چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
كار دل ما از سوختن هم گذشته
فرمان فتحعلیان این قدر اسم شناخته شده ای است كه احتیاجی به معرفیكردن ندارد. خوانندهای با موسیقی تلفیقی خاص خودش كه علاقه خاصی به مولا علی(ع) دارد و این را بدون رودربایستی در كارهایش نشان داده. چند سالی میشود كه خبر تازهای از او نشنیدهایم با اینكه میدانستیم آلبومی در راه دارد.
به سراغش رفتیم تا دلیل غیبت طولانیاش را جویا شویم. فرمان مثل همیشه با روی باز و خیلی ساده و خودمانی پذیرایمان شد. در یك بعد از ظهر گرم تابستانی دو ساعتی مهمان خانهاش بودیم و به قول خودش حدیث دل گفتیم. از دلتنگیها و گلایههای امروز و هنوز.
فرمان فتحعلیان نوع جدیدی از تلفیق را وارد موسیقی ما كرد، هرچند كه تا قبل از او ما حضور سازهای هندی را در كارهای مرحوم مهرپویا شاهد بودیم اما خب كار او جور دیگری بود. تلفیق موسیقی ایرانی، غربی و هندی در یك فضای عارفانه. خیلیها امروز به این نوع تلفیق سبك فرمان فتحعلیان میگویند. خودتان در این زمینه چه نظری دارید؟
نه من چیزی به اسم سبك فرمان فتحعلیان را قبول ندارم. حالا ممكن است این نوع موسیقی به گوش مخاطب خیلی تازگی داشته باشد اما سبك نیست. بله، قبول دارم موسیقی خاصی است اما هیچ اسمی ندارد. این خاصبودن را شما در قالب انتخاب شعرهای گروه ایلیا هم میبینید. حتی زمانی كه در قالب ترانه هم قرار گرفتهایم كارمان هدفمند بوده و چیزی مثل كارهای این روزها كه تو سیر خوردی و من پیاز خوردم، چرا در گنجه بازه چرا دومنت درازه، نبوده.
فیلتر نشده این نوع كارها را لسآنجلسی میخوانند و فیلتر شدهاش را این طرفیها و در نهایت این نوع انتخاب مساوی این است كه جای گوش با كمر عوض میشود، یعنی به جای اینكه مغز تحریك بشود و موسیقی در روح و قلب تاثیر بگذارد فقط این اتفاق در فیزیك جسمی میافتد. در موسیقی ما شور و شعف هست، ما این را در كنسرتهایمان دیدهایم. حكایت شعر مولاناست. «رقص آن نبود كه هر زمان بر خیزی» اصل روح است كه تحت تاثیر قرار میگیرد و جو روحانی است.این را من نمیگویم صحبت مخاطبانی است كه با آنها در ارتباط بودهام. ما توانستهایم با این نوع موسیقی با مخاطبانمان ارتباط برقرار كنیم. حالا بار این موسیقی بار معنوی است و به هر حال شكلی كه دارد را میتوانم بگویم خاص است و نو.
دوست نویسندهای خلق یك اثر را به عرقریزان روح تشبیه كرده بود. حالا كه بحث عرفان و خاص بودن شد، میخواهم كمی درباره پروسه عرق ریزان روح در كارهایتان صحبت كنید. از انتخاب اشعار بگیریم تا ساختن موسیقی و ...
شما به كل اشعار دیوان حافظ میتوانید بگویید عارفانه، كل اشعار دیوان مثنوی معنوی مولانا را میتوانید بگویید عارفانه. ولی هر شعر عارفانهای قابلیت پوشیدن لباس موسیقی بر تنش را ندارد. من همیشه میگویم شعر یك موجود زنده است و این شعر است كه به تو اجازه میدهد روی آن موسیقی بگذاری یا نه. مخصوصا اشعار مولانا. به نظر من مولانا یكی از بزرگترین موزیسینهای عصر خودش بوده كه فقط در قالب ریتم شعر گفته. یعنی یك شاعر موسیقایی است ولی باز با این حال شما میبینید كه روی هر شعری از او نمیتوانید موسیقی بگذارید و این اتفاق اصلا نباید بیفتد اما در اشعار حافظ تعداد خیلی كمتری شعر هست كه میتوان روی آن موسیقی گذاشت. این اعتقاد شخصی من است و حالا ممكن است غلط باشد. در نهایت این قدرت شعر است كه اجازه میدهد روی آن چه نوع موسیقی گذاشته شود. شاید بتوانم بگویم حساسیت گروه ایلیا در انتخاب شعر خیلی بیشتر از موسیقی است. پیام شعر خیلی مهم است. ما دنبال شعری هستیم كه چیزی را اضافه كند. الا یا ایها ساقی ادركاسا... این را میلیونها آدم خواندهاند و میدانند كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكلها. شعری جدید در یك فرم جدید كه پیامرسانی را تسریع كند باید انتخاب شود. این در موسیقی ما اتفاق میافتد. مثلا اشعاری از مقدس فانی كه ما كار كردهایم حتی آنهایی كه در قالب غزل بوده اینقدر سلیس بیان شده كه مخاطبان جوان ما با آن ارتباط برقرار كردهاند و منظور نظر ما خیلی سریعتر به آنها انتقال داده شده. «مائیم مقیم در میخانه علی/ مردانه و با حالت مستانه علی» من نمیتوانم بیایم و حالت مستانه را برای مخاطبم توضیح بدهم اما مطمئنا كسی كه میآید این كار را میخرد و با آن ارتباط برقرار میكند خودش میداند حال مستانه یعنی چه.
البته شما اشعاری كه زبان سادهتری هم داشته مثل «توی نجف یه خونه بود...» را در مورد حضرت علی(ع) خواندهاید به نظرم در این مورد خیلی بهتر است كه از سادگی استفاده كنیم.
بله، ببینید ما از دوران بچگی داریم كه «اتل، متل، توتوله، گاو حسن چه جوره» این شاید خیلی كمیك به نظر بیاید اما اینقدر برای آن دوران زیبا و دلنشین بود كه سریع با آن ارتباط برقرار میكردیم. حالا در این قالب خیلی از شعرای دیگر با همین ریتم و وزن شعر گفتهاند. ما اینجا با نوع كلام كار داریم. «توی نجف یه خونه بود/ كه دیوارش كاگلی بود/ اسم صاحب اون خونه/ مولای مردا علی بود...» اینجا شعر دارد با یك قصه ساده تو را به آن فضا میبرد. حالا میشود همین شعر ساده را در مدح مولا طور دیگری هم گفت كه درك آن برای هر كسی ممكن نباشد. «گنجینه اسرار خداوند جهاندار/ معنی علوم صمد و قادر غفار/ مرحب كش، از در در و شیرازون سردار...» خب این هم یك نوع مدح است. شعر نجف را به خاطر همین سادگیاش بود كه دوست داشتم. این شعر مال مرحوم استاد آغاسی بود كه خودشان یك ایمان خاصی نسبت به آن داشتند.
شاید در مورد این موضوع نشود سوال خاصی پرسید اما شما اینطور كه از كارهایتان مشخص است علاقه خاصی به حضرت علی(ع) دارید. میخواهم از این علاقه بگویید و تاثیرش روی زندگی و آثارتان.
از سالی كه گروه ایلیا شروع به كار كرد بین بقیه دوستان رسم شد، سر جهیزیه هر آلبومی برای گرفتن مجوز این شد كه یك آهنگ در مورد حضرت علی(ع) بخوانند و جالب اینكه آن گروهها و خوانندهها دیگر در مورد حضرت چیزی نخواندند. الان كجایند آن افراد؟ نگاه كه میكنی الان همه آنها دارند از تو سیر خوردی، من پیاز خوردم میخوانند، از تو چرا به من تلفن نزدی یا ابرویت كج شد. این شد شعرهای بعد آنها. ولی از روز اول كه پایه گروه ما گذاشته شد گفتیم مدح علی بنابیطالب(ع) نصبالعین اتفاق این گروه است. اصلا بحثی در آن وجود ندارد. من كار عاشقانه هم خواندهام. خیلیها را دیدهام كه میگویند با آهنگ ناجی تو عاشق شدیم و هنوز هم با آن تجدید خاطره میكنیم. یا مثلا آهنگ ایلیا. ما سعی كردیم بعد عشق زمینیمان را هم حفظ كنیم چون همیشه عشق معنوی و زمینی، لازم و ملزوم همدیگر هستند. نمیشود یك نفر عاشق كسی نباشد و بگوید من فقط عاشق حق هستم. به نظر من این بیمعنیترین حرف روزگار است. تا كسی نتواند عاشق مخلوق خداوند بشود نمیتواند عاشق خود خداوند بشود. بخش اعظم آن تجلی در ذات آدمهاست. هدف گروه ایلیا هم این بوده، بخشی از كار ما موسیقی امروزی و عاشقانه است و بخش دیگر كه هدف اصلی گروه ماست، مدح حضرت مولاست. ما روی این شاخصها از صفات مولا كار میكنیم. مردانگی، خوش قولی، با معرفتی، مرد بودن به حقیقت كلمه و ... وقتی به مولا میگویند شاه مردان عالم به خاطر این نبوده كه در خیبر را از جا كنده یا به خاطر شمشیر دو تیغش به او علی نگفتهاند یا چون داماد پیغمبر (ص) بوده به او علی نگفتهاند. چون از یتیمها دستگیری میكرد، علی شد، چون چاه آب میكند برای فلان خانواده مستمند كه چهار كیلومتر با آب فاصله داشتند بدون اینكه اثری از خودش باقی بگذارد شد علی. ما هم به همین ویژگیهای خاص میپردازیم نه آن كلیتی كه همه از آن مطلعند و در سایر ائمه و پیامبران هم وجود داشته. علی(ع) را چه چیزهایی از اینها متمایز میكند؟ معرفت، مردانگی، به او میگویند ابوتراب یعنی پدر خاكیها، خاكی. ما هم سعی كردهایم در شعرهایی كه انتخاب كردهایم بیشتر به این بعدها بپردازیم و حتی آن منظور نظری كه مولانا در دیوان شمس دارد «تا هست علی باشد و تا بود علی بود» این مختص به یك زمان خاص نیست و كسی نمیتواند منكر وجودش باشد.
ـ در این باره ترانه یا شعر سفارشی هم داشتهاید یا نه همه از قبل سروده شده بودند و شما آنها را انتخاب كردید؟
در این آلبوم جدیدمان یك شعر داریم كه اینطوری انتخاب شده. از آقای دكتر محمدتقی غفاری شعری داریم به اسم قلندری ولی اشعار قبلی چیزهایی بوده كه انتخاب كردهایم اما كسی آنها را نخوانده بود. جالب است كه حتی مقدسفانی را تا قبل از آنكه گروه ایلیا شعرهایش را بخواند را كسی اصلا نمیشناخت بعد از آن بود كه خیلیها از من سراغ دیوانش را گرفتند. این دیوان را یك نفر برای من از اصفهان فرستاده. مقدس فانی اصلیتش مال مباركه اصفهان است و من تا حالا كارهایش را در جای دیگری ندیدهام.
خیلی وقت است كه آلبوم جدیدی از شما نشنیدهایم. یادم میآید دو سال پیش در گفتوگویی به من گفتید قرار است به زودی آلبوم جدیدتان به بازار بیاید اما از آن موقع تا حالا هیچ خبری از آن نیست. چرا اینقدر كارتان طول كشیده؟ مشكل گرفتن مجوز دارید یا اشكال از جای دیگری است؟
اول اینكه ضبط آلبوم ما در خانه انجام شد. خیلیها اعتراض كردند چرا نمیروید استودیو؟ ما در ایران استودیوهای زیادی با قابلیتهای بالایی داریم اما معمولا آدمهایی كه پشت آن سیستمها مینشینند، آدمهای تحصیلكرده و این كاره نیستند. همه تجربی میآیند و صدابردار میشوند. زخم این اتفاق در آلبوم «مست و خراب» به ما خورد. طرفدارهای گروه ایلیا خیلی نجیب هستند و واقعا گروهشان را دوست دارند. اگر هر كسی به غیر از آنها بود و با سیدی «مست و خراب» با آن كیفیت روبهرو میشد واقعا بهش برمیخورد و دیگر اصلا سراغی از ما نمیگرفت. اما آنها شرایط ما را درك كردند كه ما در ایران زندگی میكنیم و سیستم كاریمان محدود است و ما داریم با حداقل امكانات كار میكنیم. این طوری است وگرنه ما هم شعورمان میرسد كه بلند شویم برویم لندن و ساعتی ۱۲۰۰ دلار بدهیم به استودیو و كیفیتی را به طرفدارانمان ارائه كنیم كه كیفیت كارهای استینگ است. آرزوی ماست این كار. از خدای ماست كه این كار را بكنیم. اما وقتی اینجا چنین اتفاقی نمیافتد و وقتی آن كسی كه پشت دستگاه میكسر نشسته اطلاعاتش كم است من چه اعتمادی میتوانم به او بكنم و كجا باید بروم كارم را ضبط كنم. این میشود كه مینشینم در خانهام كار را ضبط میكنم و این را به همه هم میگویم. از بحث اصلی خیلی دور شدیم. ضبط آلبوم ما از پنج اسفند پارسال شروع شد و الان هم مشغول میكس آن هستیم ولی قول نمیدهم به این زودیها بیاید. مشكل مجوزی هم ندارم. ما مشكل شركتها را داریم. برای اینكه ما سراغ هر شركتی كه میرویم مینالند كه بازار خراب است . حالا نمیدانم چطور میتوانند پول فلان خواننده را ۴۵ میلیون تومان درخواست میكند پرداخت كننداما برای ما بازار خراب است.
البته با شركتی به توافق رسیدهایم كه به زودی كار را روانه بازار كنیم.
ـ مدتی است خبری هم از كنسرتهای شما نیست. قبلا بیشتر فعال بودید یا الان مشكلی به وجود آمده؟
ما تا الان هر سال بالاخره یك كنسرت داشتهایم. حتی سال ۸۴ كه هیچكس كنسرت نداشت ما و آقای شجریان تنها كسانی بودیم كه كنسرت داشتیم. ولی به هر حال هر سال اینقدر شرایط كنسرت گذاشتن دارد وحشتناك سخت میشود كه حد و حساب ندارد. ما پارسال چمنكاری كاخ سعدآباد را قرارداد بسته بودیم ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان، امسال به ما گفتهاند ۱۵میلیون تومان! بعد شما انتظار دارید من از طرفدارم بلیتی چقدر بگیرم كه ضرر نكنم نه اینكه چشمی به سودش هم داشته باشم، این قیمت یك شب بدون استیج، بدون صندلی، بدون داربست و باقی چیزهاست.
