پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
علی علیه السلام و بحث آزاد با اهل كتاب
ارشاد و هدایت گمراهان، وظیفه اصلی همه پیامبران و امامان معصوم (ع) و رهبران دینی است. آن بزرگواران از روشهای مختلفی برای امر ارشاد استفاده میكردند. یكی از آن روشها بحث و مناظره و یا «جدال احسن» است. در سیره ائمه معصومین (ع) چنین مناظراتی دیده میشود و حتی آنان بعضی از اصحاب خود را برای چنین كاری تربیت میكردند.
امام علی علیه السلام امیر و رهبر مقتدر جامعه اسلامی، قهرمان صحنههای جنگ، مردی كه پشت دلاوران سپاه كفر از هیبت و شجاعتش میلرزد، هنگامی كه به بحثهای علمی و دینی مینشیند با تواضع و متانت، گمراهان و ناآگاهان را ارشاد میكند. او نه تنها كسی را از سخن گفتن و بحث و مناظره كردن منع نمیكند بلكه تشویق هم مینماید. او با مخالفان به گونهای برخورد میكرد كه آنان از طرح سؤالات دینی و علمی خود هیچ هراسی نداشتند.
امام علی علیه السلام به حق دروازه علم پیامبر صلی الله علیه و آله و میراث دار آن رسول گرامی بود. وی با تسلط همه جانبه بر كتاب خدا و سیره پیامبر(ص) در بحثهای آزاد و مناظرههای منطقی شركت میجست و به سؤالها پاسخ میداد و پرسیدن را تشویق مینمود، چنان كه میفرمود:
«سَلُونی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونی؛ قبل از این كه مرا از دست بدهید از من بپرسید.»(۱)
حتی در میدان جنگ و در گرماگرم نبرد هم به سؤالهای دینی وعلمی پاسخ میگفت. بحثها و گفت و گوهای آن حضرت (ع) با اهل كتاب نیز از جمله مناظراتی است كه در تاریخ ثبت شده است. در این گونه بحثها آنان كه عنادی نداشتهاند با شنیدن پاسخهای منطقی از آن حضرت به اسلام گرویدهاند. شیوه بحث امام (ع) با افراد به میزان معلومات و آگاهی آنان بستگی داشت، گاهی به دقیقترین برهان تكیه میكرد و احیاناً با شیوه و تمثیلی مطلب را روشن میساخت. از آن جا كه بحث ما در این مقال «علی (ع) و اهل كتاب» است مناسب است به بعضی از مناظرات آن حضرت با اهل كتاب، اشاره كنیم و موارد دیگری را در بحث «علم علی (ع)» در كتاب «فضائل و مناقب علی (ع)» كه یكی دیگر از مجلدات این مجموعه است خواهید دید:
علی علیه السلام و اسقف
پس از درگذشت پیامبر(ص) گروهی از مسیحیان به سرپرستی یك اسقف وارد مدینه شدند و در حضور ابوبكر، سؤالاتی مطرح كردند. خلیفه آنان را به حضور علی (ع) فرستاد. یكی از سؤالات آنان از امام این بود: «خدا كجاست؟»
امام (ع) آتشی افروخت و سپس پرسید: روی این آتش، كجاست؟
دانشمند مسیحی گفت: همه اطراف آن، روی آن محسوب میشود و آتش، هرگز پشت و رو ندارد.
امام (ع) فرمود: اگر برای آتشی كه مصنوع خداست طرف خاصی نیست، خالق آن كه هرگز شبیه آن نیست، بالاتر از آن است كه پشت و رو داشته باشد، مشرق و مغرب از آنِ خداست و به هر طرف رو كنی آن طرف، وجه و روی خداست و چیزی بر او مخفی و از او پنهان نیست.
علی علیه السلام و دانشمندان یهود و نصارا
پس از رحلت پیامبر(ص) گروهی از دانشمندان یهود و نصارا برای تضعیف روحیه مسلمانان وارد مدینه شدند و از ابوبكر پرسیدند: در تورات چنین میخوانیم كه جانشین پیامبران، دانشمندترین امت آنها هستند، اكنون كه شما خلیفه پیامبر خدا هستید پاسخ دهید كه خدا در كجاست، آیا در آسمانهاست یا در زمین؟
ابوبكر پاسخی داد كه آن گروه را قانع نساخت، او برای خدا مكانی در عرش قائل شد كه با انتقاد دانشمندان یهودی رو به رو گردید و گفت: در این صورت باید زمین خالی از خدا باشد.
