جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جامعه زیستمندان جهان با محرك های اقتصادی قابل سنجش نیستند


جامعه زیستمندان جهان با محرك های اقتصادی قابل سنجش نیستند

یكی از ضعف های سیستم حفاظتی آن است كه قسمت اعظم زیستمندان عضو جامعه زمین را كه هیچ ارزش اقتصادی ندارند به حساب نمی آورد گل های وحشی و پرندگان آوازخوان نمونه هایی از آنها می باشند

● گونه زیستی غیرمفید نداریم

یكی از ضعف های سیستم حفاظتی آن است كه قسمت اعظم زیستمندان عضو جامعه زمین را كه هیچ ارزش اقتصادی ندارند به حساب نمی آورد. گل های وحشی و پرندگان آوازخوان نمونه هایی از آنها می باشند

حفاظت طبیعت حالتی از هماهنگی بین انسان و زمین است. به رغم حدود یك قرن تبلیغات هنوز پیشرفت در زمینه حفاظت ،سرعت لاك پشت وار دارد. پیشرفت در این زمینه هنوز هم اغلب از ایراد خطابه های آتشین تجاوز نمی كند. در چهل سال اخیر هنوز هم در قبال هر گام به پیش دو گام به عقب برداشته ایم. پاسخ متداولی به حل این معما همواره آموزش بیشتر در زمینه حفاظت بوده است. در این مورد شكی وجود ندارد اما آیا فقط حجم این آموزش هاست كه باید اضافه شود؟ آیا از محتوای آن چیزی از قلم نیفتاده است.

وقتی نیاز گرسنه نان است و ما درعوض به او سنگ می دهیم با این مشكل نیز روبه روییم كه چگونه شباهت سنگ و نان را توجیه كنیم. اكنون چند مورد از این سنگ ها را كه سعی دارند به جای اخلاق زمین عمل كنند، برمی شماریم.

یكی از این ضعف های سیستم حفاظتی آن است كه قسمت اعظم زیستمندان عضو جامعه زمین را كه هیچ ارزش اقتصادی ندارند به حساب نمی آورد. گل های وحشی و پرندگان آوازخوان نمونه هایی از آنها می باشند. بعید است كه بیش از ۵ درصد از ۲۲ هزار گونه گیاه و جانور عالی بومی در یكی از ایالتهای آمریكا را بتوان فروخت، به مصرف علوفه یا غذا رسانید با این وصف این موجودات همگی عضو جامعه زیستی هستند و اگر پایداری این جامعه به سلامت و تمامیت آن وابسته باشد (كه به گمان ما هست) اینان نیز حق ادامه حیات دارند.

هربار كه یكی از این گروه های غیر اقتصادی به خطر می افتد و از قضا آن گروه مورد علاقه ما نیز هست، دست به ابداع ترفندی می زنیم تا به آن نوعی اهمیت اقتصادی ببخشیم در ابتدای این قرن گمان می رفت كه پرندگان آوازخوان (گنجشك سانان) در حال نابودی باشند. پرنده شناسان با سر هم بندی شواهد سست و بی بنیاد، در كوششی برای نجات آنها چنان وانمود می كردند كه چنانچه این پرندگان برای مهار حشرات وجود نداشته باشند،حشرات ما را خواهند خورد. شرط معتبر بودن شواهد آن بود كه اقتصادی باشند. امروزه خواندن این درازگویی ها بسیار دردناك است. گرچه هنوز هیچ گونه اخلاقی در ارتباط با زمین به وجود نیامده اما به این نقطه نزدیك تر شده ایم كه بپذیریم كه پرندگان صرف نظر از این كه برای ما امتیاز اقتصادی داشته باشند، حق دارند كه به عنوان عضوی از جامعه زیستی به موجودیت خود ادامه دهند.

در مورد پستانداران صیاد، پرندگان شكاری و ماهی خوار نیز وضع به همین منوال است. زمانی بود كه زیست شناسان سعی بسیار داشتند تا نشان دهند كه این موجودات با كشتن حیوانات ضعیف سلامت شكار را تضمین می كنند یا در خدمت به كشاورزان مهار جمعیت جوندگان را بر عهده دارند و یا فقط از گونه های بی ارزش طعمه فراهم می آورند.

یك بار دیگر شواهد می بایستی اقتصادی باشد تا اعتبار یابد. تنها در سال های اخیر است كه بحث مشروع تری را می شنویم كه می گوید صیادان طبیعی نیز جزیی از جامعه زیستی هستند و صاحبان هیچ منفعت و مصلحت ویژه ای حق ندارند به بهانه نفع واقعی یا كاذب آنها را ریشه كن كنند. متأسفانه این دیدگاه روشن هنوز در مرحله حرف و سخن است. انهدام جانوران صیاد هنوز بی وقفه در طبیعت ادامه دارد.

جنگلداران سودمدار خواستار حذف برخی گونه های درختان از خانواده جنگل هستند، زیرا رشد آنها بسیار كند یا ارزش مادی چوب آنها بسیار پایین است. سرو سفید، راش، صنوبر، سرو كوهی و كاج سیاه نمونه هایی از این درختان است. در اروپا كه جنگلداری از نوع بوم شناختی پیشرفته تر است، گونه های درختان غیراقتصادی به عنوان اعضای بومی جامعه جنگل به رسمیت شناخته می شود و در چارچوب این استدلال حفاظت از آنها الزامی است. به علاوه نقش برخی از آنها مثل راش را در افزایش حاصلخیزی خاك ارزشمند می دانند. وابستگی مشترك جنگل و گونه های درختان، فلوركف و فون آن امری بدیهی و مسلم است.

گاه فقدان ارزش اقتصادی نه یك ویژگی گونه یا گروه گونه ها بلكه تمامی جامعه زیستی، مرداب، باتلاق، تپه شنی و «كویر» از آن جمله اند. راه حل ما در این موارد آن بوده كه حفاظت از آنها را تحت عنوان پارك، یادمان طبیعی یا پناهگاه بر عهده دولت بگذاریم. مشكل اینجاست كه این جوامع اغلب با املاك خصوصی درهم بافته شده اند و لذا احتمالاً دولت قادر به تملك یا اداره این قطعات پراكنده نیست.

در بعضی از این موارد معلوم شده كه تصور اینكه اینگونه زمین های به اصطلاح «بایر» فاقد نفع مادی باشند خطاست. اما موضوع هنگامی معلوم شده كه بخش عمده آنها از بین رفته بوده اند.

یكی از پیش زمینه های درك بوم شناختی زمین، داشتن آگاهی از علم بوم شناسی است و بسط این علم به هیچ وجه با گسترش آموزش همسو نبوده است. در واقع به نظر می رسد كه مفهوم بوم شناسی در بسیاری از آموزش های عالی عمدتاً نادیده گرفته شده است:

درك بوم شناسی لزوماً از دروسی كه بر چسب این علم بر آنها نهاده شده سرچشمه نمی گیرد. نام این درس ها می تواند جغرافیا، گیاه شناسی، زراعت، تاریخ یا اقتصاد نیز باشد.

شاید انسان ها در مورد این كه زندگی خوب از چه تشكیل شده همواره اختلاف نظر داشته باشند، اما در مورد این كه برای بقای دراز مدت انسان بر روی زمین چه چیز ضروری است، شاید چنین نباشد. با فرض اینكه این آرزوی همه ما باشد، شرایط به قدر كافی روشن است. ما به حیث یك موجود زنده باید با محیط زیست خود كنار آییم.

یاد بگیریم كه با بودجه آسان گیرتری از آن چه در اختیار است بسازیم و به جای آشفتن چرخه های بزرگ طبیعت، آنها كه به حركت آب، جریان انرژی و تبدیل مواد مربوط است، آنها كه خود زندگی را ممكن ساخته اند، به حمایت آنها برخیزیم. دستیابی به آنچه كه حالت پایدار نام نهاده ایم بایدبه عنوان یك هدف فیزیكی مورد توجه ما باشد. كوشش در جهت رسیدن یه یك تعادل پویا و كارآ بین انسان و محیط زیست اش بایستی به خودی خود، همواره به صورت یك آرمان توصیف ناپذیر، جذابیت و چالش خویش را حفظ كند. هر چه انسان در این خانه خودمانی تر و توانمندتر می شود، تنوع بی شمار و زیبایی های جهان پیرامون اش، جلوه های بی حساب تجارب او و چالش شناخت ناشناخته ها برای او نه كاهش كه فزونی می گیرد.

عبدالحسین وهاب زاده

منبع: بوم شناسی علم عصیانگر