پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جانم فدای بازیکنان ایران


جانم فدای بازیکنان ایران

شمس با چشمان اشکبار

حسین شمس با آن چشمان تیله ای و هیبتی فتوژنیک آن قدر برای تیم ملی حرص خورد تا تماشاگران بازیهای ایران در جام جهانی ۲۰۰۸ عاشقش شوند.

به گفته خودش قبلاً از هر ۱۰ نفر یک نفر هم او را نمی شناخت، اما پس از بازگشت طوری شده که حتی سرچهارراه هم از محبتهای مردم بی نصیب نمی ماند.

شمس گفتگویی را با خبرنگار ما انجام داد که در ذیل می خوانید:

▪ مثل این که این روزها سرتان حسابی شلوغ است...

- بله، به لطف خدا موفقیت تیم ملی این قدر سر و صدا راه انداخته که همه رسانه ها به سمت فوتسال آمده اند و با استقبال بی نظیر مردم کلی از ما حمایت کرده اند. توجه به فوتسال این قدر زیاد شده که اکنون مردم همه ما را به اسم کوچک صدا می کنند و این در نوع خود بی نظیر است.

▪ چطور؟

- باور کنید چند روز پیش در یک دبستان دعوت داشتیم که خانم معلم ورزش آنها آن قدر قشنگ در مورد تیم ملی اطلاعات می داد که من شگفت زده شدم. ایشان می گفت، چرا باید فیفا مصطفی و وحید ما را به عنوان برترین بازیکنان جام معرفی نکند ! من متوجه شدم چقدر مردم به فوتسال نزدیک شده اند و از این بابت بسیار خوشحالم. یک بنده خدا هم سرچهارراه به شیشه خودروم زد و خواهش کرد فقط مرا ببوسد!

▪ بنده خدا یک آقا بود دیگه، نه؟

- بله، اتفاقاً یک هیکل درشت و سبیلهای زمختی هم داشت که.... (بلند بلند می خندد)

▪ البته این ساعت خواب شما هم سوژه شده و تصور می کنم همه مردم می دانند...

- این نانی است که عادل خان در دامن ما گذاشت. اکنون اگر ساعت هشت و پنج دقیقه مرا جایی ببینند می گویند چرا بیداری مگر ساعت خوابت نگذشته؟!

▪ می گویید علت اینکه فردوسی پور این موضوع را سوژه کرد چه بود؟

- خب یک شب ایشان ساعت ۹ با من تماس تلفنی گرفت تا در برنامه ۹۰ نظرم را پیرامون یک موضوع بپرسد که دست بر قضا من خواب بودم و وقتی علت را جویا شد گفتم من همیشه ساعت ۸ می خوابم که این هم سوژه برنامه نود شد.

▪ اما از شوخی گذشته ما که حسابی بعد از بازی ایتالیا نگران حالتان شدیم، چون تلویزیون ایران نشان نداد چطور با برنکارد و ماسک هوا از زمین خارجتان کردند...

- ممنون از شما، اما خدا را شکر که نشان نداد، چون خودم وقتی تکرار بازی را در برزیل در روز آخر دیدم گمان کردم اگر خانواده ام این صحنه را می دیدند چه اتفاقی می افتاد. البته بادمجان بم آفت ندارد و خدا را شکر که توانستیم آن همه ناراحتی را تحمل کنیم.

▪ چطور به یک باره لژیونر شدید؟

- راستش من پس از استعفا از تیم ملی، دعوتنامه ای از بحرین دریافت کردم و سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ را سرمربی تیم ملی این کشور بودم. تجربیات ارزشمندی را آنجا به دست آوردم و تازه فهمیدم تیمی که ضعیف است چگونه باید جلوی حریفان قدر بازی و فرار از پرس را تمرین کند. در جام ۲۰۰۲ اندونزی برای اولین بار با تیم ملی بحرین با کره ۲ بر۲ مساوی کردیم و تایلند را ۸ بر ۲ شکست دادیم، اما در نهایت حذف شدیم چون این کشور به لحاظ بازیکن خوب فقیر بود.

▪ اما در کویت موفق تر بودید.

- بله، اما من پس از بازگشت از بحرین دو فصل به ایران آمدم و یک قهرمانی و نایب قهرمانی را به همراه پاس به دست آوردم تا درنهایت راهی کویت شوم. در سال ۲۰۰۳ در مسابقات قهرمانی آسیا در تهران چهارم شدیم که مسؤولان آن به هر بازیکن یک دستگاه خودروی پورشه هدیه دادند. پس از آن به ایران آمدم و شن سا را قهرمان لیگ کردم، اما باز هم به کویت برگشتم.

▪ پس کویت برای شما خیلی کویت بود!

- آنجا به فوتسال خیلی بها می دادند و تمام امکانات هم در اختیارمان بود. سال ۲۰۰۴ با کویت در ماکائو پنجم آسیا شدیم. یک فصل دیگر هم به ایران آمدم و ارم کیش را در یک فصل جنجالی نایب قهرمان کردم. در ۲۰۰۵ ویتنام من باز هم سرمربی کویت بودم و ششم شدیم که یادم می آید به ایران یک برصفر باختیم تا زنگ خطر را به صدا درآوریم، اما این بار برای ماندن به ایران برگشتم.

▪ چطور از میان این همه تیم، علم و ادب تازه وارد به لیگ برتر را انتخاب کردید؟

- روزی که به علم و ادب آمدم خیلی ها گفتند دیوانه شده ام که یک تیم دسته یکی را برای مربیگری انتخاب کرده ام، اما واقعیت این بود که این تیم را برای آخرتم برگزیدم.

▪ چطور؟

- خب در علم و ادب معنویات موج می زند و من هم به سبب ارادت خاص به حضرت رضا(ع) و علاقه ای که به حاج آقا قاسمی داشتم به آنجا رفتم. پس از صعود به لیگ برتر در این تیم پنجمی ایران را به دست آوردم. در حالی که تیم فجرقائم گلوگاه که با علم و ادب بالا آمده بود همان سال به لیگ یک سقوط کرد.

▪ ماجرای خردجمعی که به سکانداری شما در تیم ملی منجر شد چه بود؟

- سال ۲۰۰۶ که تیم ملی در ازبکستان به ژاپن باخت و برای اولین بار از صعود به فینال بازماند با تغییرات اساسی در تیم ملی همراه شد و آقای ترابیان به عنوان رئیس جدید کمیته فوتسال روی کار آمدند. ایشان با برگزاری جلسه خرد جمعی میان مربیان لیگ برتری مرا با آرای قاطع سرمربی تیم ملی کرد.

▪ خیلی ها از دوران جدید حضور شما در تیم ملی به عنوان انقلاب فوتسال نام می برند.

- ما آن روزها در تیم ملی ساختارشکنی کردیم و با توجه به اتفاقهایی که در زمان سرمربیگری «جوراندیرو» افتاده بود با ناهنجاریها بشدت برخورد کردیم که با جو قدیم واقعاً یک انقلاب بود.

▪ منظورتان همان اخراج شمسایی و زارعی است؟

- من کسی را اخراج نکردم. بعد از اولین جلسه تمرین گفتم بازیکنان باید ظاهر خود را قدری درست تر کنند و شبها حق ترک اردو را ندارند، اما در پایان اردو این دو بازیکن که نام بردید آمدند و گفتند به دلیل مشکلات(!) نمی توانند در تیم ملی بمانند. آنها شاید تصور می کردند به اتکای برخی روزنامه ها می توانند به تیم ملی برگردند و نزدیک سفر با سلام و صلوات باز خواهند گشت، اما من همانجا گفتم رفتن شما دست خودتان است، اما بازگشتتان فقط با من است که پس از مدتها با جلسه ای که با ترابیان گذاشتیم فقط وحید را برگرداندیم.

▪ اما وحید شمسایی در بازگشت ظاهرش چندان تفاوتی هم نکرده بود! این بهانه ای برای همان ساختارشکنی نبود؟

- من حرف شما را قبول دارم، اما نتایج آن را دیدید که چطور به نفع تیم ملی شد. وحید در همین جام جهانی آن بازیکنی بود که می خواستیم، چون با تمام وجود در خدمت تیم بود و من از بابت این اتفاقها که در نهایت به اینجا انجامید خوشحال هستم.

▪ به جام جهانی ۲۰۰۸ بپردازیم و حماسه ای که رخ داد. واقعاً نترسیدید با این همه بازیکن جوان ممکن است بدترین نتایج تاریخ فوتسال به نام شما رقم بخورد؟

- از این سؤال تشکر می کنم. اما من واقعاً به بازیکن جوان اعتقاد داشته و دارم که این کار را کردم، اما ای کاش صدا و سیما بازیهای ما را در تورنمنتهای گرندپری و کی ال پخش می کرد تا می دیدید همین جوانها چطور سر جلو توپ می گذاشتند، من بی گدار به آب نزدم و همه نفراتی که شما دیدید ستاره شدند امتحان خود را مقابل تیمهای بزرگ جهان پس داده بودند. اصغر حسن زاده، مصطفی طیبی و... هم از این دست بودند.

▪ و پس از کار نه چندان دشوار مقابل لیبی و بازی با اروگوئه سختکوش راهی بازی پرهیجان چک شدید.

- واقعاً بازی پر استرسی بود. چک واقعاً قدرتمند بود و شک نکنید اگر در گروه دیگری به غیر از گروه ما بود حتماً بالا می آمد. به عقیده من آنها از اوکراین هم قویتر بودند، اما مقابل بچه های پرانگیزه قرار گرفته بودند که هر تیمی در آن بازی جلویشان می ایستاد را ناک اوت می کردند.

▪ راستی بچه های تیم ملی می گفتند شما در آن بازی کار روانی فوق العاده ای انجام دادید، مگر شما چه کردید؟

- همه بازیکنان را جمع کردم و تمام اطلاعاتم را از تیم مایلی کهن با ذکر تک تک بازیکنانی که برای ایران به میدان رفتند را گفتم. همین طور جلو آمدم و با اشاره به تمام ترکیبهایی که شکست خورده بود، به آرزوی ۱۶ ساله ملت ایران رسیدم. بچه ها به دقت گوش می کردند و من موفق شدم تیم را با کوهی انگیزه از خواست ملت ایران به زمین بفرستم که در این بازی لطف خدا را هم با چشمانم دیدم.

▪ منظورتان همان توپی که مصطفی نظری گرفت، نیست؟

- بله توپ از مصطفی رد شده بود که بازیکن چک ناگهان تعادلش را از دست داد تا دروازه بان ما با چالاکی توپ را جمع کند و همان توپ در برگشت به گل صعود ایران به مرحله بعد منجر شد که فقط و فقط لطف خدا بود و دعای خالصانه مردم.

▪ از او کراین که دو بر صفر عقب افتادید گفتیم می روید روی ۵ تا گل، اما...

- خب این قشنگی فوتسال است که شاید در یک دقیقه ۴۰ موقعیت گل خلق شود. من بی درنگ تایم اوت گرفتم و به بازیکنانم تلنگر زدم که واقعاً شما اندازه تان همین ۸ تیم بود که این طوری بازی می کنید و همه اینها باعث شد ناگهان ورق برگردد و شمسایی حساب کار را کلاً عوض کرد. از حق نگذریم که داور هم قدری با ما مهربان بود و دو پنالتی ما را گرفت و چند خطایمان را نگرفت.

▪ و تساوی مقابل ایتالیا که به قول یکی از خبرگزاریها تلخ ترین تساوی دنیا بود...

