شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به جشنواره فیلم های باستان شناسی ایران در برلین


جشنواره فیلم های باستان شناسی ایران كه از روز دوشنبه ۱۷ اكتبر تا چهارشنبه ۱۹ اكتبر در خانه فرهنگ های جهان در برلین برگزار شد جشنواره ای تخصصی و موضوعی بود كه با تمركز بر كشفیات باستان شناسی در ایران و بازتاب آن در آثار مستندسازان ایرانی و اروپایی تصویر متفاوت و تازه ای از ایران و سینمای آن ارائه داد

این جشنواره كه در نوع خود كم نظیر و منحصربه فرد بود فرصتی را برای فیلمسازان، باستان شناسان و ایران شناسان ایرانی و آلمانی فراهم كرد كه با دیدن و بازخوانی فیلم های ساخته شده در زمینه باستان شناسی به شناخت تازه ای از مفهوم باستان شناسی و مستندنگاری یافته های باستان شناسان در فیلم های مستند برسند. آنچه در مورد فیلم های دوره اول مربوط به باستان شناسی درباره ایران مطرح است، این است كه بسیاری از آنها توسط خود باستان شناسان اروپایی و شرق شناسان ساخته شده و با همان رویكرد به این موضوع نگریسته اند كه به شرق و فرهنگ آن. از این دیدگاه بیشتر این فیلم ها نگاهی سطحی، كلیشه ای و یك بعدی به موضوع داشته و بیانگر تعلقات و اهداف استعماری آنها بوده اند. در مقابل نسل اول سینماگران ایرانی چون ابراهیم گلستان، فریدون رهنما، محمدرضا اصلانی و پرویز كیمیاوی با در نظر داشتن تفاوت های سبكی و اعتقادی هر یك از آنان با نوعی خودآگاهی و درك عمیق فرهنگی به این موضوع نگریسته اند و سعی كرده اند با تامل در گذشته ایران و توجه به ریشه های تاریخی و اسطوره ای فرهنگ و تمدن آن شناخت دیگر و تازه تری از این موضوع ارائه كنند. به همین نسبت نسل جدید مستندسازان ایرانی با اینكه هنوز فیلم هایشان از سطح گزارش های علمی و تحقیقاتی از عملیات و كشفیات باستان شناسانه فراتر نرفته اما تاثیر نگاه تجربی، ذهنی و تفسیری نسل اول مستندسازان ایرانی را بر كار آنها می توان دید. نگاهی دقیق تر به برخی از فیلم های نمایش داده شده مربوط به هر دو دوره می تواند روشنگر این تفاوت ها باشد.

•تپه های مارلیك (ابراهیم گلستان)

برای ابراهیم گلستان كه باید او را از پیشگامان سینمای مستند ایران دانست باستان شناسی و كشفیات آن اهمیتی فراتر از مفهوم صرف باستان شناسانه آن دارد.

در تپه های مارلیك، گلستان با نگرشی خیامی به مفهوم هستی، گذشته را با امروز پیوند می زند و از طریق همجواری تصاویر اشیای باستانی و تصاویری از زندگی امروزی بر جاری بودن مفهوم حیات و تداوم تاریخی آن تاكید می كند. یكی از مهمترین ویژگی های این فیلم در گفتار فاخر و شاعرانه آن است كه جوهر فلسفی فیلم در آن تجلی یافته و از ویژگی های سبكی آثار گلستان به شمار می رود:

بسیار سیل كه از دره ها گذشت / بسیار مرد كه مرد و بسیار زن كه زایید / یك نبض، یك خیال، یك لحظه دید/ حشمت به گور رفت و كشتزار نشانه های گور را پوشاند / و كله ای كه كاسه اندیشه بود، نیست...

گلستان خود در گفت وگویی این فیلم را یك اثر كاملاً شخصی می داند نه گزارشی صرف از كشفیات باستان شناسی در منطقه مارلیك. به اعتقاد او تپه های مارلیك درباره اندیشه ای است كه زنده می ماند و حسی كه از مرگ و میر گذر می كند. تپه های مارلیك توانست جایزه شیر طلایی سن ماركو را از جشنواره ونیز در سال ۱۳۴۳كسب كند.

•جام حسنلو/ محمدرضا اصلانی

جام حسنلو ساخته اصلانی بیش از آنكه یك فیلم مستند باشد بیشتر نگاهی تجربی و تفسیری به موضوع خود دارد كه یك شیء باستانی متعلق به هزاره دوم پیش از میلاد است كه در شمال زاگرس كشف شده است. فیلم با اپرای روح و جسم اثر دل كاوالیه رو آهنگساز قرن شانزدهمی ایتالیا شروع می شود كه مرثیه ای درباره رنج های مسیح است. جز نوشته ای كه در آغاز فیلم درباره كشف جام و قدمت تاریخی آن می آید در گفتار فیلم كه فصل مربوط به ذكر بردار كردن منصور حلاج در تذكره الاولیای عطار است كه بر روی تصاویری از نقش های روی جام و تصاویری از اجزای بدن انسان خوانده می شود، هیچ چیز در باره این جام گفته نمی شود. در واقع این فیلم كوتاه كه باید آن را در زمره نخستین آثار تجربی در سینمای مستند ایران دانست جست وجویی ذهنی در اساطیر ایران و تاریخ جهان است. اصلانی با استفاده از متن عطار، سخنرانی هیتلر، افكت های صوتی مختلف مربوط به رهگذران، شیپور، مارش نظامی و صدای پای اسب، گذشته را با امروز پیوند می زند و از باستان شناسی و تاریخ آشنایی زدایی می كند. تصاویر بسته از اجزای بدن انسان كه در تدوین كنار هم چیده شده اند روایت عطار از تكه تكه شدن منصور حلاج را تكمیل می كنند. اصلانی در پایان نمایش فیلم گفت: چون این فیلم با زبان استعاره گفته شده در زمان خود چندان فهمیده نشد و تنها در این سال ها است كه دارد به آن توجه می شود. وی گفت: چهل سال پیش كه این فیلم را ساختم، یك فیلم سیاسی بود و به همین دلیل دو سال توقیف شد و بعد از آنكه فریدون رهنما آن را برای هانری لانگلوا در سینما تك پاریس فرستاد از توقیف درآمد. وی در گفت وگوی خود با نگارنده گفت كه فیلم های من، رهنما و گلستان، فیلم های تفسیری و تعبیری هستند نه گزارشی و اطلاعاتی. این فیلم ها اعداد و ارقام نیستند بلكه كیفیت های زمان و فضا در آنها مطرح می شود و به شكل یك نظریه درمی آید. به گفته اصلانی حرف او در این فیلم این بود كه چگونه می توان یك شیء را از ابژه بودن خارج كرده و به سوژه تبدیل كرد. یعنی در واقع به جای آنكه باستان شناس فاعل شناس باشد آن شیء هم فاعل شناس باشد.

•تخت جمشید/ فریدون رهنما

تخت جمشید، نخستین فیلم فریدون رهنما شاعر و سینماگر فقید ایرانی و یكی از نخستین آثاری است كه توسط فیلمسازان ایرانی درباره این مكان باستانی ساخته شده است. رهنما نیز در این فیلم با رویكرد تجربی و تاویلی با سینمای مستند مواجه می شود. وی كه فارغ التحصیل سینما از پاریس است در بازگشت به ایران با نگاهی باستان گرایانه و حسی نوستالژیك به گذشته پرشكوه ایران به سراغ تخت جمشید می رود و با استفاده از نقش ها و حجاری های آن و به كمك تدوینی خلاقه، ساخته شدن كاخ های آن و بعد ویرانی آنها را روایت می كند. در واقع رهنما نیز همانند گلستان و اصلانی، نگرشی غیرگزارشی و تفسیری به میراث فرهنگی ایران دارد و از طریق كاوش در گذشته به آینده راه می جوید. در نظر او تخت جمشید تنها یك اثر باستانی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد نیست بلكه مكانی زنده و مربوط به اكنون و آینده است.

•تپه های قیطریه

تپه های قیطریه ساخته پرویز كیمیاوی مربوط به حفاری در منطقه قیطریه تهران و كشف یك گورستان باستانی است. اما كیمیاوی در این فیلم تنها به گزارش صرف و بدون تفسیر این رویداد بسنده نمی كند بلكه برخوردی ذهنی و تا حدی سوررئالیستی با آن دارد. وی با بازسازی و نمایشی كردن این واقعیت و دخالت در آن از طریق دمیدن روح در كالبد بی جان یك جمجمه سعی در نفوذ به درون ذهن انسان باستانی دارد. كیمیاوی با تخیل نیرومند خود روح انسان باستانی را در جهان امروز حاضر كرده و ارتباط تنگاتنگ و عمیقی بین باستان شناس و سوژه او (شیء باستانی) ایجاد می كند.

•عاشقی/ پروانه معصومی

پروانه معصومی بازیگری كه تماشاگران سینما، چهره و بازی به یاد ماندنی او را در فیلم های بهرام بیضایی مثل رگبار، كلاغ و غریبه و مه به یاد دارند فیلم مستند كوتاه و زیبایی درباره پیرمرد حكیم و دنیادیده ای به نام عاشقی كه ساكن خرابه های تخت سلیمان است ساخته است. پیرمرد با زبانی آمیخته از شعر و حكمت كهن ایرانی به توصیف تخت سلیمان و عظمت و شكوه باستانی آن می پردازد. او در میان قصر قدم می زند و تاریخ و اساطیر ایرانی را به یاد می آورد. آنچه در این فیلم مورد توجه باستان شناسان قرار گرفت، قدرت تخیل پیرمرد بود، عنصری كه معمولاً در باستان شناسی و در میان باستان شناس ها غایب است. پیرمرد چشم خود را می بندد و خسرو پرویز را می بیند كه به زیارت آتشكده می آید و یا انوشیروان را می بیند كه با اهورامزدا راز و نیاز می كند. ریتم آرام و شاعرانه و موسیقی بیانگرانه فیلم از امتیازات آن است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.