چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
اعتراف
قانون(محدودیت سخت وشدید)وپول تنگ، اسیر تنازع بقا۶۵۱۵۲; بشریت با ضربت کور کردن تعادل پرچم باریک و خوشرنگ آزادی را و من تکان خوردم در سیل باران اشک و روان شدم در جوی و نهر ولایه لایه سیم انداختم وپر شور و مشتاق تاکید کردم انقباض و تنگی فشار روحی دسته دسته مردم غمزده و سالخورده را و ژست گرفتم و با گل پو شاندم تخت حامل بیماران عصبی را وبا تیرهای به هم چسبیده سد کرد م جوراب کوتاه زنانه را و ندا دادم: بگذارید در خون خود بغلتد و به او کمک نکنید.و پیچ خوردم در رقص نامادری ،نابرادری،ناپدری ،نادختری در جلگۀ پهن و بی درخت شهر فرنگ سه بعدی و لغزیدم و سکندری خوردم
در stygion (نام رودخانه ای که جهان مردگان را دور می زند ،منسوب به رود styn= دوزخی ،تیره ،ظلم )و با پای گشاده نشستم وایستادم(از اظهار نظر الزاام آور خودداری کردم) و در طویله(جای هرزگی) خوک -های موذی(انسان های انگل) خم شدم و دلا شدم در فلسفه رواقیون(پر- هیزکاری و بردباری)و بسان غول غارنشین غیر قابل پیمایش(غیر قابل درک)،شلوار یک شلوار،چابلوسانه تسلیم شدم در تختخواب باکره تن -فروش و با فیروزی و شادمانی بر شکست دشمن شادی کردم و پیروزمندانه سازها را کوک کرده و نواختن آغاز کردم و نوسان کردم در
عشق و عشق بازی و سه ضربی غلتاندم و غلتید تنه و بدنه خرطوم در مایو مردانه ،یک ازمایشی کرد ،یک زوری زد، ٲتو زمین زدن و بر خلاف انتظار خوب در آمدن و در بوق و کرنا کردند: وان حمام ،لگن،تغارچوبی بد نامی ام را و باد کرده و متورم معلق خوردم در دسته پر و موو جلا دادم ،لعاب دادم و برق زدم در بزرگراه عوارضی و به نوبت(متناوبا"خارج از نوبت)دراز شرف بریدن و ترش شدن vestal virgin(زن پاکدامن) سهیم شدم و یک سال دیگر چنین روزی ،دوباره دو برابر مشهور که همه می دانند: رونوشت مطابق اصل دگر بار دیکتافون معوق باکره تن فروش ناله می زند :به راستی و به شرافتم سوگند قول عروسی دادن و من گیج و حیران ، خشک و رسمی پاک حاشا کردم قانون تحدیدمخارج(قانونی که داشتن یا پوشیدن بعضی چیزها را منع و بدین ترتیب از خرج زیاد جلوگیری می کند) و تاقباز (بی حال) موج زدم در دانش سطحی زمینی و به این سو و آن سو غلتیدم و ظن بردم و سوگند خوردم که!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از باده گساری دست کشم و دوباره مطابق موزیک پا زدم در بند جوراب و شلوار موهوم پرستی وبلاتکلیف و تعطیل و تعلیق در پل معلق حول و حوش دهات مجاور تسلیم شدم در لوح سفید (ذهن فاقد تجربه انسان در هنگام تولد) قنداق (موانع) و دست افشاندم در سمپوزیوم سمبل های نمادین و زود باور کردم عضویت در اتحاد سه گانه (نهاد،من،فرامن) و خیس عرق (هراسان و نگران)قورت دادم(زود باور کردم ،زیر سبیلی رد کردم) آواز قو را هنگام مردن (آخرین اثر هنرمند) و سراشیب شدم و محکم شدم در مال دزدی از روی آمار آماردان و مخفی کردم نهان و دزدکی موسیقی حامل وضع کنونی راو مقیم شدم در مقعر عقاید گوشه برگشته در کاغذ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ A۴))
و پیوسته و یکنواخت دزدانه حرکت کردم در ایستگاه توقف و مکث زمامدار مبحث اجسام ساکن (ایستائی شناسی) و پشتیبانی کردم از پرچمدار افاده ای و لخت مادر زاد در آسمان فاقد از نور ستاره با دم و دستگاه با تشریفات با خدم و حشم برای ادای احترام در انظار عمومی
قرار دادم مجسمه آزادی را میان خدمتکاران در زیر زمین و پلکان و تکان دادم سرد و صمیمی یقه ایستاده شهرت ستاره دریایی را و یک شکل کردم میز کوچک دکه سکون خیالبافان عقاید بشری و مهمان کردم نریان (اسب نر) را به رنگی کردن پرواز در تیرو تیرک و تلو تلو خوردم در کهنگی و شب ماندگی و در کار تئاتر از پشت خنجر زدم به دادرس محل و همراهی کردم با زن فاحشه در اصطبل بی رونق عاشق پیشگی و بهت آور مثل گرگ باران دیده اوقات کار را طوری تنظیم کردم که همه در یک موقع با هم کار نکنند وعاطل وباطل ماندم در پارتی و انجمن مردانه و چوب بستم و چمباتمه زدم و بی اجازه در زمینی ساکن شدم و جیع زدم و نازک رنج پرده دری کردم و دیگران را لو دادم و فشار دادم و چلاندم انصاف را و برپا کردم نکبت و تیره روزی را و جاسوسی کردم در جاده سبز شدن شقایق و بدون مقدمه جوانه زدم و بی قواره روییدم در تف و خلط و گله گله پاشیدم درجوخه تصویه حساب به
شکل مربع و به توان دوم رساندم داد و بیداد و ولنگ و واز نشستن و ریخته پاش کردن را و گل و گشاد نشستم بر انتشار و شیوع ویروس عیاشی و بشاش و سر زنده جلو چشم مردم عشق بازی کردم و بی درنگ در محل ،کسی را سر تاس نشاندم و راه پیش و پس بر او بستم و رگ به رگ کردم ماهی کوچک جوانمردی را و تابان و شایان کره دادم و شتر خواستم،مس دادم طلا خواستم و خود به خود ، بی اختیار نهار را انگل تو شدم .وبا پای گشا ده روی زمین نشستم و مته به خشخاش گذاشتم و از خنده روده برشدم . میانه را گرفتم و به یک چشم بر هم زدن و در یک لحظه گزیدم لکۀ لب ولخرجی را و با عجله و اضطراب سخن گفتم و گلگیر زدم به گل و رد شدم .
کینه ورزیدم به ارتباط ارواح با زندگان و الکل دار به سیخ کشیدم احضار روح به وسیله ذهن را و طلسم شدم در نوعی گندم و ادویه زدم به جاده وسایط نقلیه تندرو و گرفتار شدم در سرعت سنج و کیلومتر شمار و کفش ورزشی میخ دار بر پا کردم و میخ کوبیدم و سوراخ کردم نوبت ،دوره،مدت را و وجب کردم بین دو ستون و اندازه زدم فاصلۀزمانی بین دو رویداد را و راست کردم پرچم پرستاره را (پرچم ایالات متحده امریکا) و مشت زدم و پل زدم بر پراکندگی و تفرق (مختصر و بی پیراهه کمی گرفتگی عضلانی)و بی پرده سخن گفتم و بلندتر حرف زدم معاملات قمار را و غمگین شدم و دل سوزاند م و قهوه خوردم و با صدای خفیف ، غافلگیر کننده تفکیک و طبقه بندی کردم نامه هارا.
اکنون بپردازیم به برگردان خاک، رخ دادن وارونه و پیدایش بشریت،
تاریخ دار بدرنگ لغزیدن و پشت و پا زدن،
تودۀکثافت منقل آتشدان شهوت والدین ،
عضو اتحاد سه گانه (نهاد،من،فرامن)
مقرون به ادب ،اسیر فلسفه جزمی، و اینک امیالش؟ کسی را دیوانه کردن،کسی را مست و مغرور کردن ،زیرسر کسی را بلند کردن،
تغییر مرام دادن و کج کردن را .
پیدایش نشد:
دگر بار گردشو چرخ پیچ و تغییر تمایل شبیه به برگرداندن و پیچاندن کلید چراغ یا گازو چرخ خوردن و گیج خوردن در آشوب و اضطراب
و به نوبت مخالف کسی شدن و روگرداندن از تمایلات کنونی و مرحله بحرانی اش واگذار کردن شکم به همهمه و شلوغی مثل نوعی چلیک بزرگ یا جلگه بی درخت و یخ زده ناکوک (خارج از مقام ) و به مبلغی گزافی بالغ بر خو شاهنگ شد نش ودگر بار دور زدن و برگشتن و بحران را گذراندن و عقاید دیگری پیدا کردن وتونل زدن به اغتشاش
و گردنکشی و یاغیگری و معلق خوردن درهم برهم در آموزش و تعلیم
زرقو برق دار کردن امانت و امانت داری .
انگار سختی و خشونت کلمات این مامور کفن و دفن جهان زیرین در لفافه نرمی و ملایمت مخمل نخ و ابریشم می کرد تابه پایه جناب یا سلحشور برساند تا با مختل کردن ذهن انسان های چشم و گوش بسته ،
عقاید شانه نکرده و ژولیده اش را تحت قاعده کلی همشکلی و یکنواختی و........................................................................................
همسانی در آورد،بدون شک کم بها دادن به حقیقت ساده و عریان زنده باد
صلح !واقع در ارتفاعات آن کوه نشین غریب مخالف رسوم و آداب پارلمانی مجلس اعیان و اشراف مودب است که این عضو و هوادار اتحادیه جرم و فساد غیرطبیعی از تا باز کردن و ریش ریش کردن و شرح دادن عقاید الهامی این مرد نخوانده و بی سواد را مضر برای تندرستی هنرپیشه های علی البدل اسیر اونیفورم متحد الشکل جنبش نفسانی دانسته زیرا در وزارتخانه معاون ،این امضاء کنندگان صادرات و
واردات میوه های پا درختی با درک اسفل شان ملتفت شدن که یگانه سازی و وحدت این انسان های امی یک سلولی محروم از مزایای اجتماعی و فرهنگی با بهره گیری از جریان زیرین(وضع پشت پرده،
احساسات درونی) و پی بندی کردن باورهای قوی بنیه پرچمدارشان ،این انسان های کم تغذیه شده از ترقی و تعالی معنوی از اشتباه در آمده و خط بطلانی بر پندارهای سوداگرایانه جانوران موذی کشیده وبا توسل بر کتاب راهنما این اثر عالم گیر که بیهوده و بی جهت اسیر دره کم عمق خداحافظ گردیده دگر بار ندای بلند شوید و یا الله سر داده و سبک بال واژه (من غیر حق نگویم )را در ماورای کوه آلپ با تلفیق لغت( آزادی) ندا داده:
ابراز عشق در پناه حق خطر ندارد )...................
محمد خداشناس گل افشانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست