شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

قنوت انجیر


قنوت انجیر

در کتاب قطور زمینه ی جامعه شناسی از آگ برن و نیم کوف اقتباس ا ح آریان پور و کتاب مبانی جامعه شناسی بروس کوئن ترجمه و اقتباس دکتر غلامعباس توسلی و رضا فاضل و سایر کتب مبانی جامعه شناسی و مردم شناسی و جامعه شناسان بزرگی اعم از ابن خلدون و ویل دورانت و برتراند راسل و آنچه که محل بحث و وارسی است شاید گفت بیشتر مبانی جامعه شناسی و مردم شناسی باشد

در کتاب قطور زمینه ی جامعه شناسی از آگ برن و نیم کوف اقتباس ا.ح.آریان پور و کتاب مبانی جامعه شناسی بروس کوئن ترجمه و اقتباس دکتر غلامعباس توسلی و رضا فاضل و سایر کتب مبانی جامعه شناسی و مردم شناسی و جامعه شناسان بزرگی اعم از ابن خلدون و ویل دورانت و برتراند راسل و ... آنچه که محل بحث و وارسی است شاید گفت بیشتر مبانی جامعه شناسی و مردم شناسی باشد و البته در تجزیه و تحلیل این مبانی آن هم در حد شایسته و بایسته ای نیز کار نشده است و هر آنچه که دیده می شود اندکی باشد از بیش.

هرچند از دیدگاه برخی مقوله ی جامعه شناسی و مردم شناسی با ادبیات و شعر در تفاوت و تضاد به سر می برد، اما از این منظر آنچه مشاهده می شود، ارتباطی عمیق و تنگاتنگی است. به طوری که شاعر و یا یک ادیب همیشه ابزار اصلی آن در جهت رسیدن به جاده ی شعری خویش؛ جامعه و مردم بوده اند . از این نگاه جامعه که از جمع می آید با واژه ی مردم که در اصل مختص به انسان بوده ،در جهاتی دارای وجه اشتراکاتی هستند و البته در جهاتی نیز دارای تفاوتهای ویژه . چه اینکه جامعه یا همان جمع علاوه بر انسان شامل دیگر موالید سه گانه اعم از موجودات ،جمالات و نباتات نیز می شود. ولی واژه مردم تنها به انسان و ویژگی های انسانی و طبیعی آن مرتبط می گردد.

لذا سئوال اینجاست که وقتی ما می گوییم فلانی یک جامعه شناس می باشد دقیقا با یک مردم شناس در تفاوت ویژه ای است . با این تفاصیل یکی از مهمترین مواردی که شاید گفت تا کنون هم به آن نپرداخته ایم ،شناخت ویژگی های طبیعی و آموزنده موالید سه گانه باشد و طبعاً این بحث نیز در دیدگاه شعرا و ادبا با نیز تا اندازه ای قابل فهم و هضم است ، چرا که شاعر بادید وسیع و جهان بینی گسترده ی خود و افق دیدی که نسبت به این موالید سه گانه دارد با دیگر متخصصین در تفاوت وتضاد می باشد . تفاوت بدین معنا که آنچه شاعر از خصایص پنهان یک دریا و یا ماه و خورشید و ... می بیند با چیزی که دیگران می بینند فرق می کند.

مثلا ما استواری و تنومندی را از درخت بلوط می توانیم دریافت داریم و یا صبر و زیبایی را ازمین و سپیده یاد بگیریم. و یا تواضع و فروتنی و افتادگی را از درخت بیاموزیم که وقتی میوه می دهد، کاملا سر به زیر است و نه انسان که با گرفتن میوه ازخود غافل شده و به قبیله ی غرور می پیوندد و یا طلوع و غروب که هر کدام از آنهانیز می تواند نشانه های بارزی برای بشر باشد. بشری که به تولد و مرگ خویش ایمان آورد.

و یا مقوله ی خاک ، خاکی که همه چیز ما به آن بستگی دارد و موقع مردن نیز تنها او است که دوست واقعی ماست . چه اینکه ما را به آغوش خود دعوت می کند و یا یک گل که البته عمری بسیار کوتاه دارد اما همین عمر کوتاه بلند ترین آموزه های اجتماعی را به تصویر می کشد . گل موجودی است که هم زیباست و هم خوشبو و هم اینکه لطیف و دوست داشتنی اما با این حال بهترین دوست آن بلبل است .

بلبلی که بسیار زیبا می خواند به طوری که صدایش دلها را به وجد می آورد و دیگر خصصیه های آن عشق و علاقه ی وافر به گل است به نحوی که با رفتن گل دیگر صدایی از آن پیدا نیست وتنها با حضور گل است که پر آوازه می شود . در خصوص دیگر موجودات نیز صورت مسئله به همین منوال ا ست که می توان به گرگ یا پلنگ یا شیر ویا خرگوش و یا لاک پشت و غیره اشاره نمود. گرگ موجودی است درنده و بی رحم ، ولی بهترین و آموزنده ترین پیام اجتماعی آن این است که به هم نوع خود نیز اعتماد نمی کند به گونه ای که اگر هم نوع خود را به نزد خویش بخواند ، یعنی در فاصله ای دور این دو هم دیگر را پیدا کنند ، به همدیگر اعتماد نمی کنندبه طوری که در هنگام خواب رو در رو ی همدیگر می خوابند و نه پشت به هم .لذا اینگونه رفتار در موجودات دقیقا سازنده ترین پیام اجتماعی می باشد که این پیام اجتماعی می تواند از کمک شایانی به افراد در بطن زندگی های امروزی باشد

در خصوص حیوانی به نام پلنگ نیز نشانه های فراوانی یافت می شود. کما اینکه رفتار و منش و حتی سیستم ظاهری خیلی از افراد نیز به این موجود نزدیک است . پلنگ حیوانی است که با تلاش و کوشش فراوان طعمه و روزی خود را بدست می آورد و این مهم نیز بر همه ما مبرهن است. ولی آنچه که بسیار مهم و آموزنده می باشد مقوله ی مرگ این حیوان است . چه این که مرگ او چند روز قبل از مردن به او الهام می شود و این حیوان به بلندترین نقطه رفته وخود را پرتاب می کند و تکه تکه می شود و دلیل عمده ی آن نیز بدین خاطر است که کسی از لاشه ی آن نخورد ، چون این حیوان هرگز لاشه خور نبوده است .

شیر نیز از دیگر حیواناتی است که بسیار قدرتمند و به اصطلاح سلطان جنگل لقب گرفته است . اما این موجود بر خلاف پلنگ وقتی که می میرد لاشه ی آن را لاشخوران تناول می کنند وعلت اصلی آن نیز شاید بدین خاطر باشد که خویش نیز با تلاش و کوشش روزی خود را بدست نمی آورد و به بیانی دیگر خود نیز لاشه خور است. خرگوش نیز از زیبا ترین و دونده ترین حیواناتی است که در بین حیوانات دیگر مد نظر است . ولی بهترین ویژگی آن این است که در فاصله ی بسیار کم یا بسیار زیاد پشت سرخود را می بیند و این ویژگی می تواند مهمترین نشانه ازنشانه های آن باشد که البته پیامی اجتماعی و ویژه رانیز به همراه دارد .

دیگر حیوان که از غرایب به شمار می آید لاک پشت است ، لاک پشت یکی از کند ترین حیوانات به حساب می آید. ولی مهمترین راز این حیوان عمر آن است که می تواند عامل موثری در جهت رسیدن بشر به خیلی از نشانه های بارز در کره ی خاکی باشد . و اما نکته ی بسیار مهمی که موضوع و البته عصاره ی بحث ما نیز به شمار می رود ، الگو بودن موالید سه گانه برای انسان است که در خیلی از مواقع این الگوها می توانند بشر را در جاده ی زندگی و اهداف متعالی آن کمک نمایند.

نگارنده ی این مقوله سالها بود که در این فکر بودم که چرا قرآن به درخت انجیر سوگند خورده است . البته از این که درخت انجیر و زیتون از درختهای بهشتی هستند جای شبهه و ابهام این قلم نبود، چه اینکه بر اساس سخن نغز قرآن به این فهم اعتقاد راسخ داشتم ، ولی دائماً به دنبال این بودم که نشانه ای از این درخت را در خودش پیدا کنم . تا اینکه نشانه ای آموزنده و بسیار حیاتی و اعتقادی را در محضر استاد علی مرتضایی متخلص به راهی خرم آبادی کسب نمودم. با توجه به مصاحبه ی چند ساعته ای که با ایشان داشتم ، کاملا ابهامات این راز مهم و آموزنده برایم آشکار شد. او می گفت من شعری دارم به نام قنوت انجیر و با گفتن این نام بنده نیز از خود بی خود شدم و یا بقول منوچهر دامغانی:

خم چه نگون گشت یکی نقطه ریخت

هوش ز مدهوش حقیقت گریخت

آری او می گفت این بحث خیلی ساده است ، چرا که بنده با همین درخت انجیر ی که در حیاط خانه ی خود دارم ، این راز را کشف نموده ام . که من گفتم چطوری ؟و او در جواب گفت : درخت انجیر درختی است که در چهار جهت اصلی و یا به بیانی دیگر به صورت دایره وار و تمام و کمال عبادت می کند و جالب اینجاست که تمام برگ برگ آن نیز در قنوت مطلق هستند. گفتم چه جوری ؟ گفت: هر کدام از برگ های این درخت دقیقا شبیه پنجه ی انسانند ، البته پنجه ای که در حال قنوت است و من با دیدن همین درخت فهمیدم که تمام نشانه های خدا خود نشانه ای از حقیقت و فلسفه ی وجود است وجالب تر اینکه سوال مبهم و چند ساله ی خود را نیز کشف نمودم و بیشتر از قبل فهمیدم که کتاب قرآن آخرین و کاملترین کتاب الهی است .

حُسن سخن اینکه در حوزه ی جامعه شناسی و مردم شناسی وظیفه ی همه ی اهل قلم و نظر تنها نباید به حوزه ی مردم شناسی باشد ، بلکه باید شناخت لازم از گفتمان وسیع جامعه که به معنای است، بوده و طبعاً اگر مرکز توجه ما به جامعه ( موالید سه گانه ) و ویژگی های بارز و اساسی و اعتقادی آن لحاظ گردد و در جهت آگاهی هرچه بیشتر آنها بکوشیم ، در واقع در رشد و پویایی و فرهنگ اجتماعی و اجتماع فرهنگی خویش قدم مثبت و منتبح را برداشته ایم که بی گمان هر گام مثبت به جلوها نیز باعث بالندگی و ارتقاع سطح فرهنگ و دانش ما از دنیای پیش روست.

نویسنده: عابدین پاپی



همچنین مشاهده کنید