دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

گرافیک وسعت منزوی


گرافیک وسعت منزوی

به بهانه برپایی نمایشگاه تایپوگرافی شاهنامه

به یاد ندارم از چه کسی؛ اما در موزه هنرهای معاصر بود، در خلال سالهای ۷۷ تا ۸۰ که استادی در طی ‌سخنرانی اش گفت:" این روزها در بسیاری از خانه ها حضور یک پراید سفید و دانشجویی که ‌گرافیک می خواند حتمی است"! ‌از همان زمان بود که گرافیک هم همپای دیگر رشته های هنری داشت تبدیل به فانتزی ‌نورسیده ای می شد که چه بسا ‌به خاطر اسمش بود که شیک به نظر می آمد و ارتباطی بود که با رسانه ها و دنیای مدرن ‌داشت. واحد های درسی بیشتر به ‌بازیچه هایی می‌ماندند که دانشجویان با آنها تفریح کنند و لباس هایشان را رنگی کرده ‌و خوش باشند.

در میان هر دانشکده ‌تنها معدودی پی‌تجربه کردن بودند؛ مطالعه می کردند و زحمت می‌کشیدند. این اوضاع رقت ‌بار البته معلول علت ‌بزرگی بود که همه کـشـورهـای در حـال تـوسـعـه دست به گریبان آنند. در دنیای پیشرفته،پدیده ‌ای مانند گرافیک، زاییده توسعه ‌فرهنگ و صنعت بود. رویدادهای پرشمار فرهنگی در کنار اقتصاد و صنعت پویا، لزوم تبلیغ ‌و زاده شدن گرافیک را ‌فراهم کرده بود. بنابراین، بازار تبلیغات از ابتدا طراحان بیشماری را به سوی خود جذب ‌می‌کرد و در این میان، رقابت ‌طراحان و به روز شدن تکنولوژی؛ موجبات نوآوری و پیشرفت گرافیک غرب را فراهم می کرد، ‌در این سوی کره خاکی ‌اما، طراحان هر چه به انتظار نشستند سهمی از اتفاقات انگشت شمار فرهنگی و بازار کوچک ‌تبلیغات نبردند؛ چرا که ‌همان دانشکده های هنری، بدون حساب ، تنها دانشجو پذیرفته بودند و قواعد خاک گرفته ‌چهل سال پیش را در قالبی تفننی ‌به آنان آموخته و روانه بازار بی رمق تبلیغات می کردند.

شور و اشتیاق، عرض اندام و ‌معرفی خود که در این جوانان ‌تازه از دانشگاه خارج شده شعله ور بود ره به جایی نبرد و درست از همین نقطه؛ مسیر تازه‌ای در گرافیک ایران گشوده ‌شد که در دنیا بی نظیر است. آن تجربه های فانتزی که دردانشگاه به گوشه ذهن رسوب کرده ‌بود، با این انرژی سرکوب ‌شده، دست به یکی شدند و ناگهان انبوهی از بینال ها، نمایشگاه ها ی فردی و جمعی از ‌آثار گرافیکی بر پا شد. در این ‌راستا جمع هایی تشکیل شد و هرفرد و گروه، در دنیای کوچک خود دست به چاپ کتاب آثارش ‌زد، نمایشگاه درست کرد و ‌دوستان، برایش مقدمه نوشته وهر روز چندین بار از استعدادهای این نسل نورسیده شگفت ‌زده شدند! در این گذار، عامل ‌اصلی ناکامی های دنیای گرافیک در بــرقــراری ارتـبــاط بــا اجـتـمــاع بـیـرونـی، مـتـولـیـان کـلان عـرصـه ‌سیاست،اقتصاد، اجتماع و ‌فرهنگند.

چرا که ایجاد بستر مناسب جهت شکوفایی هنر نه کار هنرمند بلکه وظیفه سیستم های ‌حاکم است. بنابراین وبر حکم ‌غریزه، رویش بیشمار نمایشگاه هایی که نمی توان هیچ قبل و بعدی را برایشان متصور بود ‌به نوعی ارضای همان احتیاج ‌عرضه کردن و دیده شدن توسط دیگران است. سوق گرافیک به‌سوی هنری صرفا نمایشگاهی، تضاد ‌بزرگی با ذات رسانه ‌ای آن یعنی "ارتباط بی واسطه با طیف های متنوع مخاطبان" دارد.نمایشگاه "تایپوگرافی ‌شاهنامه" نیز که به همت گروه ‌‌"رنگ پنجم" در خانه هنرمندان ایران برقرار شد از قواعد فوق مستثنی نبود. گروه رنگ ‌پنجم در طی چند سال گذشته ‌تلاش کرده است تا با سمت و سو دادن به استعدادها وهیجانات طراحان جوان؛ آنان را در ‌تشکیل نمایشگاه هایی در قالب ‌‌"تایپوگرافی" و با موضوعات فرهنگی مشارکت دهد.

ذات چنین حرکتی ستودنی است. ستودنی است ‌ازآن رو که دراین ‌قحطی مجال های فرهنگی؛ اصولا هر حرکتی از این دست، خود غنیمتی است. دستمایه قرار دادن ‌موضوعاتی چون "مثل ‌های ایرانی" و... نیز درهر دوره این نمایشگاه نوید رویدادی را می‌ دهد که علاوه بر ‌حضور آثاری خیره کننده و نو، ‌بازخوردهای بیرونی چشمگیری نیز داشته باشد.

اما آن‌طور که بعد از چند دوره برپایی ‌نمایشگاه انتظار می رود،رنگ ‌پنجم در هیچکدام از موارد یاد شده توفیق چندانی به‌دست نیاورده است. نمایشگاه "‌تایپوگرافی شاهنامه" در حیطه گرافیک تنها ‌تکرار همزادان قبلی خود است؛ تکرار نام ها، ایده ها، اجراها وموقعیت ها. موضوع هر ‌نمایشگاه، میدانی وسیع را برای ‌جولان در اختیار طراحان گذارده است، اما با مقایسه کردن آثار هر چهار دوره، به جز چند ‌تلاش انگشت شمار، به انبوهی ‌اثر برمی‌خوریم که برخوردهایی بسیار سطحی و برداشت هایی خام دستانه از موضوعاتی عمیق ‌و با اصالت هستند، فانتزی ‌هایی چشم نواز در سطح. برخوردهایی صرفا فرم گرایانه، فرم گرایی هایی که سنخیت ‌چندانی با موضوع ندارند.

اما ‌در بعد تاثیر،تداوم و‌ ‌ارتباط با طیف مخاطبان نیز، رنگ پنجم عملکردی ضعیف دارد.گرچه ‌ارتباط با ارگانها و مراکزی ‌که عمدتا دولتی اند اما می‌توانند یاری رسان، حامی و ناشر آثارچنین نمایشگاه هایی باشند، ‌سخت و مشقت بار به نظر می‌رسد اما در تجربه های پیشین هرگاه چنین مراکزی به مدد هنرمندان شتافته اند آثار در ‌اجتماع بزرگتری از مخاطبان ‌پخش، معرفی وتبلیغ شده و بازخوردهایی بیش از صرف برپایی یک نمایشگاه داشته اند. این ‌نگاه همتی می طلبد آمیخته با ‌کمی جاه طلبی و چشم اندازی وسیعتر که اگر در غرب توفیقی از پس نمایشگاهی دیده می شود ‌ناشی از حضور و ‌مداومت چنین دیدگاه هایی است. دیدگاهی که با تلاش خود، آثار گرافیک را از انزوای گالری ‌ها بیرون کشیده و به ‌همان جایی می برد که در خور اوست.

حالا دیگر دانشجویان دیروز، طراحان امروز لقب گرفته و ‌پرایدهای سفید تبدیل به ‌پژو های خاکستری شده اند. اما اگر دایره اهداف، فعالیتها و توقعات متولیان نمایشگاه ‌هایی از این دست همین باشد که ‌هست؛ در ماهیت ماجرا اتفاق چندانی نخواهد افتاد. پنهان شدن زیر موضوعات پر طمطراق در ‌قالب گرافیک -که ذاتا ‌رسانه‌ای‌ است برای ارتباط بسیار گسترده با اجتماع - تنها موجبات سرگرم شدن جماعتی را ‌درست خواهد کرد که فانتزی ‌گرافیک و اصولا فانتزی هر ماجرای جدی را بر خود آن ترجیح می دهند.‌