آنان سؤال خود را به نزد امام علی (ع) مطرح كردند، امام با منطقی استوار فرمود:
«اِنّ اللَّهَ اَیَّنَ الْاَیْنَ فَلا اَیْنَ لَهُ، جَلَّ اَنْ یَحْوَیهُ مَكانٌ فَهُو فی كُلِّ مَكانٍ بغیرِ مُماسَهٍٔ وَلا مُجاوَرَهٍٔ یُحیط عِلْماً بما فیها وَلا یَخْلو شیءٌ مِن تَدْبیرِه؛ مكانها را خداوند آفرید و او بالاتر از آن است كه مكانها بتواند او را فرا گیرند، او در همه جا هست، ولی هرگز با موجودی تماس و مجاورتی ندارد. او بر همه چیز احاطه علمی دارد و چیزی از قلمرو تدبیر او بیرون نیست.»(۳)
امام علی علیه السلام در این پاسخ به روشنترین برهان بر پیراستگی خدا از محاط بودن در مكان، استدلال كرد و دانشمندان یهودی را آن چنان غرق تعجب كرد كه بیاختیار به حقانیت گفتار علی(ع) و شایستگی او برای مقام خلافت، اعتراف كردند.
علی علیه السلام و رأس الجالوت
در تاریخ آمده است كه رأس الجالوت (پیشوای یهودیان) مطالبی را به شرح زیر از ابوبكر پرسید و نظر قرآن را از او جویا شد:
▪ریشه حیات و موجود زنده چیست؟
▪ جمادی كه به گونهای سخن گفته كدام است؟
▪ چیزی كه پیوسته در حال كم و زیاد شدن است كدام چیست؟
ابوبكر نتوانست جواب گوید. چون خبر به امام علی (ع) رسید در پاسخ سؤالهای آنان فرمود:
« ریشه حیات از نظر قرآن، آب است. جمادی كه به سخن آمده، زمین و آسمان است كه اطاعت خود را از فرمان خدا، ابراز كردند. چیزی كه پیوسته در حال كم و زیاد شدن است شب و روز است.»(۴)
پاسخ امام علیه السلام درباره خداشناسی
یكی از دانشمندان یهودی به حضور امیرمؤمنان علی (ع) آمد و پرسید: ای امیرمؤمنان پروردگارت از چه وقت بوده است؟
امام (ع) فرمود: وای بر تو، سؤالی مانند «از چه وقت بوده» را در مورد چیزی گویند كه زمانی نبوده باشد، ولی چنین سؤالی درباره وجودی كه همیشه بوده غلط است، خدا بدون آن كه قبلی داشته باشد پیش از پیش است و بی آن كه نهایتی داشته باشد پایانِ پایانهاست.
دانشمند یهودی: آیا تو پیامبر هستی؟
امام (ع): « مادرت به عزایت بنشیند، همانا من بندهای از بندگان رسول خدا محمد(ص) هستم.»(۵)
علی علیه السلام و جمعی از یهودیان
جمعی از یهودیان نزد روحانی بزرگ خود « رأس الجالوت» آمدند و از امیرمؤمنان علی(ع) سخن به میان آوردند و گفتند:« این مرد، عالم و دانشمند است، ما را نزد او ببر تا از او سؤال كنیم.»
آنها همراه رأس الجالوت به قصد دیدار حضرت علی (ع) حركت كردند به آنها گفته شد كه حضرت در خانهاش است. منتظر شدند تا آن حضرت از خانه بیرون آمد.
گروه یهودی كه در پیشاپیش آنها رأس الجالوت بود به حضور آن حضرت آمدند رأس الجالوت گفت: آمدهایم از شما سؤال كنیم.
امام (ع) فرمود: آنچه میخواهی بپرس.
رأس الجالوت: خدا در چه زمانی بوده است؟
امام: خدا از ازل بوده است بی آن كه پدید آید و او از ازل بدون چگونگی بوده است و همیشه بدون كیفیت و كمیت بوده و هست، پیش از او چیزی نبوده و او پیش از پیش است و پایان و نهایت ندارد و پایان را به او راه نیست، او پایانِ هر پایان است.
رأس الجالوت به گروه یهودیان رو كرد و گفت: «اِمضوا بِنا فَهُو اَعلمُ مِمَّا یُقال فیه؛ بیایید از این جا برویم كه او (علی) از آن چه دربارهاش میگویند دانشمندتر و آگاهتر است.»(۶)
علی علیه السلام و یكی از نوادگان وصی موسی (ع)
آغاز خلافت عمر بن خطاب بود، جوانی یهودی كه خوش سیما و خوش لباس بود و از نوادگان هارون وصی حضرت موسی(ع) به شمار میآمد به حضور عمر آمد و گفت:« آیا تو داناترین این امت به كتابشان و به امر پیامبرشان هستی؟»
عمر، سرش را پایین انداخت.
