پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

هزاران راه نرفته


هزاران راه نرفته

بی تردید نه می توان نظریات نوین آموزشی را نادیده گرفت و نه می توان به سنت های چند صد ساله آموزش آکادمیک بی اعتنا بود

سیستم انتخاب دستیارتخصصی در کشور ما سیستم بسیار منحصر به فرد و از این‌‌رو بسیار عجیب است. عجیب‌تر از آن عادتی است که طی سال‌ها در بین اعضای هیات علمی، ‏مسوولان دانشگاه‌ها و البته خود دستیاران پدید آمده و عادت، لباس عقل بر اندامی ‌کاملا نامعقول پوشانده است. در این یادداشت من در پی اثبات این نکته نیستم که «این خود ناگفته پیداست!» صلاحیت پیشنهاد سیستم جایگزینی را هم ندارم، بلکه تنها می‌خواهم در حد توان خود به این نکته بپردازم که چرا چنین شد؟ چرا که به نظرحقیر، این‌گونه پدیده‌ها را نمی‌توان با تقصیر یا ندانم‌کاری یک یا چند نفر تحلیل کرد...

چنین تحلیلی، بی‌تردید به این نتیجه «ساده‌لوحانه» و«سهل‌انگارانه» می‌انجامد که: «خوب! این برود و فلانی بیاید، ببینیم چه کار می‌کند!» این می‌رود، فلان «کاردان» هم می‌آید، اما چون شرایط به‌وجود آورنده آن مشکل به درستی ارزیابی نشده‌اند، مشکل هم چنان باقی می‌ماند.

● تنها در ایران

کشور ما شاید تنها کشوری باشد که دستیاران پزشکی، بدون هیچ‌گونه رودر رویی با استادانی که قرار است سال‌ها با آنان کار کنند، انتخاب می‌شوند. در انتها نیز مدرک تخصصی خود را در حالی دریافت می‌کنند که هیچ رودر رویی با استادان خود نداشته و اگر امتحان شفاهی هم می‌دهند، یک امتحان شفاهی بسیار کوتاه‌مدت و صرفا از جنبه‌های خام علمی‌ با کسانی است که استاد مستقیم‌شان نبوده‌اند، آن هم در شرایطی که امتحان اصلی تخصص یعنی امتحان کتبی انجام شده است. فراتر از این، باید اذعان کنم که امتحان پایان دوره تخصصی هم در بسیاری از موارد ارتباط چندانی با آموزشی که استادان در حین دوره تخصصی می‌دهند، ندارد و هرچه که رشته مربوطه تئوریک‌تر باشد، این فاصله بیشتر می‌باشد. در بسیاری از موارد، امتحان بر اساس مرجع، از موادی است که نه کاربرد چندانی دارند و نه اساسا به کار برده می‌شوند. صرفا نکاتی هستند که «مو لای درزشان نمی‌رود!» و کسی به آنها اشکال نخواهد گرفت.

به‌طور خلاصه، دستیاران برای پذیرفته شدن، تنها یک امتحان کتبی بسیار دشوار مثل کنکور را پشت سر می‌گذارند هرسال یک‌بار هم یک امتحان سراسری کتبی می‌دهند. در تمام این دوران، هیچ ارزیابی‌ای که توسط استادان مستقیم آنان انجام شده باشد، در امتحان نهایی و نمره نهایی آنها تاثیر ندارد. استادان تنها می‌توانند دستیاران را برای امتحان سراسری معرفی بکنند یا نکنند که در عمل چنین اتفاقی بسیار نادر پیش می‌آید. در نهایت کسانی که باید مهارت عملی در یک حرفه کاملا عملی با نتایجی بسیار روشن کسب کنند، ارزیابی عملی چندانی نمی‌شوند و برای امتحان نیز صرفا باید به «کتاب» اتکا کنند.

در عمل این‌گونه است که دوران دستیاری را باید بدون مشکل گذراند. استادان چیزهایی می‌گویند که خیلی مهم نیست! مساله مهم این است که به‌خصوص از اواسط دوره، باید وقت کافی برای از بر کردن کتاب پس‌انداز کرد. عجایب خلقت بودن این سیستم زمانی بیشتر روشن می‌شود که به چند نکته دقت کنیم و چند مقایسه به عمل آوریم.

● بی‌اعتنایی به نظر استاد

▪ اول اینکه، در هیچ جای دیگری از دنیا تا این حد به نظریات استادان مربوطه در آموزش پزشکی بی‌اعتنایی نمی‌شود! در بسیاری از کشور‌ها، مهم‌ترین نکته در ادامه تحصیل یا حتی کاریابی، توصیه‌ای است که باید استاد قبلی بنویسد. حتی در همین وضعیت کنونی نیز بسیاری از استادان اروپایی در پذیرش پزشکان ایرانی، نظر همین استادان فعلی را جویا می‌شوند.

▪ دوم اینکه، در هیچ حرفه دیگری هم تا این اندازه رابطه بین علم وعمل و رابطه بین استاد و کارآموز، سست نیست.

▪ سوم، در تاریخ خود ما هم نمونه‌های درخشانی از آموزش آکادمیک وجود دارد که عمدتا مبتنی بر رابطه عمیق انسانی بین استاد و شاگرد بوده‌اند. در حوزه‌های علمیه استاد و شاگرد باید هردو یکدیگر را برگزینند و رزومه (CV) فارغ التحصیلان همان‌طور که به وفور شاهدیم، حاوی اسامی‌استادانی است که شاگرد آنها را «درک» کرده و جالب‌تر اینکه مدرک تحصیلی فارغ التحصیلان نیز عمدتا «اجازه»‌ای است که یک یا چند نفر از استادان در ذیل صحیفه‌ای مرقوم فرموده‌اند.

حال ببینیم چه شد که ما بسیاری از سنت‌های حسنه را وانهادیم و مدرنیته را نیز به شکلی ابتر در آوردیم و به آن عادت کردیم؟

● مشکل کار کجاست؟

بی‌تردید آنچه مهم‌ترین نقش را در این میانه داشته، کثرت داوطلبان دستیاری در سال‌های اخیر بوده است. مصاحبه و ارزیابی خیل عظیم دستیارانی که هر ساله داوطلب دستیاری هستند، نه تنها ارزیابی آنان را دشوار و دشوارتر می‌نمود، بلکه بالقوه می‌توانست این انتخاب را شبهه‌آمیز نماید! این موضوع زمانی دشوارتر گردید که اعضای هیات علمی‌دانشگاه‌ها نیز متناسب با میزان داوطلبان افزایش نیافتند که هیچ‏‏، اساسا قانونی تحت عنوان ممنوعیت استخدام هیات علمی‌ موضوعیت یافت و نه تنها این، بلکه بسیاری راه‌های دیگرهم که می‌توانست باعث همکاری بسیاری از متخصصان به‌نحوی غیراستخدامی‌ با مراکز آموزشی و تحت نظر مستقیم اعضای هیات علمی گردد، مورد بی‌توجهی قرار گرفت و به علاوه به دلایل اقتصادی عضویت هیات علمی‌ از حالت «شغل» خارج و به صورت یک فعالیت «همت عالی» درآمد.

بی‌تردید، با این افزایش روزافزون دستیاران پزشکی، بیمارستان‌های ما هم مستلزم وجود استادانی هستند که ساعات قابل توجهی را به کار هیات علمی‌ یعنی آموزش و گزینش و ارزیابی دستیاران مشغول باشند.

بی‌تردید نه می‌توان نظریات نوین آموزشی را نادیده گرفت و نه می‌توان به سنت‌های چند صد ساله آموزش آکادمیک بی‌اعتنا بود. اما چگونه می‌توان این همه راه‌رفته را بازگشت و به راهی بکر و نرفته قدم گذاشت!؟

دکتر بابک زمانی