شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

نگاهی به فیلم «جرم» ساخته مسعود کیمیایی


نگاهی به فیلم «جرم» ساخته مسعود کیمیایی

فیلم «جرم»حرف دل فیلمسازی را می‌زند که دغدغه سینمای اجتماعی داشته و دارد اما آنچه در این فیلم بیش از هر چیز بحران جامعه امروز ایران را انعکاس می‌دهد، فرم و ساختاری است که فیلمساز …

فیلم «جرم»حرف دل فیلمسازی را می‌زند که دغدغه سینمای اجتماعی داشته و دارد اما آنچه در این فیلم بیش از هر چیز بحران جامعه امروز ایران را انعکاس می‌دهد، فرم و ساختاری است که فیلمساز انتخاب کرده است. از همان ابتدای فیلم، رنگ‌های تیره و تار، قهرمانانی که روزگاری حضور پررنگ داشتند و حالا مثل آدم‌های غریبه‌ای که جامعه جوان امروز با آن آشنا نیستند، یکه و تنها بر پرده سینما ظاهر می‌شوند و قابل تامل‌تر از همه دوبله فیلم با صداهای آشنا و خاطره‌انگیزی است که نکته‌هایی را گوشزد می‌کند. در مجموع زمان و فضای قبل از انقلاب فیلم، این پرسش را مطرح می‌کند که چرا فیلمساز بازگشت به گذشته را انتخاب کرده است؟ مگر رسالت سینمای اجتماعی بیان حرف امروز در قالب‌های بیانی نو نیست؟! اینجا قضیه جالب‌تر می‌شود، فیلم «جرم» حرف امروز را با زبان دیروز بیان می‌کند.

همین تناقض، کلی تفسیر و تاویل با خودش به همراه دارد. معمولا رسم بر این است که حرف دیروز را با زبان امروز می‌زنند. در حالی‌که جرم این‌گونه نیست. بحران زمانی به وجود می‌آید که فیلمساز می‌خواسته این روزها، به گونه‌ای دغدغه‌اش را بگوید و فیلم بسازد تا حرفش بر کرسی بنشیند، شنیده و دیده شود. این مساله مهم است. چون اگر فیلمی ساخته می‌شود، باید دیده شود، مورد تحلیل و بعد قضاوت قرار گیرد.

در واقع مسعود کیمیایی برای بیان دغدغه‌های امروزی‌اش به قهرمانان شناخته شده خود متوسل شده است و عامدانه می‌گوید با زمان حال کاری ندارم. در حالی‌که قهرمانان فیلم‌های ماندگارش مثل «قیصر»دوباره بر پرده سینما جان می‌گیرند و در جست‌وجوی رفاقت و رفیق هستند؛ قهرمانان جداافتاده و میرا. انگار وصل گذشته به حال، همان پاشنه آشیل فرهنگ ماست که میان گذشته و حال فاصله‌ای پرنشدنی وجود دارد. گویی فیلمساز می‌خواسته با این فرم بیانی این فاصله را یادآور شود و از این طریق تلنگری بزند. به همین دلیل این بار پیام فیلم «گلوله رفاقت را نشانه رفته بود و... . جرم همین بود» بود. در این زمان قهرمان فیلم به جای چاقو گلوله به دست دارد. در واقع اگر در فیلم «قیصر» قهرمان چاقو به دست بود، حالا رضا سرچشمه تفنگی در دست دارد که آلت قتاله دنیای امروز ماست. به هر حال این روشی است که فیلمساز انتخاب کرده و همین جابه‌جایی ظریف فرمی و معنایی خاطره سینمای ماندگار و شمایل‌دار کیمیایی را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند و باعث می‌شود او بیشتر به فکر فرو رود، که فیلمساز آرمانی ما چه می‌خواسته بگوید که حالا این طوری روایت کرده است.

شاید همین مساله به گونه‌ای پاشنه آشیل فیلمساز هم باشد. چون این پرسش مطرح می‌شود که چرا فیلمساز مهم ما به ورطه تکرار افتاده است و دوباره به بازنمایی فیلم‌هایش رجوع کرده است؟ اما باید گفت از همین نقطه نظر کیمیایی در زمان درست، حرف مورد دلخواهش را زده است و به گونه‌ای هم بیان کرده که حرفش مورد تشویق هم قرار گرفت. جایزه‌های جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد و همین مساله کمک می‌کند که مخاطب با اشتیاق بیشتری فیلمش را ببیند و دنبال کند اما فیلمساز در ترسیم فضای پیش از انقلاب در جاهایی ناکام است.

توجه کنید به صحنه‌هایی که رضا سرچشمه (پولاد کیمیایی) دست ملیحه (شبنم درویش) را می‌گیرد و از خانه با خود می‌برد، در پس زمینه حرکت تراولینگ دوربین در خیابان معتادان روی زمین می‌افتند. چیدمان این صحنه، ذاتی و از دل فیلم نیست، انگار همه چیزها واقعا چیده شده‌اند. صحنه‌های رستوران تداعی‌گر زمان خودش نیست. به همین دلیل بیشتر سکانس‌های فیلم به صورت نماهای نزدیک فیلمبرداری شده‌اند. در صحنه‌های لانگ‌شات اغلب مردم در رفت و آمد هستند و به دوربین خیره می‌شوند. خلاصه اینکه فیلم هرجا به قهرمانانش نزدیک‌تر شده، موفق‌تر بوده است.

انگار در فیلمی اجتماعی نباید دنبال جامعه بود. به هر جهت فیلم «جرم» مسیری است که فیلمساز عامدانه بعد از «محاکمه در خیابان» دنبال کرده است. او هر روز سعی دارد به خود واقعی‌اش نزدیک شود. او می‌خواهد به جامعه هشدار بدهد که البته به نظر می‌رسد براساس دید انطباقی این هشدار را باید جدی گرفت.

فرانک آرتا