شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ویترین شیشه ای


ویترین شیشه ای

سینمای ایران در چه فضایی نفس می کشد

۳۰ سال زمان، آن‌هم با نوسانات شدید نگرش و مدیریت در عرصه فرهنگ و هنر کشور، آنقدر منحنی بقا و ارتقای صنعت سینمای ایران را به بالا و پایین سوق داده که به‌سختی می‌شود در مورد وضعیت گذشته و کنونی آن، به جمع‌بندی واحدی رسید. سینمای ایران شبیه به یک فرزند استثنایی است که در خانواده‌ای پرجمعیت و متاسفانه محروم از حساسیت‌های فرهنگی متولد شده و موفق شده که با توجه به استعداد‌های ذاتی‌اش، با وجود گرفتاری‌های فرهنگی و اقتصادی خانواده، رشد چشمگیری در زمینه‌های مختلف داشته باشد.

در بسیاری موارد، رشد چشمگیر این فرزند و عقب‌ماندن سایر اعضای خانواده از وی، منجر به کج‌فهمی و کم‌مهری سایر برادران نسبت به او شده و خواسته و ناخواسته موانعی را در مسیر موفقیت او ایجاد کرده است.

برادران به جای آنکه از هوش و محبوبیت این یوسف استفاده کنند، ذهنشان به سمت چاه رفته و فرصت‌های بسیاری را از وی و خانواده خود گرفته‌اند. هرچه او نزد خودی و بیگانه عزیز‌تر شده، اطرافیانش از هراس تفاوت یا هجوم حسادت، نسبت به او عیب‌جو‌تر شده‌اند. هرگاه تصمیم گرفته که در کنار بزرگ‌ترها بایستد و با نگاهی تیزبین و حساس به دیروز و امروز بنگرد و از آسیب‌های پیدا و پنهان قصه بسازد و تلنگری بزند به وجدان‌های رخوت گرفته، او را به سیاه‌نمایی متهم کرده‌اند. هر بار موفق شده که به زبانی جهانی، از باورهای ایرانی سخن بگوید، به غرب‌زدگی متهمش کرده‌اند. هر زمان که عزم کرده تصویر و تصوری دیگر از عشق، حق و انسانیت در آینه جان‌ها منعکس کند، فریاد برآورده‌اند که بی‌اخلاق است و سنت می‌شکند و از زمانی هم که همت کرده تا الگویی‌ترین و جدی‌ترین تجربه‌های مدنیت را در اداره امور خود تجربه کند، دوست و دشمن بر او قفل زده‌اند. تنها یکی از کارهای او چندان با مانع و مخالفت مواجه نشده، وقتی که برای سرگرم‌سازی مخاطبان عام، به تحقیر و تمسخر خود پرداخته است. در مجموع اکثر کارهایش را برادران به تفسیری ناروا کشانده‌اند تا آتش بداندیشی در دیگران فروکش نکند و قیدها از دست‌وپای او گشوده نشود و میدان عرضه اندام بر او تنگ باشد و بیش از این قد نکشد تا کوتاهی آنها دیده شود.

یقینا این مولود مستثنا عاری از خطا نبوده، اما مستحق این‌همه جفا هم نبوده تا به‌سوی هر طرفی که‌ رو می‌کند خود را نیازمند توجیه بیابد و به تقابل با این‌همه حاشیه مجبور باشد. سینمایی که می‌توانست رویاهای صادق را به نیکی تعبیر کند و آینده را از امروز آغاز کند، همچنان در محاق نیازهای ۳۰ساله و اولیه خود که سال‌به‌سال بر آن افزوده می‌شود، گرفتار مانده است. از نظر من فارغ از دوره‌ای که سال‌های اولیه تاسیس سینمای کنونی را رقم می‌زند و مسوولان وقتش با اهدافی صرفا فرهنگی و هنری، تلاش برای راه‌اندازی این هنر - صنعت و حفاظت از آن در برابر جریان‌های مخرب داشتند، در هیچ دوره دیگری، سینمای ایران از فشار منگنه‌های سیاسی فارغ نبوده و این چالش سال‌به‌سال در سال‌های اخیر و با تسلط مدیران ناکارآمد دولتی و صنفی بر عرصه سینما، عمیق‌تر شده تا به بدترین دوره خود در دو، سه سال اخیر برسد؛ دوره‌ای که نگاه صرفا ابزاری به سینما، آن هم جهت پیشبرد اهداف سیاسی، آسیب‌های جدی به ریشه‌های آن وارد کرده است. سینما امروز نیازمند رسیدگی‌های اورژانسی است. جز معدود افرادی که توانسته‌اند از برکه گل‌آلود آن در هر شرایطی و به‌خصوص سال‌های اخیر، ماهی‌های خود را بگیرند و در تناسبی ناهمگون با قحطی فراگیر در سینما فربه‌تر شوند، در اکثر اندام‌های داخلی و ظاهری خود، به ضعف مفرط مبتلاست. سلامت و رشد او نسبت درستی با یک عمر ۳۰ساله و نبوغ و بلوغ ذاتی‌اش ندارد.

زندگی او در تمام این ۳۰سال در یک ویترین شیشه‌ای که سال‌به‌سال بیشتر هوس سنگ‌اندازی را در برخی بیدار کرده گذشته و از او موجود هراسیده و بی‌حوصله‌ای ساخته که بیش از هر چیز به آرامش احتیاج دارد. اگر سایه سرکش حاشیه‌های بزرگ‌تر از متن از سرش برچیده شود، اگر پشت صحنه‌اش کمی از منازعات بی‌حاصل فاصله بگیرد، اگر از جذابیت و رونق بازار رسانه‌ای در بازتاب مسایلش کاسته شود و بازار عرضه تولیداتش رونق بگیرد، بی‌تردید می‌تواند به موقعیت رشد ذاتی خود بازگردد و بر نوسانات مدیریت‌های فرهنگی نیز تاثیر بگذارد. والدین دانا، مراقبت از فرزندانشان را براساس استعدادها و توانایی‌های هرکدام از آنها تعریف و اعمال می‌کنند، سینمای ایران فرزند نخبه‌ای است که بی‌تردید نیازهایی متفاوت با سایر فرزندان دارد و حق آن است در شرایطی که جامعه جهانی پیگیر موقعیت و فعالیت این موجود است، نشانه‌هایی از عدم درک بزرگان نسبت به ویژگی‌های او به دنیا مخابره نشود.

فرشته طائرپور