- واقعاً تلخ بود. پیرامون احتمال ناکامی در این بازی یک بار هم در اردو حرف نزدم و چون در شهر برازیلیا انجام می شد مدام می گفتم بچه ها بعد از این بازی به ریو برمی گردیم و می خواهم آنجا چیز هایی را که تاکنون ندیده اید نشان دهم، یعنی غیر مستقیم می گفتم باید به چهار تیم بیندیشیم. در بازی با ایتالیا ما بازیکنانی را به زمین فرستادیم که بعضاً مجبور بودند در پستهای غیرتخصصی بازی کنند. با این حال محمد طاهری هم همان اوایل بازی مصدوم شد و تا اواخر بازی مشغول مداوای پایش شدند.

▪ بعد از بازی هم که پای شما گرفت و روی برانکارد قرار گرفتید، تیم چه حالی داشت؟

- اصلاً قابل توصیف نیست که چقدر ناراحت بودیم. نیم ساعت بر روی نیمکت نشسته بودم و توان تکان خوردن نداشتم بچه ها هم هر کدام یک گوشه از زمین ولو شده بودند. باور کنید روی سکوها بچه های دبستانی برزیل که برای تماشای بازیها می آوردند برایمان گریه می کردند. با برانکارد مرا به رختکن بردند. بچه ها را جمع کردم و گفتم می خواهم برایتان حرف بزنم. چه لحظه ای بود... نمی دانستم به این بچه های باغیرت چه بگویم...(در حالی که نمی تواند جلوی گریه اش را بگیرد) گفتم: بچه ها! جانم فدای شما که ناگهان همه زدند زیر گریه. دیدم پشت سرم فراشی، ترابیان، دکتر و... همه دارند زار می زنند. این جو را سفیر ایران در برزیل آقای دکتر شاطرزاده عوض کرد و با تعریف از آنچه در تمجید از قدرت ایران بر روی سکوها می شنیده آهسته آهسته بچه ها را آماده رفتن کرد.

▪ شما در شرایطی که در برزیل ذبح اسلامی وجود ندارد چه برنامه غذایی را طی حضور طولانی مدت خود پیاده می کردید؟

- طبیعتا همان طور که گفتید نمی توانستیم گوشت مصرف کنیم، بنابراین به مصرف ماهی، سیب زمینی و تخم مرغ رو آورده بودیم و مقداری کنسرو هم از ایران برده بودیم. البته این موضوع برای مصطفی طیبی هم دردسرساز شد و به علت مصرف زیاد تخم مرغ تا آستانه بیماری هم رسید.

▪ بگذریم، از قراردادتان با فدراسیون چه خبر، تمدید کردید؟

- راستش توافقهای شفاهی انجام شده و من باید برنامه چهارساله خودم را به کمیته تیمهای ملی ارائه کنم تا همزمان با تأیید آن قراردادم نهایی شود.

▪ گفته بودید در فدراسیون مخالف دارید؟

- قبل از رفتن برخی وعده ها محقق نشده بود که بازیکنان مدام به من اعتراض می کردند که من با اعلام استعفا پس از جام جهانی خواستم قدری بار روانی تیم را کنترل کنم و به نوعی به بازیکنانم این انگیزه را بدهم که برای اعاده حیثیت جایگاهشان در مقابل فوتبال باید بیشتر تلاش کنند. البته بعد از اینکه شنیدم آقای کفاشیان گفته اند اگر استعفا بدهد بی درنگ موافقت می کنند خیلی دلخور شدم، چون هدف من فقط موفقیت تیم ملی است. با این شرایط گفتم شاید هنوز هم مخالف داشته باشم.

▪ خودروهای ۲۰۶ چی شد؟

- راستش با دیداری که با آقای علی آبادی داشتیم گفتند در مراسمی همزمان با تیم ملی نوجوانان و والیبال از فوتسالی ها هم تقدیر می کنند، اما اینکه پاداش ۲۰۶ باشد قولی داده نشد.

مهدی جاویدی