سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

کودکان از روز خودشون می گن


کودکان از روز خودشون می گن

روز جهانی کودکه، روز جشن و شادمانی، روزی که بچه ها برای فرا رسیدن اون روز لحظه شماری می کنن و دوست دارن شاد و خندون باشن و بهشون خوش بگذره.
بچه های مهربون و دوست داشتنی! بزرگ ترها …

روز جهانی کودکه، روز جشن و شادمانی، روزی که بچه ها برای فرا رسیدن اون روز لحظه شماری می کنن و دوست دارن شاد و خندون باشن و بهشون خوش بگذره.

بچه های مهربون و دوست داشتنی! بزرگ ترها هم ۱۶ مهر ماه رو هیچ وقت فراموش نمی کنن و سعی می کنن این روز قشنگ پاییزی رو برای بچه ها جشن بگیرن تا خاطره به یادموندنی از روز زیبای پاییزی داشته باشین.

روز جهانی کودک بر همه شما گل های مهربون مبارک باشه. در این روز قشنگ پاییزی آرزو می کنم همیشه سالم و بانشاط باشین و خنده بر لب هاتون جاری باشه.

«رزیتا» ۱۰ سال داره و می گه: مامان و بابام هر سال روز کودک رو برای من و خواهر کوچک ترم جشن می گیرن و ما از این که اون روز دور هم جمع می شیم و جشن می گیریم خوشحالیم.

او اضافه می کنه: کاش مامان و باباها روزهای دیگه هم مثل روز کودک با ما بچه ها مهربون باشن و خیلی سخت گیری نکنن.

«فردین» ۹ ساله هم با تبریک روز جهانی کودک به هم سن و سالان خودش می گه: مامانم هر سال روز جهانی کودک، دوستانم رو دعوت می کنه و همه با هم با شادی و خوشحالی بازی می کنیم و جشن می گیریم.

او ادامه می ده: من از این که مامانم اجازه می ده اون روز رو به دلخواه خودمون بازی کنیم و جشن بگیریم خیلی خوشحالم و از او تشکر می کنم.

«سروین» ۸ ساله هم عنوان می کنه: مامان و بابام اون قدر خسته می شن که یادشون نمی یاد روز کودکی هم وجود داره و حتی حاضر نیستن به حرف های من گوش کنن.

او ادامه می ده: من هم می دونم اون ها خیلی خسته می شن ولی دوست دارم روز کودک رو برام جشن بگیرن و همه دور هم جمع بشیم و شاد باشیم.

«سهیل» ۷ ساله هم می گه: مامانم می خواد فردا یک جشن شاد و پرهیجان بگیره و از دوستام دعوت کنه تا اون ها هم بیان و همه دور هم شاد باشیم و بازی کنیم.

او ادامه می ده: من هم تصمیم گرفتم تو کارهای خونه و پختن کیک روز کودک به مامانم کمک کنم تا اون خسته نشه و بتونه همیشه و هر سال این جشن رو برپا کنه.

«کاوه» ۱۱ ساله هم می گه: اگه همیشه تو مدرسه و خونه جشن و سرور برپا باشه، بچه ها هم با روحیه شاد و بانشاط تری درس هاشون رو می خونن.

او اضافه می کنه: من از مامان و بابام خواهش می کنم با من مثل یک بچه کوچولو رفتار نکنن و اگه خواستم کاری رو که علاقه زیادی به اون دارم انجام بدم، اجازه اون کار رو به من بدن و همش به من نگن تو بچه ای این کارها برات زوده، چون من هم ناراحت می شم و علاقه ام رو از دست می دم.

«سونیا» ۱۰ ساله هم می گه: من از مامان و بابام خواهش می کنم تو فصل پاییز هم به فکر بازی و تفریح من باشن.

او ادامه می ده: فصل پاییز که می شه مامان و بابام می گن باید درس هات رو بخونی و الان موقع بازی کردن نیست ولی من دوست دارم هم درس هامو بخونم و هم ساعاتی در روز رو بازی کنم.

خوب، گل های مهربون و خوش زبونم! بهتره بدونین همه مامان و باباها، بچه ها رو خیلی دوست دارن و زحمات و خستگی اون ها برای تامین نیازها و سلامتی شما بچه هاست و خوبه شما با احترام گذاشتن، درس خوندن و کمک کردن خستگی رو از تن اون ها بیرون بیارین و قدر روزهای قشنگ کودکی خودتون رو بدونین و بهره کافی رو از اون روزها ببرین.