یهودی: با تو هستم، آیا داناترین شخص این امت به كتاب و نبوت پیامبرشان تو هستی؟
عمر: برای چه این سؤال را میكنی؟
یهودی: نزد تو آمدهام تا دین اصلی را بجویم، زیرا در دین خود به شك افتادهام.
عمر: نزد این جوان برو.
یهودی: این جوان كیست؟
عمر: او علی بن ابی طالب، پسر عموی رسول خدا (ص) و پدر حسن و حسین دو فرزند رسول خدا (ص) و شوهر فاطمه دختر رسول خداست.
یهودی به علی (ع) رو كرد و گفت: تو این گونه هستی؟
علی (ع): آری.
یهودی: من میخواهم از تو سه سؤال و سه سؤال و یك سؤال بپرسم.
امام علی (ع) لبخندی صوری زد و فرمود: چرا هفت سؤال نگفتی؟
یهودی برای این كه نخست، سه سؤال میكنم، اگر پاسخ دادی بقیه را میپرسم وگرنه میدانم كه در میان شما دانشمندی وجود ندارد.
علی (ع): من از تو میپرسم، تو را به حق آن خدایی كه میپرستی اگر جواب سؤالهای تو را دادم، دینت را رها میكنی و به دین من میگروی؟
یهودی: من به این جا نیامدهام مگر برای همین.
علی (ع): اینك بپرس.
یهودی، سؤالهای خود را به این شرح طرح كرد:
نخستین قطره خونی كه به زمین چكید چه خونی بود؟
نخستین چشمهای كه در درون زمین جاری شد كدام چشمه بود؟
نخستین چیزی كه در روی زمین جنبید چه بود؟
علی (ع) به هر سه سؤال او پاسخ داد.(۷) آن گاه یهودی سه سؤال دیگر خود را چنین طرح كرد:
محمّد (ص) چند امام عادل (به عنوان جانشین و وصی) دارد؟
محمّد (ص) در كدام بهشت است؟
افرادی كه در بهشت، همنشین محمّد (ص) هستند چه كسانی هستند؟
امام علی (ع) چنین پاسخ دادند:
«ای هارونی، محمد(ص) دارای دوازده امام عادل است كه هر كس آنها را ترك كند، زیانی به آنها نرسد و آنها از مخالفت مخالفان نمیهراسند و در امر دین از كوههای استوار روی زمین، محكمترند.
و سكونت محمد (ص) در بهشت خودش میباشد و همنشینان او در بهشت، همین دوازده امام عادل میباشند.»
یهودی: راست گفتی، سوگند به خدایی كه جز او كسی شایسته پرستش نیست، من این مطالب را در كتابهای پدرم (جدم) هارون دیدهام كه با دست خود نوشته كه عمویم موسی (ع) آن را دیكته كرده است.
آن گاه یهودی پرسید: آن سؤال دیگرم كه یك سؤال است این است كه بگو جانشین محمد(ص) چند سال بعد از او زندگی میكند؟
علی: سی سال زندگی میكند... سپس ضربتی به این جا (فرق سرش) میرسد و این محاسنش از خون رنگین میگردد.
در این هنگام یهودی فریادی كشید و كمربند مخصوصش را (كه شعار یهودیان است و به كمر میبندند) برید و به كنار انداخت و گفت:« گواهی میدهم كه معبودی جز خدای یكتا و بیهمتا نیست و گواهی میدهم كه محمّد(ص) بنده و رسول اوست و تو وصی او میباشی. سزاوار است كه تو برتری یابی و كسی بر تو برتری نگیرد و تو را بزرگ بشمرند.»آن گاه حضرت علی (ع) یهودی تازه مسلمان را به خانه خود برد و اصول و احكام دین اسلام را به او آموخت.(۸)
پی نوشت ها:
۱- ابن حجر، الاصابه، ج ۲، ص ۵۰۳؛ ابن عساكر، تاریخ دمشق، ترجمه امام علی (ع)، ج ۳، حدیث ۱۰۴۶ ؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۴۶ ؛ و مفید، الارشاد فصل ۱، باب ۲.
۲- قضاء امیر المؤمنین (ط نجف، ۱۳۶۹) ص ۹۶.
۳- مفید الارشاد ، فصل ۵۸ از باب ۲.
۴- بحار الانوار، ج ۴۰، ص ۲۲۴.
۵- اصول كافی، ج ۱، ص ۹۰، باب الكون و المكان.
۶- همان .
۷- در حدیث جواب این سه سؤال نیامده است.
۸- اصول كافی، ج ۱، ص ۵۲۹ - ۵۳۰، باب ما جاء فی الاثنی عشر... .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست