دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

کتاب هایی درباره زبان شناسی و زیبایی شناسی


کتاب هایی درباره زبان شناسی و زیبایی شناسی

در کتاب «زبان شناسی در دنیای مستعمره ها» خواننده با محتوایی مواجه است که درصدد بازتاباندن ارتباط تنگاتنگ زبان, انسان و تفکر انسانی طی قرون است و این ارتباط را از دوران استعمار تا صورت فعلی جهانی شدن مورد ملاحظه قرار می دهد

پرداختن به نقش زبان در عصر جهانی شدن از اولویت هایی است که در دستور کار پژوهشگران قرار گرفته است. مطالعات زبان شناسی در این راستا معنا می یابد.

● زبان شناسی در دنیای مستعمره ها

در کتاب «زبان شناسی در دنیای مستعمره ها» خواننده با محتوایی مواجه است که درصدد بازتاباندن ارتباط تنگاتنگ زبان، انسان و تفکر انسانی طی قرون است و این ارتباط را از دوران استعمار تا صورت فعلی جهانی شدن مورد ملاحظه قرار می دهد. نگارنده ضمن پرداختن به گستره مسائل مربوط به زبان شناسی و استعمار، اثری آفریده که می تواند در زمینه تاریخ زبان شناسی، مطالعات فرهنگی و تاریخ شناسی منبع اطلاعات مفیدی باشد. در این اثر نسبتاً موجز اما کامل، ژوزف ارلینگتون ضمن مطرح کردن مباحث تحت عناوینی نظیر «زبان شناسی مستعمرات»، «گذشته زبان شناسی»، «انقلاب فلسفه»، «زبان شناسان مستعمره» و «دوران پسااستعماری»، اهمیت درک زبان شناسی به عنوان ابزاری برای توضیح برخورد دو فرهنگ متفاوت در یک مستعمره را نشان می دهد. براساس نظر ارلینگتون، زبان شناسی تحت نفوذ روابط قدرت و ساختارهای همانندی و تمایز عمل می کند.

علم زبان در اروپا از یک سو تفاوت های ملل در این خطه را پایه گذاری کرد و از سوی دیگر به تثبیت نابرابری انسانی در امپراتوری تحت سیطره اروپا انجامید. ارلینگتون در این اثر ضمن باز کردن باب مطالعه در مبحث تاریخی و متداول ارتباط میان استعمار و زبان، مکاتب ادبی و ذهنیت های اجتماعی، مکاتب و روش های معاصر زبان شناسان را نیز به چالش می کشد و سخن از مفهوم کلی و جهانی زبان بشر و لزوم یا عدم لزوم حفظ زبان های رو به نابودی را به میان می آورد.نگارنده این اثر ژوزف ارلینگتون استاد رشته انسان شناسی و مطالعات بین الملل است و در دفتر مطالعات آسیای جنوب شرقی دانشگاه ییل امریکا نیز تدریس می کند. مطالعات او اغلب بر اهمیت نوسازی به لحاظ زبان شناسی و مباحث هویتی در «جاوا» و «اندونزی» متمرکز شده است. «زبان شناسی در دنیای مستعمره ها» را در سال ۲۰۰۷ انتشارات بلکول در ۲۱۶ صفحه منتشر کرده است.

● افسردگی در هنر تصویری معاصر

کتاب «زیبایی شناسی عدم تعلق» را در سال ۲۰۰۷ انتشارات دانشگاه مینه سوتا چاپ کرده است. کریستین راس این اثر را در پنج فصل تنظیم کرده و در هر فصل به یکی از جنبه های ارتباط بین هنر معاصر و پدیده افسردگی پرداخته است.وی در نخستین فصل (با عنوان «پژمردن مالیخولیا») ارتباط افسردگی و مالیخولیا را بررسی می کند و افسردگی را عارضه ای مستقل می خواند- این دیدگاه در حال حاضر کاملاً پذیرفته شده است اما تا پیش از تحقیقات معاصر، افسردگی از نشانه ها و زیرشاخه های مالیخولیا به حساب می آمد. توضیحات مربوط به چیستی افسردگی در فصل بعد مطرح می شود.

راس تحت عنوان «مجموعه نارسایی» افسردگی را بیشتر مجموعه ای از رفتارها می داند که در کنار هم معنا می یابند و آن را یک مقوله واحد تعریف نمی کند.در ادامه در فصلی با نام «صفحه های تصویر یا استراتژی زیباشناسانه» (که پیشتر به صورت مقاله ای مستقل در مجله «پاراشوت» به چاپ رسیده است) نگارنده به اصلی ترین بخش کتاب می پردازد. راس در این فصل ارتباط میان هنر (خصوصاً هنرهای بصری) و بیننده آن را بررسی می کند و تغییراتی را برمی شمرد که به واسطه تبدیل نحوه نمایش قدیمی تصویر (نقاشی، عکس و...) به صفحه های نمایش جدید (فیلم ها و تصاویر دیجیتال) در این رابطه ایجاد شده است.او این تبدیل و تغییر در شکل رسانه و نوع رابطه را از عوامل القای بی تفاوتی و عدم حس تعلق ناشی از افسردگی می داند.فصل چهارم نیز پیش از این در قالب مقالاتی جداگانه به چاپ رسیده و در آن نقش زمان و توجه در فرآیند افسردگی و همین طور هنر معاصر بررسی شده است.پنجمین و آخرین فصل کتاب «نقد غیرذهنی سازی مساله» نام دارد.

نگارنده در این فصل دو نوع متداول درمان افسردگی را برمی شمرد و ضمن مخالفت با «درمان های دارویی» آن را تقلیل دهنده افسردگی به مساله ای بیولوژیک می خواند و در تایید «روان درمانی» به موثر واقع شدن ضمیر ناخودآگاه و فردیت بیمار در آن اشاره می کند- در پایان راس از آثار چهار هنرمند معاصر تحت عنوان «هنر افسرده کننده» نام می برد.راس معتقد است نمود یافتن هرچه بیشتر افسردگی در اشکال هنری معاصر به دلیل حضور و فراگیری این پدیده در متن فرهنگی زندگی معاصر افراد جامعه است.

وی در اثبات این ادعا از تئوری های علوم شناختی و ادبیات پست مدرن کمک می گیرد - اما بسیاری از جنبه های دیگر موضوع از جمله دستاوردهای تازه روانشناختی در زمینه ساختمان مغز و نورون ها را نادیده می گیرد. احتمالاً راس به این دستاوردها به چشم قدمی به سوی بیولوژیک انگاشتن مسائل روانی و تبدیل کردن «ذهن» به «مغز» می نگرد و این فرآیندی است که راس با آن مخالف است و برخی از پژوهشگران معاصر از جمله راماچاندران و زکی در این زمینه آرایی مشابه راس دارند.گذشته از کلیت آنچه کتاب سعی در اثبات آن دارد، بخش هایی از آن تامل برانگیز و پذیرفتنی به نظر می رسد. شاید یکی از دلایل این امر تکه تکه بودن متن باشد. راس در اثر خود بخش هایی از مطالب پیشتر منتشر شده را در کنار هم قرار می دهد و آن طور که به نظر می رسد در نتیجه نهایی تکه هایی از این پازل جا می افتد؛ ارتباط دقیق میان فصل های کتاب و کلیت مباحث وجود ندارد.