چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

غزل انتظار


غزل انتظار

بیا دوباره باز کن دری که بسته‌ایم ما
غروب جمعه آمد و نیامدی شما چرا؟
شما نیامدی ولی، نمی‌رود امید من
امید عاشقانه‌ام، غروب جمعه‌ای بیا
بیا بده امیدمان، به‌دست دل کلیدمان
که …

بیا دوباره باز کن دری که بسته‌ایم ما

غروب جمعه آمد و نیامدی شما چرا؟

شما نیامدی ولی، نمی‌رود امید من

امید عاشقانه‌ام، غروب جمعه‌ای بیا

بیا بده امیدمان، به‌دست دل کلیدمان

که قفل وا نمی‌شود فقط به همت دعا

زشب گرفتگان مگر، کسی به در نمی‌زند؟

فرشتگان از آن طرف دری نمی‌کنند وا

بپرس حال عاشقان، تو ای همیشه مهربان

که جان کنیم پیش تو، به یک اشارتی فدا

ز یادمان مبر که ما، به خاطر تو زنده‌ایم

بگیر دست ما همه، به هر زمان به هر کجا

برس که انتظار شد، کشنده و کمرشکن

بیا و ختم کن دگر، حدیث و حرف و ماجرا

مرضیه اسکندری