آخر مرداد من در سالن وزارت كشور كنسرت دارم. این سالن شبی ۲۰ میلیون تومان است. من باید بلیتی چقدر از طرفدارم بگیرم كه آن را پر كنم؟ اسپانسر هم ندارم. بعد طرفدار من میآید روی سایت مینویسد آقای فتحعلیان چرا مراعات حال مردم جامعه را نمیكند؟ اما آیا او میداند كه فلان اداره دارد شبی ۵ میلیون تومان از من میگیرد؟ حالا این وسط اگر من بلیت ۱۵ هزار تومانی را بكنم ۲۵ هزار تومان، این وسط فشار به من و مردم میآید و اسمی از آنهایی كه این پولها را میگیرند، برده نمیشود. این وسط چه كسی از من هنرمند حمایت میكند؟ برای چه باید شبی ۵میلیون تومان از من پول بگیرند؟ بعد از همه این مشكلات، بعد از اینكه تو مجبوری خودت صندلیها را بچینی و شماره بزنی و... حالا باید بروی روی سن و با لبخند برنامهات را اجرا كنی و كافیست یكی از صندلیها كمی كج بشود و آنوقت صدای همه درمیآید كه آی این چه كنسرتی بود اما آیا این طرفدار میداند كه من قبل از كنسرت باید به ۳۰ جای مختلف امضا بدهم برای اینكه یك نفر روی صندلی تكان نخورد! با چه نگاهها و تذكراتی از پایین استیج روبهرویم و... اینها را طرفدار ما نمیبیند و ما مجبوریم روی استیج كه رفتیم، بخندیم و بگوییم همه چی خوب است. مرسی از فلان اداره، مرسی از فلان شخص و...
شنیدم حتی افرادی یكی از كنسرتهای شما را بههم ریختهاند و كلی اذیتتان كردهاند؟
ما همه جور سر و صدا داشتهایم و همه جور اذیت هم هنوز داریم. به قول یكی برگشت گفت جنس پوست شما از چیست؟ گفتم ما عادت كردیم. ما ۱۵ سال است داریم كار میكنیم. بعد از این سالها این دردها اگر نباشد، حالمان بد میشود. الان اگر اداره فلان جا و فلان جا نیایند، ما نگرانیم. «در خانه اگر كس است / یك حرف بس است» ما گفتیم حالا دیگر...
ـ غیر از اینها این وسط چیز دیگری هم بوده كه دلتان را بسوزاند؟
هرچه موانع است، دلسوزاندن است. اینكه فلان دستگاه خودش را در قالب یك اتفاق فرهنگی میگنجاند، در حالی كه هیچ ربطی به آن ندارد، دلت میسوزد اما وقتی تو میبینی در این برخورد شعور فرهنگی نیست، آن وقت تو دیگر دلت نمیسوزد. اینجاست كه با خودت میگویی من یا دارم حماقت میكنم كه این كار را میكنم، بیادبانهاش این است كه آدم احمقی هستم یا چیزی برای من اینقدر ارزشمند است كه بهخاطرش از آدم بیفرهنگ گرفته تا نقطه بیشعوری اگر در محیط كار من باشند، من باز كارم را میكنم.
ـ چرا كنسرت خارجی نمیگذارید؟
قرار بود این اتفاق بیفتد. ما قرار بود اسفندماه تور اروپا داشته باشیم كه بهطور عجیب و غریبی لغو شد. از اینجا هم لغو نشد، از آن طرف انصراف دادند كه من احساس كردم مستقیما با مساله تحریم خیلی ارتباط دارد.
ـ ئچرا دوست ندارید اسپانسر داشته باشید؟
دوست داریم ولی اسپانسر نباید شرط برگزاری كنسرت باشد. این بدی شرایط است كه من دارم میگویم. میگویم معقولش این است كه من بدون اسپانسر كنسرت بگذارم و سود كنم، نه اینكه دربهدر اسپانسر بشوم كه تو را به خدا بیا تا من ضرر نكنم. قضیهاش مثل این میماند كه یكی قاچ زین را میچسبد و اسب را ول میكند. حالا تو بیا هی این زین را تزئین كن اما ۱۰ سال هم كه روی این زین خالی بنشینی و هنهنش كنی، یك سانت هم تو را جلو نمیبرد اما تو اسب بدون زین را هم بهسختی میتوانی سوار شوی. مهم این است كه تو حركت كنی. اینجا متاسفانه برای ما شرایط طوری شده كه اگر اسپانسر نیاید، امكان ندارد بتوانی كنسرت بگذاری. در دولت قبلی، اسپانسرها میآمدند و التماس ما را میكردند كه تو را به خدا با ما كار كن و ما میگفتیم نه، الان ما میگوییم تو را بهخدا شما بیا ما حاضریم تبلیغاتت را همهجوره انجام بدهیم و او میگوید: «آقا موسیقی شما كه الان باب جوانهای ما نیست.» شكمش را هم میدهد جلو برای من و بنز ۳۰۰ میلیونیاش را هم سوار میشود. مگر موضوع موسیقی ما چیست؟ مدح حضرت مولاست. علنا با ایدئولوژی این موسیقی برخورد میكنند، در صورتی كه اگر «چرا در گنجه بازه / چرا دومنت درازه» را خوانده بودم، میگفت آقا بیا این ۵۰ میلیون را بگیر برو كارت را راه بینداز. تازه روی استیج هم به هر كدام از بچهها یك دیویدی جایزه میدادند. به والله قسم این كار را میكنند. این بدبختی ماست. این بدی سیاستگذاریهای ماست كه شما از یك گروه فرهنگی كه با روح مردم كار دارد، حمایت نمیكنید تا دربهدر ۴ تا شركت خارجی بشود كه اگر بیایند، بتوانیم برویم روی استیج وگرنه نمیتوانیم. ببخشید، فقط باید بگویم بد بهحال ما.
بگذارید كمی از این فضای عصبی دور بشویم. برخورد شما با مخاطبانتان همیشه برای من جالب بوده، چه رودررو و چه در فضای مجازی. خیلی بیآلایش و دوستانه و بهدور از بزرگنماییهای معمول. فرمان فتحعلیان چرا اینطوری است؟
مردم در هر كجای دنیا كه باشند، معمولاً بهدنبال الگوبرداری از كسی هستند كه دوستش دارند و اگر مثلا فلان خواننده فلان لباس را بپوشد، فردا آنها هم مثل او رفتار میكنند. این خاصیت همه مردم است، ایرانی و خارجی هم ندارد. یادم میآید در یكی از كنسرتهایم یك شلوار ششجیب ساده و در كل یك لباس راحت پوشیدم. میخواستم راحت باشم. آقا فردای آن روز این مساله را زدند سر نیزه و شد پیراهن عثمان كه آی ایهاالناس این مردك با شلوار ششجیب آمده روی استیج. این توهین است به ما و... چند روز پیش آقای احمدینژاد داشت صحبت میكرد، یك حرف خیلی قشنگی زد، گفت: «ما در مورد خیلی چیزها فرهنگسازی نكردهایم.» ایشان واقعاً راست میگویند. دیر به فكر افتادهایم. كنسرت آمدن، فرهنگ خاص میخواهد، برخورد تو بهعنوان طرفدار موسیقی با گروهت یك فرهنگ خاص میخواهد، پذیرفتن یك گروه هم همینطور، Cool و راحت بودن در همه جای دنیا نسبت به ظاهر یك هنرمند یك چیز كاملا طبیعی است اما ما هیچ وقت نمیخواهیم به این موضوع توجه كنیم. فكر میكنند راحت بودن یك جور توهین است اما این طور نیست. این احتیاج به فرهنگسازی دارد. در یكی از كنسرتها بچههای گروه هركدام هر لباسی كه دلشان خواست پوشیدند، آقا نقدی در یك روزنامه به ما شد كه چرا لباس متحدالشكل نپوشیدهایم و...
اصلا قرار نیست این طور باشد؛ این در مورد راحت بودن ما. در مورد برخوردها هم ما عاشق مخاطبانمان هستیم. در یك ربع استراحت كه موقع اجرای برنامه هست پشت صحنه ما اینقدر شلوغ میشود كه یك ثانیه هم وقت استراحت نداریم. با این عكس بگیر با آن یكی گپ بزن و...
ما همیشه درها را باز میگذاریم تا هركس خواست بیاید پیشمان. اینكه بخواهیم خودمان را بگیریم اصلا نیست. اصلا سوپراستار یعنی چه مگر ما اینجا سوپراستار داریم؟ مگر میگذارند كسی سوپراستار بشود؟ تا كسی میخواهد گنده بشود با مغز میكوبندش زمین. بعدش هم موسیقی ما چیز دیگری است. همه بچهها دارند برای مولا میزنند. منتی بر سر طرفدارها نیست به نظر من رفتار درست همین است. یك هنرمند باید پذیرای همه باشد.
ما درباره فرمان فتحعلیان كلی چیز شنیدهایم كه مثلا عارف است یا فلان یا بهمان. میخواهم فرمان فتحعلیان درباره دنیای ذهنی خودش حرف بزند. اینكه واقعا چطور آدمی است.
اگر مخاطب بخواهد با حرف مردم روی من قضاوت بكند من میگویم این آدم اصلا مشكل دارد و تا حالا هیچ چیز از اهداف گروه ایلیا را اصلا درك نكرده. برای اینكه دهنبینی و شایعهپراكنی و پذیرفتن شایعات در حد شعور یك جامعه فرهنگی نیست. نگاه كنید قبل از انقلاب همیشه یك مشت شایعات عشقی پشت سر هنرمندان آن موقع بود. البته این اقتضای جامعه هنری آن روزها هم بوده اما قصه ما فرق میكند. وقتی ما از جامعه فهیم ایرانامروز حرف میزنیم و پشتمان را تكیه میدهیم به ستونهای تختجمشید و از لوح كوروش و داریوش حرف میزنیم باید از رفتارهایی هم بپرهیزیم.
منظور من البته دیدگاههای شخصی شما بود.
من هم همین را میگویم. همیشه گفتهام من همینیام كه هستم.اگر بد یا خوبم همینم. هیچوقت كسی فرمان فتحعلیان را با غیر از این لباس ندیده. من طور دیگری رفتار نكردهام. همین طوری همه جا حرف زدهام. اگر از كنار فلان موسسه زبان رد شدهام لهجهام عوض نشد كه بگویم مثلا بله من سالهایی را در هند زندگی كردهام و... همینی كه هستم. سعی نكردم خودم را طور دیگری با آن چیزی كه واقعا هستم نشان بدهم. نمیتوانم توضیح خاصی بدهم. من تمام افكار و هدفم را در قالب موسیقیام گفتهام. این نباید برای كسی مهم باشد كه من مال كجا هستم چون یك هنرمند كه معتكف جایی نیست. اگر كسی در مورد علی(ع) میخواند حتما نباید درویش باشد یا نباشد. میدانید ما درگیر لغات شدهایم. قاچ زین را چسبیدهایم و اسب را ول كردهایم. مگر مهم است فرمان فتحعلیان كجا رفته؟ فرمان اصلا جایی نمیرود چون جاهایش را رفته و دیده اصلا هیچجا خبری نیست و حالا برگشته سرجای خودش. حاشیه همیشه آدم را از اصل دور میكند، من هیچوقت به این حرفها توجهی نمیكنم.
زندگی در هند چه تاثیری روی شما گذاشت. آیا هند اتفاق خاصی در زندگی شما بوده؟
اینقدر بوده كه عاشق هند هستم. اینقدر بوده كه رفتم آنجا ساز تبلا را یاد گرفتم. این قدر بوده كه حتی آرزویم این است در سنین بالاترم حتی مهاجرت بكنم به آنجا. برای اینكه عاشق این مردم، عاشق این كشور هستم فرهنگ و انرژی این كشور را دوست دارم. من عاشق هندم.
حتی بیشتر از ایران؟
نه، من بسیار آدم وطندوستی هستم و خاكم را با جایی عوض نمیكنم اما اینقدر این دو تا خاك نزدیك به هم هست كه تو در آنجا هم احساس غریبی نمیكنی اما اینكه آنجا را به ایران ترجیح بدهم، اصلا. هیچوقت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست