یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
در پنجمین سالگرد درگذشت کیومرث صابری
![در پنجمین سالگرد درگذشت کیومرث صابری](/web/imgs/16/96/kxp921.jpeg)
کیومرث صابری معروف به گلآقا در شهریور ۱۳۲۰ هجری شمسی در صومعهسرا یکی از شهرهای شمالی دیده به جهان گشود. نبوغ نویسندگی در سنین نوجوانی در وی آشکار شد. نخستین شعر خود را در چهاردهسالگی در مجله «امید ایران» چاپ کرد. نوشتههای طنزآمیز او از مجله «توفیق» با نام «گردن شکسته» آغاز شد. تحصیلات خود را تا فوق لیسانس در رشته ادبیات تطبیقی در دانشگاه تهران ادامه داد. شغل اصلی او معلمی بود. دورانی از عمر خود را به مشاوره فرهنگی در ریاست جمهوری گذراند. در سال ۱۳۶۳ اندیشههایش را در ستونی از روزنامه اطلاعات با نام «دو کلمه حرف حساب» مینوشت. ۶ سال بعد موفق به انتشار نخستین هفتهنامه طنز به نام «گلآقا» شد و تا سال ۱۳۸۱ نشر آن ادامه یافت. کیومرث صابری در ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۳ براثر سکته قلبی دارفانی را وداع گفت.
طنز گلآقا
ابتدا تعریفی از طنز ارائه میدهیم و آن نوشتهای است که نویسنده در آن با هوش هنرمندانه خود به تصویر معایب و مشکلات جامعه و انتقاد آن میپردازد.
ویژگی بارز طنز خندهٔ تلخی است که هدفی جز اصلاح در آن نیست. در خنده طنز، دردی دلسوزانه موج میزند و همین است که خواننده را مجذوب میکند. سابقه طنز در ادبیات ما به قرن پنجم میرسد و تا امروز فراز و نشیبهایی را سپری کرده است که پرداختن به آن در حوصله این مقال نمیگنجد.
کیومرث صابری از محبوبترین و مشهورترین طنزنویسان معاصر است که با دیدی آگاهانه، دلسوزانه و امیدوار به تحلیل مسائل جامعه میپرداخت. گلآقا میکوشید عیوب را با عینک نقد بنگرد و در طرح آن مبالغه ورزد. طنز وی دارای ریشههای هنریای بود که با واقعیات درمیآمیخت و با روشی درست تفسیر میشد. وی به امکان تشریح درست مسائل دست یافته بود و الفبای موفقیتش همین بود. اشراف او بر ضمیر انسانی، انگیزهای بود که بتواند روحیات مردم را تحلیل کند. ذهنش به گونهای شخصیّت معیّنی را در بعد اجتماعی و سیاسی خاص تصویر میکرد و این حالت را به راحتی به خوانندهاش منتقل مینمود.
طنزهای وی هم از نظر کیفی ممتاز بودند هم از نظر کمّی درخور توجه. او بین زندگی مردم و امور فکریشان ارتباطی ایجاد کرده بود و نماینده آلام و آرمانهای توده مردم بود. در پایان بخشی از «حرف حساب» او را میآوریم.
خواندن از شما و قضاوت هم از شما.
«از خدا جوییم توفیق ادب»
من، غضنفر، شاغلام یا مش رجب
بیادب اصلاً ندارد هیچ حق
که نماید حرف حق را تقّ و لق!
«من به هر جمعیتی نالان شدم»
تا گلآقای همین دوران شدم
ما نداریم از کسی اینجا گله
کم نمیآید عقاب از چلچله
مثل باد سرد که برف آورد
مدّعی ما را سر حرف آورد
ورنه ما که اهل دعوا نیستیم
یا اگر هستیم، حالا نیستیم!
بدر السادات سجادی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست