دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
اقتصاددانان یک دست, مهندسند
در تفکر اجتماعی، نگاهی وجود دارد که به دنبال مهندسی کردن جامعه است. به این معنا که دولت یا تصمیمگیران سیاسی میتوانند جامعه را مهندسی کنند و به شکل آرمانی و مطلوب درآورند. این نگاه از زمانی که پیشرفتهای مهمی در علوم طبیعی و تکنولوژی رخ داد، به عرصه علوم اجتماعی نیز نفوذ کرده است.
اگوست کنت، واضع اصطلاح جامعهشناسی، در سده نوزدهم در کتاب معروفش وقتی مراحل مختلف تفکر را توضیح میدهد به این نتیجه میرسد که در مرحله علم، تفکر باید پوزیتیویستی باشد. یعنی انسان باید بر مبنای دادههای تجربی برنامهریزی کند و جامعه را بر این مبنا اداره کند. خود او جامعهشناسی مورد نظرش را «فیزیک اجتماعی» میخواند. از نظر او فلسفه و متافیزیک و نوع تفکری که پیش از آن بوده، بیفایده و غیرعلمی است و بنابراین ما نیازمند فیزیک اجتماعی هستیم. همین نگاه به جامعه است که وقتی در عرصه عمل میآید میشود نگاه مهندسی.
به عنوان مثال اگر در قرن بیستم شما به تفکر مارکسیستها نگاه کنید که جامعه سوسیالیستی را در شوروی ایجاد کردند، باز با نگاه مهندسی مواجه میشوید. هر چند فلسفه آنها، فلسفه مهندسی نبود، اما در مقام عمل، تخصیص منابع را به صورت متمرکز اجرا کردند و این باز نگاه مهندسی است.
در ایران نگاه مهندسی بسیار افراطیتر و بدتر از نسخه اصلی کپیبرداری شده است و البته این اتفاقی است که در بسیاری از عرصههای فکری رخ داده است. ما همیشه کلیشه و کاریکاتوری از آنچه در اندیشههای مدرن هست را داریم.
اگر شما به قبل از انقلاب نگاه کنید میبینید که اقتصاددانان در آن دوره به دولت ایراد میگرفتند که فلان سیاستها را نباید اجرا کرد. دولتمردان، آنها را تمسخر میکردند و میگفتند اینها تئوریسینهای پشتمیزنشین و سالنی هستند و نمیدانند واقعیت چیست. مدعی بودند که باید عمل کرد و این عمل کردن درواقع همان اعمال نگاه مهندسی بود. بنابراین شما میبینید که حتی در حوزههای اقتصادی هم کسانی در مصدر امور قرار میگرفتند که پیشینه مهندسی داشتند. همین افراد بودند که تسلطشان بر علوم طبیعی را در علوم اجتماعی پیاده میکردند.
بعد از انقلاب نیز ماجرا همین است. یعنی نگاه این است که خانواده، اقتصاد و نهادهای اجتماعی را میتوان مهندسی کرد.
البته اقتصاددانان نیز آن طور که شایسته است از علمشان دفاع نکردهاند. این مساله هم در ایران و هم در عرصه اندیشه غربی وجود دارد. اقتصاددانان یک مقداری با این مشکل کنار آمدهاند و تا حدی پذیرفتهاند که برخی امور در این حوزه را میشود مهندسی کرد. مثلا در عرصه سیاستهای پولی و مالی، تفکر غالب، نگاه مهندسی است. برای درک موضوع خوب است توضیح دهیم که نگاه مهندسی اصلا یعنی چه؟
این نگاه مدعی است دادههایی که قرار است بر مبنای آن کاری انجام شود، کاملند؛ بنابراین مهندس مطمئن است که آنچه قصد انجامش را دارد، نتیجه مورد نظرش را به دست خواهد آورد. در دامنه مسائل مهندسی شما اطلاعاتی دارید، محاسباتی انجام میدهید و به نتیجهای میرسید. در مقام عمل، آن نتیجه با تقریب خیلی خوبی به دست میآید.
همین نگاه است که وارد اقتصاد هم شده است. این در حالی است که مسائل اقتصادی از جنسی دیگر است. در اقتصاد به هیچ وجه ما با دادههایی از جنس دادههای علوم طبیعی و مهندسی مواجه نیستیم. در اقتصاد همه دادهها، تاریخیاند و بنابراین دادههای عینی، همهشمول در همه زمانها نیستند. در فیزیک اما چنین نیست؛ در آنجا شما با دادههای فرازمانی مواجهید. این دادهها دیروز و امروز و فردا صدق خواهد کرد.
در اقتصاد اما ما با سریهای زمانی و اطلاعات دورهای مواجهیم که همگی به گذشته مربوطند؛ این دادهها حتی ربطی به زمان حال هم ندارند. مثلا قابل اتکاترین دادهها در اقتصاد کلان، دادههای پولی است، اما حتی در مورد همین دادهها ما به هیچ وجه نمیتوانیم همان برخوردی را داشته باشیم که با دادههای فیزیکی و شیمیایی داریم.
وقتی شما از نقدینگی صحبت میکنید به یک عینیت خارجی آنچنان که در فیزیک اشاره میکنید، اشاره ندارید. نقدینگی درواقع تعریفی است که عینیتش مسبوق به یک نظریه است. نگاه مهندسی با این تعریف چنان برخورد میکند که گویی عینیتی فیزیکی دارد، اما وقتی نتیجه را میبیند، بسیاری از اوقات با آنچه انتظار داشته متفاوت است.
این ادعا یا درواقع این توهم که ما با دادههای یقینی سر و کار داریم فقط از آن مهندسها است. این تفکر از نظر علم اقتصاد مردود است. در عین حال منظور این نیست که در اقتصاد ما با گزارهها یا تئوریهایی که قطعیت ندارند مواجه هستیم. آنچه قطعی نیست، دادهها است. اینها بحثهای روششناسی بسیار دقیق و مهمی است که حتی بسیاری از اقتصاددانان نیز به آنها توجه ندارند. بعضی از آنها چنان با دادههای تحقیقشان کار میکنند که گویا دادههای علوم طبیعی است و نتیجه این کار به دام نگاه مهندسی افتادن خواهد بود.
از طرف دیگر، در نگاه مهندسی جذابیتی هست که در اندیشه اقتصادی نیست. جذابیت اینکه همه کار شدنی است. کافی است مهندسی کنیم تا چیز مطلوب درست شود. شما اگر از یک اقتصاددان بپرسید آیا میتوان هر کاری کرد، سریع پاسخ میدهد که خیر. چرا؟ چون اولا محدودیت داریم و دوما عدم اطمینان. اقتصاددان نمیگوید فردا دقیقا چه رخ خواهد داد، بلکه نهایتا میتواند یک گرایش کلی را برای شما ترسیم کند.
فکر میکنم این سخن از روزولت است که اقتصاددانان دو دست دارند. اقتصاددانان دائم میگویند از یک طرف (به انگلیسی میشود از یک دست) اگر در نظر بگیریم چنین میشود و اگر از طرف دیگر در نظر بگیریم چنان میشود. بنابراین او میگوید اقتصاددانان دو دست دارند و حرف مشخصی نمیزنند؛ من به دنبال اقتصاددانی هستم که یک دست داشته باشد. تنها اقتصاددانی میتواند یک دست داشته باشد که مهندس باشد.
آن جذابیتی که در مهندسی هست موجب میشود برخی اقتصاددانان به خودشان بگویند درست است که در این علم قطعیت پیشبینی نداریم اما کاری میکنیم که نزدیکترین نتیجه به پیشبینی حاصل شود، اما مساله اصلا نزدیکی و دوری نیست. مساله، یک امر روششناختی بسیار مهم است که آیا شما جنس این دو علم را یکی فرض میکنید یا خیر؟ به محض اینکه شما جنس علم اقتصاد را با علوم طبیعی و مهندسی یکی گرفتید، یعنی نگاه مهندسی به اقتصاد را پذیرفتهاید.
چه در ایران و چه در خارج از ایران معمولا دانشآموزان باهوش و با ذهن ریاضیاتی به سمت مهندسی میروند. اینها وقتی به علم اقتصاد و مسائل اقتصادی جامعه نگاه میکنند چون تصور دقیقی از آن ندارند، اقتصاد را هم علمی مثل آنچه خودشان فراگرفتهاند میدانند؛ بنابراین پاسخ آنها به مشکلات اقتصاد و اجتماعی این خواهد بود که آدمهای کارآمد مدیر نیستند؛ مدیران ریاضیات خوب بلد نیستند.
با خودشان فکر میکنند که چون ما ریاضیات بلدیم، اگر مدیریت را در دست بگیریم، همه مسائل را حل میکنیم. در حالی که وقتی خودشان مدیر میشوند میبینند که آن نتیجه مورد نظر به دست نمیآید. بنابراین توضیح میدهند که کار ما و محاسبات ما ایرادی نداشته است اما عوامل دیگری دخیل بودهاند. باز آن عوامل دیگر را دستکاری میکنند و به نتیجه مطلوب نمیرسند. اینجا است که کمکم متوجه میشوند پدیدههایی که با آنها سر و کار دارند، چندان هم ساده نیستند. اما مشکل ما این است که تا این مدیران در اثر تجربه متوجه میشوند که نگاه مهندسیشان گرهی نمیگشاید، عوض میشوند و افراد تازهواردی با همان نگاه مهندسی در مصدر امور قرار میگیرند و این چرخه دائم تکرار میشود.
الان برخی از تصمیمگیران و دولتمردان دائما میگویند هر کاری شدنی است. این ادعای هر کاری شدنی است، ناشی از نگاه مهندسی است. در حالی که وقتی شما با یک پدیده پیچیده سر و کار دارید، چون نمیتوانید از آن شناخت کافی و به آن تسلط کافی داشته باشید، باید بسیار متواضعانه ادعا کنید. گفتار «همه چیز شدنی است» گفتاری غیراقتصادی است. چون اولین درس اقتصاد، محدودیت منابع است. محدودیت منابع میگوید همه کار با هم شدنی نیست. هر انتخابی، انتخاب دیگری را کنار میگذارد.
در پایان یادآوری میکنم باید توجه کرد که نقد ما به نگاه مهندسی به این معنا نیست که ما با مهندسها مشکل داریم. ایرادی که میگیریم این است که این فن در حیطهای به کار رود که حیطه کارش نیست. اتفاقا اگر از آن طرف نگاه کنیم، مهندسی هم که فناش را به خارج حوزهاش میبرد و اعمال میکند، علمش را به درستی یاد نگرفته است. چون یک مهندس خوب میداند که حوزه عملش مشخص و محدود به طبیعت و پدیدههای ساده است.
عکس: آکو سالمی
تهیه و تنظیم: یاسر میرزایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست