پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

این دیگ فعلا برای آنها نمی جوشد


این دیگ فعلا برای آنها نمی جوشد

در پیش و پس امضای قرارداد همکاری فدراسیون فوتبال با افشین قطبی, واکنش های تکراری و تند مخالفان همیشگی مربیان تیم ملی شکل گرفت, فریادهایی که انگار جزیی لاینفک از وجود مردانی است که نمی توان لقب منتقد را برازنده آنها دانست

در پیش و پس امضای قرارداد همکاری فدراسیون فوتبال با افشین قطبی، واکنش‌های تکراری و تند مخالفان همیشگی مربیان تیم ملی شکل گرفت، فریادهایی که انگار جزیی لاینفک از وجود مردانی است که نمی‌توان لقب منتقد را برازنده آنها دانست. اگر بخواهیم به این حقیقت وفادار باشیم که نقد و نقادی، اصولی دارد که در چارچوب‌های منطق می‌گنجد، هیچ رگه‌ای در انتقادات هدفمند این منتقدان دیده نمی‌شود. خداداد عزیزی، لیدر منتقدان همیشگی سرمربیان تیم ملی است. بازخوانی دوباره پرونده رفتارهای عزیزی مقابل مربیان تیم ملی، گویای میزان منطق گفتار اوست. با خداداد می‌توان به دورانی بازگشت که علی پروین سرمربی تیم ملی بود. روزی را باید به خاطر داشت که او به واسطه قرار گرفتن در تیم دوم تمرین، به سمت رختکن رفت، ساکش را برداشت و اردو را ترک کرد! خداداد را باید در دوران مربیگری محمد مایلی کهن به یاد آورد که باز هم در قامت یک بازیکن علیه او جبهه می‌گرفت. در تیم طالبی، در بازی مقابل امریکا، پیراهن تیم ملی را از تن بیرون آورد و به زمین کوبید! خداداد را باید در تیم بلاژویچ بازرسی کرد... بازیکنی که برای یک پیراهن شماره دوازده با چیرو برخوردی تند داشت و پس از ترک اردو، جمله فراموش نشدنی‌اش را به زبان آورد: «امیدوارم شکست بلاژویچ را در ایران ببینم!» آیا شکست چیرو، همان شکست فوتبال ایران نبود؟ او با برانکو دعوایی دایمی را شکل داد و تحقیر را جانشین انتقاد کرد. علیه علی دایی در زمان سرمربیگری او مواضعی تند گرفت و امروز باز هم در همان شخصیت منتقد ظاهر می‌شود!

خداداد به دنبال چیست؟ عزیزی ما را به یاد جمله ای دیگر می‌اندازد: «من قبل از بازی (مقابل پرتغال در جام جهانی) با دوستانم شرط بستم که دروازه بان حریف ۵ توپ هم نمی‌گیرد!» این نقد عزیزی را باید کنار عملکرد او در پیام مشهد گذاشت! او چه تیمی ساخت و با همان تیم چه کرد؟! آیا فریادهای امروز خداداد در تخریب سرمربی تیم ملی پایه هایی محکم دارد؟ آیا در تمامی دو دهه اخیر، حتی یک روز مردی روی نیمکت تیم ملی ننشست که از دیدگاه این منتقد، لیاقت رهبری تیم ملی را داشته باشد؟ محمود یاوری نمونه ای دیگر است، مردی که آخرین حضورش در یک کلاس مربیگری را نه ما به یاد می‌آوریم و نه خودش! قیمت قراردادهای او با مربیان درجه اولی که در لیگ برتر مربیگری می‌کنند در یک سطح است و اما باز هم نه ما و نه خود او به یاد نمی‌آوریم آخرین باری که او یک تیم را به مقام قهرمانی رسانده به چه سالی برمی گردد! اگر حافظه تاریخی مان را کنار بگذاریم و به کارنامه او در زمان مربیگری نگاهی بیندازیم، نه عنوانی از قهرمانی می‌بینیم و نه حتی یک جام نایب قهرمانی! آیا تلاش او برای انتقادات دایمی از مربیان تیم ملی قابل تامل نیست؟! یاوری روزهایی در کمیته تیم‌های ملی، نقش مشاور را برای مهدی تاج بازی کرد و خود را به عنوان اصلی ترین گزینه پیش روی رییس کمیته تیم‌های ملی قرار داد! همین مربی روزهایی بعد از شناخته شدن قطبی به عنوان سرمربی تیم ملی، باز هم مانند امروز نقش یک منتقد را بازی کرد! آیا می‌توانید آن چه پیرمرد فوتبال ایران در انتقاد از عملکرد سرمربی تیم ملی به زبان می‌آورد را باور کنید؟!

«مردها، خود را زیر زبانشان پنهان کرده اند!» تصور می‌کنم این زیباترین جمله ای است که از زبان مکتوب فروید، با تمام آن شخصیت منفی باف و روح ماشینی‌ا‌ش خوانده ام! هر مرد (که خود واژه مرد، جزیی است از کلیت مردم به معنی هر انسان) با جمله‌ای که به زبان می‌آورد، شخصیت و عقلانیت خود را عریان می‌کند. آن چه این روزها از زبان گروهی از اهالی فوتبال به عنوان منتقدان فوتبال کشور در نقد یا می‌توان گفت در تخریب سرمربی تیم ملی می‌شنویم، دقیقا واگویی تشخص حرفه‌ای همین مردان است؛ کسانی که هدف نهایی خود را نه رشد و پیشرفت تیم ملی که در حقیقت رسیدن خود به نیمکت تیم ملی مشخص کرده‌اند. می‌توان به یاد آورد محمد مایلی‌کهن را که در نقش منتقد دایمی رجال مدیریتی و مربیان کشور، بیانیه‌های کتبی و شفاهی ارائه می‌کرد و در نهایت، جایی که خود به کرسی سرمربیگری تیم ملی رسید، کوچکترین نقدی را برنتافت! خداداد عزیزی را تصور کنید که به نیمکت تیم ملی می‌رسد و اولین جمله انتقادی از زبان منتقدی چون او جاری می‌شود. واکنش‌اش چیست؟! نمونه‌ای از واکنش‌های خداداد را در ورزشگاه ثامن مقابل خبرنگاری که مورد ضرب و شتم او قرار گرفت، دیده ایم. سایرین نیز مبرا از این واکنش ها نیستند!

واکاوی دوباره ای لازم است. باید به عمق تفکر و نگاه مربیانی رفت که مسلسل نقد و هجو خود را نه فقط امروز به سوی افشین قطبی، که به صورت دایمی به سوی مربیان تیم ملی نشانه می‌روند. در پس تمامی اعتراضات آنها چه چیزی خفته است؟ خداداد عزیزی چقدر کوشیده است به عنوان یک مربی برای فوتبال ایران افتخاری ولو کوچک در حد پرورش یک بازیکن مساعد بردارد؟! یاوری و چراغپور و کریمی چطور؟! این شفاهیات دردی از دردهای فوتبال ملی ما را دوا نمی‌کند