پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فریاد درد یا درمان درد


فریاد درد یا درمان درد

اندیشه ورزان و دوستداران راستین دانش به کارل پوپر مدیون اند, به این دلیل که او با ذهنی باز, خردی ناب و منطقی استوار از جامعه باز دفاع کرد و با شجاعتی مثال زدنی, دشمنان جامعه باز را معرفی کرد

● دینی که جوامع به پوپر دارند

اندیشه ورزان و دوستداران راستین دانش به کارل پوپر مدیون اند، به این دلیل که او با ذهنی باز، خردی ناب و منطقی استوار از جامعه باز دفاع کرد و با شجاعتی مثال زدنی، دشمنان جامعه باز را معرفی کرد. این فیلسوف نامدار در مقاله کوتاهی به نام «زندگی سراسر حل مساله است» یادآور می شود انسان و جامعه ها هرگز از مسائل تهی نبوده و نخواهند شد.

اگر با چشم هایی باز زندگی خویش و انسان های پیرامون خود را نگاه کنیم واقعیت آنچه پوپر بیان کرده است را کاملاً لمس خواهیم کرد. یک کارگر، یک کشاورز، یک استاد دانشگاه، یک رئیس جمهور، یک روشنفکر و... همواره با مساله هایی در زندگی مواجه می شوند و همه اندوخته و نیروی مادی و فکری خویش را به کار می گیرند تا مسائل زندگی شان حل شود. مساله انسان و جامعه ها چیست؟ مساله انسان از دیرباز تاریخ تا امروز یک چیز بیشتر نیست؛ خوشبخت باشد.

همه انسان ها در هر سن و سال، در هر سرزمین و در هر موقعیت شغلی و تحصیلی دلشان می خواهد خوشبخت باشند و در یک جامعه سعادتمند و کمتر دردمند زندگی کنند. اما خوشبختی کدام است و راه دستیابی به آن چیست؟ برخی معتقدند جامعه برابر، همان جامعه سعادتمند است، برخی باور دارند جامعه عدالت جو و عادلانه، جامعه خوشبخت است، برخی دیگر معتقدند جامعه سعادتمند، همان جامعه آزاد است.

راه رسیدن به خوشبختی کدام است و کدام اندیشه و تفکر انسانی گذر از این راه را آسان و ممکن می کند؟ تجربه سده گذشته به ویژه پس از جنگ جهانی اول نشان می دهد دو تفکر غالب پدیدار شده است. اندیشه و تفکری که معتقد است راه و ابزار رسیدن به خوشبختی وجود یک دولت مرکزی مقتدر است. این دولت اقتدارگرا است که نیازهای همه انسان ها را در جامعه تعریف و اندازه گیری می کند و منابع مادی جامعه را نیز از طرف دیگر اندازه گیری می کند و تلاش می کند آنها را به تساوی میان انسان ها تقسیم کند تا جامعه خوشبخت شود.

یک تفکر و اندیشه دیگر اما اعتقاد داشت و دارد که نیازهای انسان فقط از جنس مادیات نیستند و به هوای آزاد نیز نیاز دارد و نمی توان آرزوها و امیال انسانی را در قالب های مشابه ریخت و فقط یک جور خوشبختی اجباری به آنها داد. اندیشه نخست در عمل به این نتیجه و دستاورد رسید که باید گروهی باشند که اختیار عقاید و افکار و رفتار بقیه انسان ها را در چنگ داشته و مدام فریاد بزنند که جامعه دردمند است و باید این دردها را درمان کرد و درمان کننده نیز همین گروهند که در قالب یک حزب و جمعیت متمرکز سازماندهی شده اند.

فریدریش فون هایک فیلسوف آزادی به این نتیجه رسید که این تفکر تا ابد و تا جایی که صاحبان قدرتمند آن توانایی مهار افکار و عقاید را دارند درد را فریاد خواهند زد و چون جامعه و انسان ها خوشبختی را نمی بینند، این کار ادامه پیدا می کند. تجربه جامعه های بشری نشان داد که راه نخست سرانجام به بن بست می رسد و تهی بودن شعارهای فریادکنندگان درد آشکار می شود. اما از طرف دیگر اندیشه هایی از جنس اندیشه آزادی توانسته اند جامعه های خوشبخت تری را واقعیت بخشند.

● فریاد درد

جامعه ایرانی در سده گذشته و حتی در سال های پس از رشد و شکوفایی اندیشه های دوگانه یاد شده کدام راه را برگزید و کدام اندیشه را چراغ راه و روش های خوشبخت کردن انسان ها کرد؟ واقعیت این است که اندیشه نخست که یک دولت مقتدر و بزرگ که گروهی نخبه و فرهیخته فرمان آن را در دست دارند در همه دهه های گذشته در ایران حاکمیت داشته است. اگر در جامعه های غربی هزینه این نوع تفکر و برنامه ها باید از جیب مردم و مالیات پرداختی آنها تامین می شد، در ایران این کار آسان تر بود و هست.

نهاد دولت در ایران با تصرف درآمدهای هنگفت حاصل از درآمد و صادرات نفت اجرای تفکر اول را آسان دیده و می بیند. اندیشه یی که برپایه آن باید مدام فریاد زد که درد وجود دارد و باید به داد دردمندان رسید در ژرفا و اعماق ذهن بسیاری از روشنفکران، سیاستمداران و حتی گروهی از اقتصاددانان نهادینه شده است. مساله انسان و جامعه امروز ایران با دیروز آن تفاوت ندارد. ایرانیان مثل همه انسان های دیگر تمایل و اشتیاق به خوشبختی دارند، اما روش ها و برنامه ها تفاوت زیادی با گذشته نکرده است.

در غیاب اندیشه آزادی و در فقدان مواهب و دستاوردهای آزادی ناب است که جامعه ایرانی هنوز به روش های منسوخ دل بسته و خوشبختی خویش را در همراهی با کسانی جست وجو می کند که صدایشان برای فریاد کردن درد بلندتر به گوش می رسد. محمود احمدی نژاد رئیس جمهور فعلی ایران دستاورد چنین نگرشی است. او در جریان مبارزات انتخابات نهم درد را فریاد کرد و بخشی از دردمندان به امید رهایی از درد به او رای دادند.

اکنون دو سال از زمامداری او می گذرد و او هنوز فریاد درد سر می دهد، اما راه درمان را نمی گوید. فریاد کردن که جامعه رنجور و ناتوان است کار دشواری نیست و حتی در شرایط خاص جامعه ایرانی شاید همچنان محبوبیت آفرین و رای ساز باشد، اما درمان کردن دردهای جامعه است که هنر مملکت داری می خواهد و کاری دشوار، پیچیده و نفس گیر است. درمان کردن درد بیکاری، مداوا کردن بیماری مهلک و کشنده برخاسته از عامل نرخ تورم شتابان، چاره جویی برای افزایش رقابت پذیری تولیدات ایرانی برای پایداری در میدان رقابت با تولیدات مشابه خارجی، افزایش شتابان رشد تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه و... نیاز به کاری بیش از فریاد کردن درد دارد.

ماجرا وقتی اندوهبار و متاسف کننده می شود که گروهی از روشنفکران و نویسندگان و سیاست ورزان در جریان سیاسی منتقد نیز در دامی افتاده اند که افتادن در چاه فریاد کردن بی نتیجه نتیجه محتوم آن است. شاید برخی با ساده کردن فرض ها و مسائل و نگاه تقلیل گرایانه بگویند این گروه دست کم فریاد درد سر می دهند و طرفداران اندیشه و اقتصاد آزادی همین فریاد را نیز از مردم دریغ کرده و می کنند. این نوع داوری که متاسفانه در میان گروهی از اندیشه ورزان ایرانی دیده و شنیده می شود همان عوام گرایی است که برخی بر اسب آن سوار شده و با سرعت پیش می روند.

جامعه ایرانی و مردم آن لیاقت آن را دارند که از این مرحله عبور کرده و به جایی برسند که با نیروی اندیشه و کار خویش به خوشبختی فردی و جامعه یی سعادتمند دست یابند. حضور و مسابقه دادن در میدان فریاد کشیدن که درد وجود دارد از سوی گروهی از کسانی که خود را در جرگه اصلاح طلبان می دانند با توجه به توزیع نابرابر امکانات تبلیغاتی به این معناست که باخت را پذیرفته ایم. به جای فرصت طلبی در فریاد کردن اینکه درد وجود دارد، شایسته است اندیشه یی را ترویج کنیم که دردها را درمان کند. این کاری است انسانی و متعهدانه و هر ایرانی دلسوز به این مرز و بوم و مردم بردبار آن حتماً چنین می اندیشد و چنین رفتار می کند. به قول هایک مسوولیت در ذیل و پرتو اندیشه آزادی است که معنا پیدا می کند. انسانی که آزادی ندارد و برایش می اندیشند و نسخه می پیچند چه مسوولیتی احساس می کند؟

محمدصادق جنان صفت