بودند اما وقایع طور دیگری رقم خورد.

این اتفاقی مهم در اجلاس شصت و چهارم بود نمایندگان ملت‌ها پس از شش ماه از روی کار آمدن اوباما به قضاوتی پایدار در باره خط مشی او دست یابند. تا قبل از تشکیل این اجلاس انتظار می رفت اوباما این بدبینی بزرگ را که شورای امنیت مقدم بر مجمع عمومی است و اسلاف او تریبون این مجمع را از اعتبار انداخته‌اند بر طرف سازد.اما با اتفاقاتی که در سه روز رخ داد مجمع بیش از دوره‌های گذشته به میدان رقابت و کشمکش سیاسی تبدیل شد.

نطق اوباما در تغییر فضای مجمع و انحراف این نهاد از وظایف مهمی که رئیس آن اعلام کرده بود بسیار نقش داشت. هیچ اتفاقی بدتر از این نبود که فرصت سالیانه ۱۹۰ کشور پای مباحثی صرف شود که بیش از آنکه دغدغه این ملت‌‌ها باشد مطلوب ۵ قدرت عضو شورای امنیت است. در حال حاضر فرصت شش روزه مجمع سپری شده اما آنچه از تریبون این نهاد مطرح گردیده نه بحران افغانستان یا فاجعه سرکوب غزه که فقط موضوع برخورد با کشورهای مستقلی است که در پی کسب انرژی صلح آمیز هسته‌ای هستند.

بی آنکه با عینک تئوری توطئه به اتفاقات مجمع نگاه کنیم گردش مباحث این نهاد به سمت موضوع هسته‌ای حتی برای ناظران غربی غیر منتظره بود زیرا پیش بینی همه ناظران این بود که بنابر وضع بغرنجی که امریکا و اروپا در خاورمیانه یا افغانستان دارند و بواسطه پیشنهاد ۴۲ کشور عضو ناتو درگیر در باتلاق جنگ افغانستان و ۵۰ کشور اسلامی و عربی درگیر بحران فلسطین، همه نگاه‌ها به سمت این دو بحران خواهد رفت.

آیا چیزی غیر از تبانی دیپلمات‌های قدرت‌های بزرگ می‌توانست مسائلی به این درجه مهم را در مجمع به حاشیه براند و موضوع حاشیه‌ای مثل برنامه هسته‌ای ایران را در متن درگیری سازمان ملل قرار دهد. بنابراین ناظران جهانی حق دارند این سؤال را از دولت اوباما که با وعده تحول وارد اجلاس شد مطرح کنند. چرا خواسته بیش از ۵۰ کشور عربی و اسلامی برای مهار دولت جنگ طلب نتانیاهو یا توقف برنامه شهرک سازی از روی میز تصمیم گیری سازمان ملل کنار رفت؟ یا چرا به جای رسیدگی به چالش اسرائیل با آژانس هسته‌ای فقط به موضوع هسته‌ای ایران پرداخته شد. حتی اگر قرار باشد خواسته‌های ملت‌ها در جلسات سازمان ملل اولویت بندی شود آیا می توان باور کرد قبل از آنکه بحران اقتصادی جهان حل و فصل شده باشد یا طاعون فقر و بیکاری مهار شود یا بساط نسل کشی در خاورمیانه برچیده شده باشد، موضوع فعالیت صلح آمیز هسته‌ای کشورها، به صورت «مسئله اول» جهان تبدیل گردد؟

بدون شک آرزوی جهان عاری از سلاح هسته‌ای آرمان همه صلح طلبان است اما آیا آنچه در جلسه اوباما با ۵ کشور شریک امریکا مطرح شده همین هدف را دنبال می کند. چندان بی سبب نیست که متفکران عرب در انتقادهای عمیق بر اجلاس امسال سازمان ملل گفته‌اند امریکا، اوباما و شرکای اروپایی اش توانستند از مسئله هسته ای ایران برای منحرف کردن توجه جهانیان از فاجعه نژادپرستانه در اراضی اشغالی استفاده کنند.

کسی نمی تواند تهاجم یکباره مثلث سارکوزی – براون و نتانیاهو به موضوع هسته‌ای ایران در مجمع عمومی را امری اتفاقی فرض کند . رمز این حملات یک روز بعد گشوده شد، وقتی که شورای امنیت به ریاست خود اوباما در نشستی ویژه خواسته جهان عرب را برای پرداختن به مسئله واقعی در منطقه خاورمیانه (اشغالگری اسرائیل و تاخت و تاز دولت نتانیاهو) کنار نهاد و موضوع هسته‌ای ایران را جای آن نشاند.

مصطفی برغوثی از سران فتح در یکی از تحلیل‌هایش از اتفاقات پشت صحنه مجمع از این حرکت سازمان یافته پرده برداشته است. او گفته اوباما با اعمال فشار و لابی گری توانست اعراب را که با تصمیم انزوای نتانیاهو به نیویورک رفته بودند خاموش کند تا موضوع ایران را باردیگر در کانون تصمیم غرب بنشاند. حسنین هیکل دیگر متفکر مصری نیز به صراحت به الجزیره گفته است که برنده واقعی اتفاقات اخیر سازمان ملل ، بنیامین نتانیاهو بود که توانست همه اعراب را در «روز مؤاخذه» او در مجمع عمومی به سکوت وادار سازد.این درحالی است که امریکا از قبل اعلام کرده بود که با نشست مجمع عمومی و طرح نقشه راه، اسرائیل همه شهرک سازیهایش را متوقف خواهد کرد. اما لابی گری‌های پشت صحنه اجلاس روشن ساخت که هنوز اسرائیل فراتر از همه قوانین بین المللی و قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد و امریکا است.

اجلاس ۲۰۰۹ مجمع عمومی با این امید بزرگ آغاز شد که جامعه جهانی برای التیام زخم‌های عمیق ناشی از نژادپرستی و توسعه طلبی دومین رژیم نژاد پرست پس از آفریقای جنوبی را در حصار انزوا قرار خواهد داد اما این امید بزرگ پای سکوت بیش از ۵۰ نماینده جهان عرب و خلف وعده رهبران جدید امریکا و اروپا به آسانی از دست رفت.