چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه احكام


فلسفه احكام

احكام شرع تابع مصالح و مفاسد است; یعنی, هیچ چیزی بدون جهت حلال و یا واجب نمی شود; این طور نیست كه خدا مثلا شراب را بی هیچ مفسده و ضرری حرام و یا نماز صبح را بی هیچ مصلحت و فایده ای واجب كرده باشد

گروهی، سؤالهایی درباره فلسفه احكام می‏كنند; به عنوان مثال، می‏پرسند:

▪ چرا باید نماز بخوانیم؟ چرا باید برای نماز وضو بگیریم؟ فلسفه این كه در نماز پیشانی خود را بر روی خاك می‏گذاریم چیست؟ چرا در اسلام استعمال ظروف طلا و نقره حرام است؟ چرا دفن میت لازم است؟ چرا خوردن گوشت مردار جایز نیست؟ و چرا....

▪ پاسخ: برای این كه پاسخ تمام سؤالهای فوق و نظایر آنها روشن شود، بهتر است كه یك اصل اساسی و قاعده كلی در باره فلسفه احكام بیان شود تا در همه موارد، قانع كننده باشد.

ما وقتی به زندگی روزانه خود می‏نگریم، می‏بینیم هنگامی كه بیمار می‏شویم و به دكتر مراجعه می‏كنیم، دكتر نسخه‏ای مركب از چند داروی مخصوص، مانند آمپول، كپسول، و قرص برای ما می‏نویسد و دستور می‏دهد كه هر روز یكی از این آمپولها را تزریق كنید و هر چهار ساعت‏یكی از این كپسولها و هر شش ساعت‏یكی از این قرصها را میل نمایید و اضافه می‏كند كه از ترشیها و غذاهای سرخ كرده پرهیز كنید و...

ما بدون این كه از خصوصیات داروها سؤالی نماییم به دستورهای او عمل می‏كنیم، زیرا به علم و دانش و تخصص وی در رشته‏طب معتقدیم و می‏دانیم كه او جز معالجه و بهبود ما منظور دیگری‏ندارد.

همین طور وقتی به یك مهندس ساختمان مراجعه می‏كنیم و از او می‏خواهیم كه برای ما ساختمان زیبایی بسازد، او می‏گوید این نقشه در زمین شما جالب از كار در می‏آید و لازم است كه لوازم و مصالحی را كه صورت می‏دهم، تهیه كنید; ما چون به تخصص او در رشته ساختمان ایمان داریم و می‏دانیم كه او نمی‏خواهد به ما ضرر و زیانی برساند، بنابه دستور او مصالح را طبق صورتی كه به ما داده است، تهیه می‏كنیم و در اختیار او می‏گذاریم و هیچ در كار او چون و چرا نمی‏كنیم.

این دومثال و نظایر آن روشن می‏كند كه اگر انسان به علم و دانش كسی ایمان داشته باشد و او را در رشته خود متخصص بداند و نیز بداند كه نظر سویی در كار نیست، قطعا دستورات او را در آن رشته بدون این‏كه از او توضیحات زیادی بخواهد، مورد عمل قرار می‏دهد.

اكنون كه این مقدمه روشن شد می‏گوییم: احكام و مقررات دینی هم نسخه‏هایی است كه پیامبران الهی و پیشوایان دینی از طرف خدا برای بشر آورده‏اند تا سعادت و خوشبختی آنان را از هر جهت تامین نمایند.

بدیهی است هنگامی كه ما اعتقاد داشته باشیم كه این احكام از علم بی‏پایان خدای تبارك و تعالی سرچشمه گرفته و به حكمت و لطف و مهربانی خدا ایمان داشته باشیم و نیز بدانیم كه پیامبران الهی در تبلیغ و رساندن احكام به هیچ وجه گرفتار خطا و لغزش نمی‏شوند، (به معصوم بودن آنان معتقد باشیم) در این صورت با كمال جدیت و بدون هیچ گونه اضطرابی در عمل به دستورهای دینی می‏كوشیم و هیچ نیازی نمی‏بینیم كه از فلسفه احكام و مقرراتی كه قرار داده شده است‏سؤال نماییم; زیرا می‏دانیم كه خدا علم برآغاز و انجام همه چیز دارد و هرچه مقرر كرده به خیر و صلاح ما بوده است و انبیای الهی، در بیان احكام، اشتباهی نكرده‏اند.

آری، اگر كسی در وجود خدا یا علم و دانش و حكمت او یا در حقانیت انبیا و معصوم بودن آنان تردید داشته باشد، لازم است قبل از این سؤال در اصل اعتقاد به خدا و صفات كمالیه او و حقانیت پیامبران الهی و صفات ایشان وارد بحث‏شود.

بنابراین، كسانی‏كه پایه توحید خود را محكم ساخته‏اند و طبق دلایل قطعی عقیده دارند كه قانونگذار اسلام یعنی، خداوند متعال، بی‏نیاز مطلق و دارای علم و حكمت‏بی‏پایان است، هیچ‏گونه تردیدی نخواهند داشت كه تمام احكام و مقررات و دستورهای اسلامی كه پیامبر اسلام از طرف خدای متعال برای بشر آورده است، دارای مصالح و فوایدی می‏باشد، زیرا علم و حكمت‏خدای بزرگ ایجاب می‏كند كه هیچ فرمانی را بدون رعایت مصالح بندگانش ندهد و چنین افرادی همیشه در صدد پیروی از دستورهای الهی هستند و دانستن و ندانستن جزئیات فلسفه احكام در روحیه آنان اثری نخواهد داشت.

البته ما نمی‏گوییم كسی نباید از فلسفه احكام سؤال كند و یا نباید به دنبال تحقیق و جستجو بر آید، زیرا شكی نیست كه هر كسی این حق را دارد كه با تمام وسایل ممكن برای آگاهی از اسرار احكام و قوانین دینی بكوشد و خوشبختانه امكانات زیادی هم برای این كار موجود است، چنان‏كه در قسمتی از آیات قرآن مجید و بسیاری از كلمات پیشوایان بزرگ دین ما، توضیحاتی درباره فلسفه احكام وارد شده است و از طرفی یك سلسله قراین عقلی كه با پیشرفت علوم، روز به روز افزایش می‏یابد، پرده از روی بسیاری از این اسرار برداشته است.

خلاصه، با این كه ما حق این سؤال را داریم و تا اندازه‏ای هم امكانات آن موجود است، ولی هرگز نباید انتظار داشته باشیم كه با معلومات محدود بشری به تمام جزئیات اسرار و فلسفه احكام دست‏یابیم، زیرا این احكام از مبدئی سرچشمه گرفته است كه تمام علوم‏و دانشهای وسیع امروز، در برابر علم او حكم قطره در برابر دریا راهم ندارد و اساسا ناچیزی معلومات ما در برابر مجهولات مطلبی است‏كه امروزه دانشمندان بزرگ دنیا با صراحت كامل به آن اعتراف می‏كنند.

بنابراین، اگر ما تمام كوششهای لازم را برای آگاهی از فلسفه یك حكم به كار بردیم، ولی مطلب قابل توجهی به دست نیاوردیم، هرگز نمی‏توانیم آن حكم را نادیده بگیریم و یا بگوییم این حكم هیچ فایده و مصلحتی در بر ندارد، زیرا عدم درك مصلحت غیر از آن است كه مصلحتی نداشته باشد.

حضرت رضا -علیه السلام می‏فرماید:

«انا وجدنا كل ما احل الله تبارك و تعالی ففیه صلاح العباد وبقائهم ولهم الیه الحاجهٔ التی لایستغنون عنها ووجدنا المحرم من الاشیاء لاحاجهٔ للعباد الیه ووجدنا مفسدا داعیا الی الفناء والهلاك‏»

همانا ، چنین یافتیم كه هر آنچه را كه خدای تبارك و تعالی حلال فرموده صلاح و بقای بندگان در آن بوده است و به آن احتیاج دارند و بی‏نیاز از آن نیستند و در آنچه حرام نموده است نیازی برای بندگان به آن نیافتیم بلكه مایه فسادی است كه ایشان را به سوی نابودی و هلاكت‏سوق می‏دهد.»

و بر همین اساس، دانشمندان می‏گویند: احكام شرع تابع مصالح و مفاسد است; یعنی، هیچ چیزی بدون جهت‏حلال و یا واجب نمی‏شود; این طور نیست كه خدا مثلا شراب را بی‏هیچ مفسده و ضرری حرام و یا نماز صبح را بی‏هیچ مصلحت و فایده‏ای واجب كرده باشد. البته وقتی گفته می‏شود، فلان كار به مصلحت‏بشر است، نباید تنها به فواید جسمی و بهداشتی آن توجه داشت، بلكه فواید، روحی، فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی و دیگر فواید آن را نیز ملاحظه كرد كه، همه جزو مصالح بندگان است وچه بسا یك حكم، فایده جسمی برای بشر نداشته باشد، ولی روحیات او را تهذیب نماید; به عنوان مثال شاید گذاشتن پیشانی برروی خاك اثر بهداشتی نداشته باشد، ولی این كه روح تواضع و بندگی‏انسان را در مقابل خداوند پرورش می‏دهد و كبر و خودبزرگ‏بینی را از وی دور می‏كند، خود ، بزرگترین فایده و مصلحت محسوب می‏شود.

و نیز ممكن است فایده یك حكم از نظر فردی معلوم نباشد; فرض كنید اسلام می‏گوید: استعمال ظروف طلا و نقره حرام است; شاید به ظاهر این حكم، مصلحت فردی نداشته باشد، ولی عمومی شدن این كار موجب می‏شود كه قسمت مهمی از ثروت مملكت در خانه‏ها متمركز شود و در نتیجه، زیانهای اقتصادی زیادی برای جامعه و ملت‏به بار آورد همچنین اگر عده‏ای غذا نداشته باشند، در مقابل، دسته دیگر در ظروف طلا غذا بخورند، اختلاف طبقاتی فاحشی پیش می‏آید و چه بسا مشكلاتی به وجود می‏آورد كه ممكن است گاهی اجتماعی را به خاك و خون بكشد و اتفاقا همین اختلاف طبقاتی و رفع خصومتهای بین طبقات، یكی از فواید و فلسفه‏هایی است كه اسلام در قانون وجوب زكوت در نظر گرفته است.

امام هشتم -علیه السلام می‏فرماید:

«و علهٔ الزكوهٔ من اجل قوت الفقراء وتحصین اموال الاغنیاء»و امام ششم -علیه السلام می فرماید:

«ان الله عزوجل فرض للفقراء فی مال الاغنیاء ما یسعهم... ولو ان الناس ادوا حقوقهم لكانوا عایشین بخیر»

و نیز در حدیث دیگر می‏فرماید: «ولوان الناس ادوا زكوهٔ اموالهم ما بقی مسلم فقیرا محتاجا»

خلاصه معنای این چند حدیث این است كه خداوند متعال با مقرر كردن قانون زكات خواسته است، نیازمندیهای فقرا و مستمندان برطرف گردد و اموال اغنیا محفوظ بماند و همه مردم زندگی رضایتبخشی داشته‏باشند و اگر مردم زكات و سایر حقوق مالی را می‏پرداختند، هرگز فقیر و نیازمندی در جامعه مسلمانان پیدا نمی‏شد و همه با خیر و خوبی زندگی می‏كردند.

و بطور خلاصه باید گفت: فلسفه اصول احكام و واجبات و محرمات، مثل فلسفه تحریم شراب (كه مضرات جسمی و روحی آن از نظر علم هم ثابت‏شده است) و وجوب نماز و زكات و وضو (كه یكی از فلسفه‏های وضو همان نظافت و پاكیزگی است) برای ما روشن است، ولی فلسفه خصوصیات آنها بطور كامل برای ما روشن نیست.

به عنوان مثال،نمی‏دانیم كه چرا نماز صبح دو ركعت و نماز ظهر وعصر چهار ركعت است و یا چرا هنگام وضو باید دستها را از بالا به پایین بشوییم و یا چرا وقتی گندم به یك حد معلومی رسید، زكات داردو....

ولی یقین داریم كه آنها بدون فایده و مصلحت هم نیستند، زیرا همان‏طور كه قبلا گفته شد، خدای حكیم هیچ حكمی را بدون حكمت و مصلحت نفرموده است، و كسی كه به علم و حكمت‏بی‏پایان خدا ایمان داشته باشد، دانستن فلسفه احكام و ندانستن آن برای او هیچ تاثیر عملی ندارد، بلكه در هر صورت با جدیت كامل در صدد اطاعت و انجام دستورهای الهی بر می‏آید.

و شاید یك جهت این كه پیشوایان دینی ما زیاد در موضوع فلسفه احكام و جزئیات آن وارد نشده‏اند، همین باشد كه خواسته‏اند مقررات اسلامی به عنوان یك سلسله قوانین مقدس الهی پیروی شود و از این راه روح ایمان، خداشناسی، بندگی و اطاعت در افراد تقویت گردد تا در مقابل فرمان خدای دانا و حكیم و مهربان، هیچ چون و چرایی نداشته و كاملا مطیع باشند.

●در خاتمه لازم است‏به دو نكته زیر توجه شود:

۱) فلسفه‏هایی كه در بعضی از روایات وارد شده، اغلب به عنوان یكی از فلسفه‏ها و فواید حكم ذكر شده است;مانند روایت زیر كه:

«امروا بدفن المیت لئلا یتاذی به الاحیاء بریحه وبمایدخل علیه من ال‏آفهٔ والفساد» فلسفه لزوم دفن میت این است كه مردم از بوی تعفن او اذیت نشوند و نیز موجب امراض و بیماریها نگردد.

این سخن بدان معنا نیست كه تنها فلسفه وجوب دفن میت همین است، بلكه منظور بیان یكی از فلسفه‏های آن بوده است.

۲)در بیان فلسفه احكام فقط به دو اصل می‏توان تكیه كرد:

الف) آنچه از قرآن مجید و كلمات پیشوایان دینی به ما رسیده است كه بیشتر آنها را مرحوم شیخ صدوق، یكی از علمای بزرگ شیعه (متوفای ۳۸۱ه.ق.) در كتابی به نام «علل الشرایع‏» جمع آوری كرده و به چاپ نیز رسیده است.

ب) آنچه از نظر علم بطور قطع ثابت‏شده است، مانند این كه امروزه ثابت گردیده است كه شراب برای جسم و روان انسان ضررهای زیادی دارد یا گوشت مردار، كانون میكرب و منشا بیماریهایی می‏باشد كه خوردن آن خطرناك است.

این دو اصل باید در فلسفه‏یابی احكام، همیشه مورد نظر باشد، امامطالبی كه فقط در حد احتمال می‏باشد، به هیچ وجه نباید در مورد فلسفه احكام، مورد اعتماد قرار گیرد و به عنوان فلسفه احكام ذكر شود، زیرا همان‏طور كه احكام دینی حقایقی است صددرصد ثابت، باید فلسفه‏هایی هم كه برای آنها بیان می‏گردد، جنبه قاطعیت و ثبوت داشته باشد.

بنابراین، تئوری و فرضیه‏ای كه اساس محكمی ندارد و ممكن است چند روز بعد، تغییر پیدا كند، نباید در فلسفه احكام مورد اعتماد قرار بگیرد.

● اقسام واجبات

۱) واجبات توصلی و تعبدی

قسمتی از واجبات باید به همراه نیت و قصد قربت‏به جای آورده شوند مانند نماز و روزه كه به آنها واجبات تعبدی می‏گویند.

قسمتی دیگر عباداتی هستند كه لازم نیست‏به همراه نیت و قصد قربت‏به جا آورده شوند، مانند تطهیر بدن و لباس و امر به معروف و غسل‏میت.

به عبارت دیگر، در واجبات توصلی انگیزه امر معلوم است، ولی‏درواجبات تعبدی غرض و مقصود شارع معلوم نیست، گرچه فلسفه و حكمتی دارد و مكلفین صرفا برای تعبد به امر خداوند انجام می‏دهند.

۲) واجب عینی و كفایی

واجب عینی، واجبی است كه همه مكلفین باید انجام دهند، مانند نمازهای یومیه.

واجب كفایی آن است كه با عمل عده‏ای از عهده‏دیگران ساقط است، مانند تطهیر مسجد، تدفین میت و....

۳) واجب تعیینی و تخییری

واجب تعیینی واجبی است كه نمی‏توان كار دیگری را جایگزین آن ساخت مثل نمازهای یومیه، برخلاف واجب تخییری كه مكلف می‏تواند یكی از چند كار را اختیار كند، مانند كفاره روزه كه مكلف مخیر است‏بین آزاد كردن بنده و شصت روز روزه و اطعام شصت نفر.

۴) واجب موسع و واجب مضیق

گاهی واجب، وقت محدودی دارد كه از آن به واجب مضیق تعبیر می‏شود، مثل نماز آیات برای ماه گرفتگی و گاهی وقت وسیعی دارد كه از آن تعبیر می‏شود به واجب موسع، مانند نمازهای یومیه.



همچنین مشاهده کنید