پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
ترس کودکان تا کجا طبیعی است؟
هیجانها، واکنشهای کوتاه مدت روانی، فیزیولوژیکی هستند که منشا ایجاد آنها بهطور معمول بیرونی است ولی به ندرت یک عامل درونی را نیز میتوان در ایجاد یک هیجان خاص موثر دید حالتهایی مثل ترس، اضطراب، غم، شعف، خشم و... هیجان. وقتی کودک میگوید میترسم، ما از او میپرسیم که از چه چیز میترسی و او میگوید من از تاریکی یا درد یا تنهایی میترسم، به منشأ بیرونی اشاره میکند که واکنشهای مربوط به آن رابه صورت فیزیولوژیکی یا روانی در رفتار کودک میتوان مشاهده کرد.
هیجانها از دوره نوزادی در نوزادان شناسایی شدهاند و همه انسانها هیجان را تجربه کردهاند. تاکید روی کمیت این هیجانها است که تا چه حد وجود دارند. هر کسی به گونهای دچار یکی از هیجانهای طبیعی میشود. به طور مثال در هیجان ترس، اگر ترس در یک فرد با محرکی که ایجاد ترس کرده متناسب باشد، این هیجانی طبیعی و عادی است. باید توجه کرد که او از چه میترسد. آیا از یک حیوان میترسد؟ آیا این حیوان خطرناک است؟ در این صورت احساس ترس اشکالی ندارد و باید هم بترسد و احساس خطر بکند. همه افراد چه کودک و چه بزرگسال، در حد طبیعی دچار هیجانهای گوناگون میشوند یعنی هیچکس پیدا نمیشود که بگوید اضطراب یعنی چه؟ ترس یعنی چه؟ اگر این هیجانها در فعالیتهای اجتماعی و ارتباطی انسانها خللی ایجاد نکند، هیچ اشکالی ندارد و در مدت کوتاهی نیز برطرف میشود. درباره کودکان، اگر هیجانها زندگی آنان را از روند عادی خارج نکنند و مشکلات شخصی، خانوادگی، تحصیلی و ارتباطی برایشان به وجود نیاورند، طبیعی محسوب میشوند.
۵ سالگی، مرز احساسات هیجانی
درباره احساسات هیجانی، پنج سالگی یک مرز محسوب میشود. یعنی کودکان تا پنج سالگی گاه و بیگاه رفتارهای هیجانی و شاید نگرانکننده از دید خانواده نشان میدهند. برای مثال بسیاری از کودکان پنج ساله دچار ترس میشوند، ترس از تاریکی، تنهایی، جدا شدن از مادر و دور شدن از خانواده و... در سن شروع مدرسه نیز ترسهای متفاوتی به طور طبیعی در کودک ظاهر میشود، مانند ترس از ناکامی در کسب نمره خوب، ترس از امتحان و موضوعهای مشابه دیگری که در این مرحله سنی دیده میشود. کودک در هر مرحله از رشد، هیجانهای خاصی را نشان میدهد. هیجانها به طور مکرر در حال تغییر هستند و دوره کوتاهی دارند بنابراین اینها را در زمره هیجانهای غیرطبیعی به شمار نمیآوریم. اصولا درباره احساس هیجان باید توجه کنیم که زمان ابتلا طولانی نشود. به طور مثال اگر بچهای میترسد، این ترس نباید مدت زیادی طول بکشد زیرا با فعالیت طولانی دستگاه عصبی ارادی و غیرارادی بیشتر سروکار داریم و فعالیت طولانی این دستگاه، آن را تا حدودی ضعیف میکند و میتواند مشکلاتی ایجاد کند. کودکانی که در خانوادههایشان هیجانهای مستمر مانند ترس و خشم همیشه وجود داشته است و شیوه زندگی و تربیت بر ایجاد هیجان منفی شکل گرفته، دچار اختلالاتی میشوند که یا در دوره کودکی بروز میکنند یا در دوره بعدی خود را نشان میدهند بنابراین ما اغلب هیجانهای کوتاهمدت را در دوره زیر پنج سال، طبیعی تلقی میکنیم.
کنار آمدن با هیجان
یکی از نکاتی که باید به آن توجه کرد، اجتماعی کردن این هیجانها است یعنی بچهها باید بدانند که چگونه با هیجانشان کنار بیایند. کودک باید بیاموزد هنگامی که بر اثر ترس یا اندوه یا خشم یا شادمانی هیجان زده میشود چه واکنشی از خود بروز دهد. شیوه بروز هیجان باید اجتماع پسند شود. اگر فردی نداند که در این موارد چگونه رفتار کند، ممکن است دچار اشکالات زیادی در ارتباط با دیگران شود. شیوه برخورد جامعه نیز هنگام برخورد با شخصی که بر اثر هیجان از خود واکنش منفی و نامناسب نشان میدهد، مثبت نیست. این را باید هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم به بچهها یاد بدهیم. بچههایی که چنین واکنشهایی را در والدینشان میبینند، آنها را میآموزند. به طور مثال، مادری که از حشرهای میترسد، از خود واکنش نشان میدهد و فرزندش هم آن واکنش را به همان صورت در برابر آن حشره بروز خواهد داد. به این ترتیب یاد میگیریم که در برابر خشم، ترس و شادمانی چگونه رفتار کنیم. بچههای عادی و بچههایی که عقبمانده ذهنی نیستند، به طور معمول این واکنشها را از طریق مشاهده رفتار والدینشان یاد میگیرند و تکرار میکنند ولی بچههایی که دچار مشکل هستند و به بچههای عقبمانده ذهنی حتما باید یاد داد. از طریق روشهای تنبیه و تشویق مناسب باید به آنها آموزش داد که هنگام رویارویی با هیجان چگونه باید واکنش نشان دهند. نکته مهم دیگر، رفتار افراط و تفریطی به هنگام بروز هیجان است. برخی از والدین حتی ندانسته در این موارد افراط میکنند مانند توجه افراطی، علاقه افراطی، دوست داشتن افراطی و عشق افراطی که در قالب هیجان بروز میکند. این رفتارها ممکن است پیامدهای نامطلوبی روی فرزندان داشته باشد. به طور مثال کودکی که بیمار میشود و مورد توجه زیاد قرار میگیرد چه بسا دوست دارد که همیشه بیمار باشد و به نوعی حالت تمارض در او دیده میشود زیرا احساس میکند وقتی بیمار است همه به او خیلی توجه میکنند به این ترتیب رفتارهای نابههنجار شکل میگیرد.
کودکی که مرتب سرش را به دیوار میزند تا توجه والدین را جلب کند، رفتارش به یک عادت غلط تبدیل میشود و جزو اختلالات عادتی به شمار میآید. این رفتار از کجا نشات میگیرد؟ از آنجا که کودک دوست دارد مورد توجه قرار گیرد، احساس باید از هرگونه افراط و تفریط عاری باشد و به روشی ابراز شود که موردپسند جامعه قرار گیرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست