پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بازیگر نام آشنای نقش فارست گامپ


بازیگر نام آشنای نقش فارست گامپ

مروری کوتاه بر پرونده بازیگری تام هنکس به بهانه پنجاه و پنجمین سال تولدش

سال‌های زیادی است که مردم و رسانه‌ها از واژه «ستاره» یا «فوق ستاره» درمورد هنرمندانی که به آن‌ها علاقه دارند استفاده می‌کنند، به‌خصوص در مورد هنرمندانی که هر از چندی، حضور آن‌ها بر پرده‌های سینما و صفحه تلویزیون نویدبخش یک ماجرای جذاب و دیدنی برای آن‌ها است و بدون تعارف اگر این ستاره‌ها را از سینمای جهان بگیریم، کمتر امیدی به دیدن آثار جذاب می‌توان داشت. البته واژه ستاره فقط در مورد افراد خوش‌تیپ با موهای بور و چشم‌های آبی استفاده نمی‌شود، بلکه در اکثر موارد به مردان و زنان مسن یا میانسالی اختصاص پیدا می‌کند که سال‌های طولانی را در این راه از سر گذرانده‌اند به همین خاطر، ما هم محض یک یادآوری کوتاه به زندگی آن‌ها(که همان آثارشان است) می‌پردازیم و این شماره را هم به بهانه تولد ۵۵ سالگی «تام‌هنکس» اختصاص دادیم به نگاه کوتاهی به کارنامه این بازیگر پرآوازه که چند سالی است شمایل مرد میانسال را به خودش گرفته است.

● ۱۹۸۰ - ۱۹۹۸

او از آن دسته بازیگرانی است که شهرتش را فقط مدیون هنر بازیگری‌اش نیست به‌طوری‌که همه دست‌اندرکاران و علاقمندان سینما، او را به‌عنوان فردی صمیمی، مهربان و خوش مشرب توصیف می‌کنند؛ تماشاگران او را دوست دارند، بازیگران جوان او را الگوی بازیگری خود می‌دانند و محافل مختلف سینمایی از جمله آکادمی اسکار احترام خاصی برای او قائل هستند.

تام‌هنکس دوران بازیگری‌اش را از اوایل دهه ۱۹۸۰ و با بازی در سریال‌های تلویزیونی آغاز کرد و تا پیش از این که در سال ۱۹۸۸ برای بازی در فیلم «بزرگ» به کارگردانی «پنی مارشال» به شهرت برسد تنها در چند سریال و فیلم نه‌‌چندان مهم ایفای نقش کرد، ولی بازی در این فیلم بود که برای او اولین نامزدی اسکار را در سن ۳۲ سالگی به ارمغان آورد.

مهم‌ترین نقش‌آفرینی‌های هنکس در فاصله سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۳ را می‌توان بازی در فیلم کمدی درام «لیگ خودشان» ساخته «پنی مارشال» و اثر کمدی رمانتیک «بیخواب در سیاتل» ساخته «نورا افرون» دانست تا این‌که در دسامبر سال ۱۹۹۳ مهم‌ترین اتفاق هنری زندگی هنکس که همکاری با کارگردان نامدار سینما «جاناتان دمی» بود به‌وقوع پیوست؛ درواقع هنوز خاطره موفقیت بی‌بدیل جاناتان دمی در ساخت شاهکار «سکوت بره‌ها» درسال ۱۹۹۱ از یادها نرفته بود که او با ساخت فیلم «فیلادلفیا» همه نگاه‌ها را متوجه خود کرد. بازی چشمگیر هنکس در نقش یک فرد مبتلا به ایدز آن‌چنان مورد توجه قرار گرفت که اعضای آکادمی با قاطعیت تمام او را شایسته دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد تشخیص دادند.

کمی بعدتر و در سال ۱۹۹۴ یکی از مهم‌ترین و نادرترین اتفاقات تاریخ سینما توسط تام‌هنکس با فیلم تکرارنشدنی «فارست گامپ» به‌وقوع پیوست؛ او این بار تحت رهبری کارگردان بزرگی به‌نام «رابرت زمه‌کیس» قرار گرفت و نتیجه آن خلق شاهکاری در کارگردانی، فیلمنامه و بازیگری شد که برای اولین بار درطول تاریخ جوایز اسکار، اعضای آکادمی برای دومین سال پیاپی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به یک نفر اهدا کردند. بازی در نقش یک عقب‌مانده ذهنی چنان توسط هنکس بی‌نقص اجرا شد که سبب به‌وجود آمدن یکی از متین‌ترین و دلچسب‌ترین شمایل‌های بازیگری در سینمای جهان شد.

تام‌هنکس در سال ۱۹۹۵ میلادی پروژه موفق دیگری را در پرونده کاری‌اش به ثبت رساند که بازی در درام ماجرایانه «آپولو ۱۳» به‌کارگردانی «ران‌هاوارد» بود؛ این فیلم روایتگر داستان واقعی ماموریت ناموفق ناسا به کره ماه بود که طی آن سفینه فضایی دچار مشکل شد و مجبور به بازگشت به‌زمین شد. او در همین سال با پذیرفتن صداپیشگی عروسک «وودی» در انیمیشن پیشرو و به‌یادماندنی «داستان اسباب‌بازی» نشان داد که توانایی‌های او محدود به سینمای بزرگسال نمی‌شود و زمانی که پای کارتون هم وسط باشد، هنکس حرفی برای گفتن دارد.

او در سال ۱۹۹۶ با ساخت کمدی موزیکال «کارهایی که می‌کنی» طعم کارگردانی را هم چشید، که ظاهرا برایش طعم شیرینی نبود و نتیجه آن اثری شد که به غیر نامزدی اسکار در زمینه بهترین موسیقی، موفقیت دیگری چه در گیشه و چه در نگاه منتقدان نصیبش نکرد.

سال ۱۹۹۸، سال همکاری هنکس با یک کارگردان صاحب‌نام دیگر بود و این بار با «استیون اسپیلبرگ» در فیلم «نجات سرجوخه رایان»، نتیجه کار هم که نیازی به توضیح اضافی ندارد، این درام تاریخی‌جنگی در تمام موارد یک موفقیت تمام‌عیار بود و علاوه بر کسب پنج جایزه اسکار، یک نامزدی اسکار دیگر را هم در پرونده تام‌هنکس به ثبت رساند.

● ۱۹۹۸ - ۲۰۱۰

در فاصله سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ برنامه کاری آقای بازیگر آن‌قدر گسترده شد که توضیح و تفسیر همین چهار سال نیازمند چند صفحه دیگر خواهد بود به این ترتیب که در سال ۱۹۹۹ او برای بار دوم صدای خود را به شخصیت «وودی» در قسمت دوم اسباب‌بازی داد، در همین سال با یک کارگردان نامدار دیگر به‌نام «فرانک دارابونت»، همکار شد که در نتیجه آن یک درام رازآلود موفق دیگر به‌نام «مسیر سبز» (این فیلم در میان مردم ایران به‌شدت پرطرفدار است) به تاریخ سینما اضافه شد. در سال ۲۰۰۰ هنکس طی همکاری دیگری با رابرت زمه‌کیس، هنر بی‌نظیر بازیگری‌اش را با فیلم «دور افتاده» به‌رخ کشید، یک فیلم فوق‌العاده که بیشترین تکیه‌اش بر توانایی‌های تنها بازیگرش بود که یک‌تنه، داستان فیلم را در یک جزیره متروک به دوش می‌کشید. ماه‌های جولای و دسامبر سال ۲۰۰۲ دو اثر دیگر از هنکس بر پرده سینماهای جهان جای گرفت اولی به‌نام «جاده‌ای به‌سوی پردیشن» به‌کارگردانی «سم مندز» و دومی «اگه میتونی منو بگیر» به کارگردانی «اسپیلبرگ» که هردوی این آثار چه در گیشه و چه در میان منتقدان موفق عمل کردند و این ماجرا به‌طور کلی ثابت شد که اگر کارگردانان نخبه، سراغ تام‌هنکس بروند، موفقیت فیلم‌شان تضمین شده است. سال ۲۰۰۴ درمجموع برای تام سال متوسطی بود چراکه از یک طرف در فیلم موفق «ترمینال» به‌کارگردانی اسپیلبرگ کار کرد و نتیجه کار هم اثر موفقی بود که به زندگی مردی می‌پرداخت که سال‌های طولانی عمرش را در ترمینال فرودگاه گذرانده بود؛ اما قسمت بد آن سال مربوط می‌شد به همکاری او با برادران کوئن در بازسازی فیلم کلاسیک «قاتلین پیرزن» اثر «الکساندر مکندریک» که این فیلم نه از سوی مردم و نه از سوی منتقدین با استقبال روبه‌رو نشد و به احتمال زیاد اگر بازی جالب‌توجه تام‌هنکس چاشنی آن نبود در گیشه هم ضرر می‌داد. او همچنین در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ به همکاری‌اش با جهان انیمیشن ادامه داد و با انیمیشن‌های «قطار سریع‌السیر قطبی» و «ماشین‌ها» حضور موفق دیگری در عرصه کودکان را تجربه کرد. تجربه همکاری بعدی هنکس و ران‌هاوارد درسال ۲۰۰۶ چندان موفق نبود و با این‌که براساس رمان پرفروش و جنجالی «دن براون»(راز داوینچی) ساخته شده بود اصلا نتوانست موفقیت‌های کتاب را جبران کند و علی‌رغم فروش قابل قبولش، خیلی زود از خاطره‌ها پاک شد، کمی بعدتر فیلم سینمایی موفق «جنگ چارلی ویلسون» در سال ۲۰۰۷ به کارگردانی «مایک نیکولز» و اثر ناموفق «فرشتگان وشیاطین» در سال ۲۰۰۹ به کارگردانی «ران‌هاوارد» مجموعه فعالیت‌های پایانی هنکس در دهه اول قرن بیست‌ویکم را تشکیل دادند.

● ۲۰۱۰ - ۲۰۱۲

هنکس، دهه دوم قرن جاری را با همکاری در ساخت سریال عظیم «اقیانوس آرام» آغاز کرد که یک درام جنگی‌تاریخی موفق بود؛ او سپس در سال ۲۰۱۰ برای بار سوم صدایش را به عروسک محبوب داستان اسباب‌بازی قرض داد تا نشان بدهد که هنوز دنیای کودکان را فراموش نکرده است. در همین سال او در فیلمی به کارگردانی خودش به‌نام «لری کراون» با «جولیا رابرتز» همبازی شد که به‌عنوان دومین تجربه تام‌هنکس در کارگردانی فیلم‌های بلند سینمایی اصلا موفق از آب درنیامد و از سوی منتقدین و مردم موردتوجه قرار نگرفت. در برنامه‌های سال ۲۰۱۲ تام‌هنکس، همکاری‌هایی با «استفن دالدری» (کارگردان فیلم ساعت‌ها)، «کاترین بیگلو» (کارگردان فیلم صندوقچه رنج)، «تام تیکور»(کارگردان فیلم بدو لولا بدو) و «اندی واچوفسکی»(کارگردان فیلم ماتریکس) به چشم می‌خورد که حکایت از حرکت خستگی‌ناپذیر این بازیگر کهنه‌کار به‌سوی موفقیت‌های بیشتر دارد.

نویسنده: علی نیک‌فرجام