سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

بازگشت استار کرافت با قلب سوآرم


بازگشت استار کرافت با قلب سوآرم

استارکرفت یکی از بازی های مطرح شرکت بلیزارد است و خیلی ها نسخه اول آن را یکی از بهترین بازی های تاریخ می دانند نسخه دوم بازی با پسوند «بال های آزادی» سال ۲۰۱۰ عرضه شد و تقریبا سه ماه پیش بود که اولین بسته توسعه دهنده بازی با نام «قلب سوآرم» در دسترس علاقه مندان قرار گرفت متاسفانه به دلیل حجم بالای بازی ها در آن برهه زمانی فرصت نقد این بازی برایمان پیش نیامد

عنوان: StarCraft II: Heart of the Swarm پلتفرم: PC ناشر: Blizzard Entertainment سازنده: Blizzard Entertainment سبک: استراتژی همزمان امتیاز: ۰/۹

استارکرفت یکی از بازی‌های مطرح شرکت بلیزارد است و خیلی‌ها نسخه اول آن را یکی از بهترین بازی‌های تاریخ می‌دانند. نسخه دوم بازی با پسوند «بال‌های آزادی» سال ۲۰۱۰ عرضه شد و تقریبا سه ماه پیش بود که اولین بسته توسعه‌‌دهنده بازی با نام «قلب سوآرم» در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت. متاسفانه به دلیل حجم بالای بازی‌ها در آن برهه زمانی فرصت نقد این بازی برایمان پیش نیامد.

در جهان‌شناسی بازی استارکرفت می‌بینیم همواره سه گروه یا فکشن در مرکز توجه بوده که از میان آنها زرگ‌ها به عنوان گونه‌ای که به دنبال تکامل و رشد هستند، برای مخاطب تعریف شده‌اند. اولین بسته توسعه‌دهنده استارکرفت ۲ با محوریت زرگ‌هاست و بلیزارد هم تلاش کرده تمام تعریف‌هایی را که از این نژاد هیولاگونه ارائه شده بود در مرکز توجه قرار دهد. ماموریت‌های عالی بازی با ریتم و سرعتی که به بخش داستانی بخشیده است این فرصت را به بازیکنان می‌دهد تا «سوآرم» را از راه‌های مختلفی به پیروزی برسانند.

با این حال، بعضی از این راه‌های چندگانه آن‌طور که به نظر می‌رسد تاثیری بر نتیجه نهایی نبرد نخواهند داشت. به محض این‌که وارد بازی می‌شوید، اولین نشانه‌های تغییرات، خود را نشان می‌دهد. بسیار بیشتر از تمام عناوین قبلی بلیزارد، «قلب سوآرم» توجه خود را به داستان یک شخصیت معطوف کرده است. با به هم ریختن دوباره اوضاع، شخصیت اصلی بازی که ضدقهرمان زنی به نام سارا کریگان است، با آغوش باز ماموریت انتقامجویانه خود را می‌پذیرد.

این توجه روی یک شخصیت باعث شده تا نسبت به نسخه قبلی بازی بیشتر احساس کنیم که داریم در بطن بازی ایفای نقش می‌کنیم و به عبارتی همذات‌‌پنداری بیشتری با شخصیت داشته باشیم. در عین حال این فرصت مهیا شده تا داستان عجیب و مرموز بیگانه‌ها را به گونه‌ای که برایمان آشناست، دنبال کنیم. نویسندگان بازی با نبوغ و درایت خود روایت داستان را به ماموریت‌های داستانی کوتاه تقسیم کرده‌اند و خیلی بجا به آن سرعت بخشیده یا هیجان‌انگیزش کرده‌اند. این ماموریت‌ها هرکدام روی یکی از سیارات رخ می‌دهد و اتفاقات دراماتیک منحصر به خود را دارد که در نهایت تمام آنها در خدمت خط اصلی قصه کلی بوده و روایت بازی را تکمیل می‌کند. بلیزارد با چالش بزرگی همراه بوده، آنها باید از میان هیولاهای عجیب شخصیت‌هایی خلق می‌کردند که ارزش بازگو شدن داشته باشند. می‌توان با اطمینان گفت آنها از این آزمون سربلند بیرون آمده‌اند و داستان «آباتور» ظالم و آزمایش‌های پیچیده‌اش گواهی بر این ادعاست. شنیدن داستان کریگان نیز بسیار جالب و سرگرم‌کننده است. این داستان از طریق مکالمات در سفینه و همچنین سینماتیک‌های چشم‌نواز روایت می‌شود؛ هرچند قصه که در مورد خواسته سارا کریگان برای بازگشت به یک سرنوشت شوم و تاریک است، مضمونی خشن و تند دارد. ماموریت‌هایی که او را به سمت این هدف رهنمون می‌سازد متنوع و جذاب است. همانند همان ساختاری که در Warcraft III شاهدش بودیم، در بیشتر ماموریت‌ها هدایت کریگان به عنوان قهرمان در دستان شما گذاشته می‌شود؛ حضور او به‌تنهایی کافی است تا جریان نبرد تغییر کند و قدرت‌های ویرانگر او باعث می‌شود تا بازیکن حتی از مبارزات کوچک و جزئی نیز به وجد بیاید. تعداد عجیبی از ماموریت‌ها از ساختار اصلی بازی که مبتنی بر سنت رشد و تکامل از یک پایگاه است، فاصله بگیرد و شبیه ماجراجویی‌های «دانجن کراولر» ‌شود و خوب می‌دانیم که این ساختار هیچ‌گاه نقطه قوت بلیزارد نبوده است. با وجود این آنچه شما را در مورد این سفرهای جانبی شگفت‌زده می‌کند، واحدهای موجود و خواسته‌های کم‌نظیری است که مطرح می‌شود. جایی در میان گیم‌پلی و داستان، قلب سوآرم دلبستگی زیاد زرگ‌ها به تکامل را به تصویر می‌کشد. با پشت سر گذاشتن ماموریت‌ها، کریگان ارتقای سطح پیدا می‌کند و هرچه خواسته‌های اختیاری ماموریت‌ها را بیشتر انجام دهید، زودتر به درجات بالاتر نایل می‌شوید. شاخه‌های قدرت روی یک الگوی منظم به مرور در دسترس قرار می‌گیرد و هریک از آنها شامل چند قدرت است که بین ماموریت‌ها می‌توانید آنها را تغییر دهید.

همچنین هر واحد زرگ به دلخواه می‌تواند یک ارتقا داشته باشد که از آن جمله می‌توان به زره قدرتمند‌تر یا برد شلیک بیشتر اشاره کرد. از طرفی هریک از واحدهای مشابه یک ماموریت مشخص برای تکامل دارند که با رسیدن به آن می‌توانند یکی از دو ارتقای ثابت را انتخاب کرده که به طور دائم توانایی‌ها و اسم واحد را دگرگون می‌کند. به عنوان مثال یکی از این ارتقاها به تمام واحدهای زرگ ‌لینگ بال می‌دهد. در نتیجه آنها می‌توانند به روی صخره‌ها یا دشمنان بپرند. این قابلیت که تنوع چشمگیری را روی نیروها اعمال می‌کند، لذتبخش است. با این حال یکی از ایرادهای جزئی بازی به خود ماموریت‌های تکامل برمی‌گردد که تنها اندکی از بخش آموزشی بازی سخت‌تر است. این‌که تصمیم‌های تکاملی‌تان تاثیر چشمگیری روی حوادث متعاقب داستان اصلی داشته باشد بندرت احساس می‌شود، آنها هرگز در خواسته‌های ماموریت قید نمی‌شود و استراتژی‌های خلاقانه‌ای که با خود به همراه می‌آورد نیز به نظر نمی‌رسد در طولانی‌مدت اهمیت چندانی داشته باشد. «تکامل» واژه‌ای است که شما در این متن زیاد خواندید و در بطن بازی زیاد دیده می‌شود. حتی بخش چندنفره جدید بازی هم در واقع یک تکامل است تا خلق مجدد. قسمت رقابتی این بخش برای آن دسته از افرادی که سرمایه‌گذاری روی وقت دلیل برتری یافتن آنها به شمار می‌رود، همچنان دست‌نخورده و محشر باقی مانده است. چند نقشه جدید و نیروی عالی که باعث تغییر استراتژی در نبردهای آنلاین می‌شود، از دیگر ویژگی‌های خوب این بخش است. در حالی که توانایی‌های جدید این نیروها خبر بسیار خوبی برای طرفداران قدیمی استارکرفت به‌شمار می‌رود اما راه‌های استراتژیک جدیدی که آنها ارائه می‌کنند چیزی نیست که آماتورها بسادگی از آن سردربیاورند.

با این حال تمام بازیکنان بوضوح می‌توانند تغییرات کلی اعمال شده روی ساختار و نظام بخش چندنفره را تشخیص دهند و بی‌انصافی است اگر از این بابت قدردان بلیزارد نباشند. این تغییرات حاصل تلاش دلیرانه سازنده‌ها برای معطوف‌کردن توجه بازیکنان بیشتر از بخش تک‌نفره و داستانی به رقابت‌های آنلاین و چندنفره صورت گرفته است. قلب سوآرم در واقع یک بسته توسعه دهنده برای بازی اصلی است اما اشتباه نکنید، این محصول به همان اندازه بازی اصلی مملو از ویژگی‌ها و عالی است. شاید توجه بیشتر خط اصلی داستان به جنبه‌های علمی ـ تخیلی باعث شده تا دنبال‌کردن آن به سادگی شنیدن قصه‌ای که در بازی اصلی بازگو می‌شد، نباشد اما بتدریج مضامین و مفاهیم تاریک آن را می‌توان پذیرفت؛ حتی هنگامی که بعضی از صحنه‌های مربوط به کاراکترها یکنواخت به نظر می‌رسد. این بازی به خودی خود عنوان نابی است، ولی برای پی‌بردن به شالوده آن سعی کنید به میدان رقابت آنلاین قدم بگذارید!

مجید رحمانی