جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

باربد


باربد

باربد نامدارترین موسیقیدان و شاعر دوران ساسانی که در زمان خسرو پرویز می زیسته است اطلاع ما از او منحصر به زبان عربی و فارسی است درباره زندگانی این هنرمند اطلاعات اندک و افسانه آمیزی در کتابهای عربی و فارسی آورده شده است منابع قدیمی تر او را اهل مرو دانسته اند

باربد نامدارترین موسیقیدان و شاعر دوران ساسانی که در زمان خسرو پرویز می زیسته است .اطلاع ما از او منحصر به زبان عربی و فارسی است.درباره زندگانی این هنرمند اطلاعات اندک و افسانه آمیزی در کتابهای عربی و فارسی آورده شده است.منابع قدیمی تر او را اهل مرو دانسته اند.اما منابع متاخرترزادگاه او را جهرم ذکر کرده اند.انتساب او به جهرم ظاهرا از این سخن فردوسی استنباط شده است که باربد پس از شنیدن خبر زندانی شدن خسرو پرویز به دست شیرویه از جهرم به تیسفون آمد.

باربد از طبقه ای از هنرمندان بود که به زبان پارتی(پهلوی اشکانی)آنان را گوسان(gosan) و به فارسی میانه یا پهلوی آنان را خنیاگر می نامیدند.این هنرمندان موسیقیدان و شاعر بودند ‘ داستان های ایران باستان را خوب به خاطر می سپردند و آنها را به شعر در می آوردند و سرودها را با سازهای خود می خواندند.بیشتر این خنیاگران برای مردم هنرنمایی میکردند و تنها دسته ای از آنها که دارای مهارت و هنر بیشتر بودند می توانستند به دربار شاهان راه یابند.باربد یکی از این هنرمندان موفق بود.راه یافتن او را به دربار خسرو پرویز افسانه وار روایت کرده اند و احتمالا مطلب خود را از خدای نامه پهلوی گرفته اند.

بر طبق این روایت ‘ باربد خود را در خور مصاحبت با خسرو پرویز می دانست ‘ اما سرکس(یا سرگیس) رئیس خنیاگران دربار از روی حسد مانع از راه یافتن او به دربار گردید.سرانجام باربد به تدبیری دست زد و هنگامی که مهمانی بزرگی در کاخ بر گذار می شد‘ به کمک باغبان دربار خود را در میان شاخه های درختان پنهان ساخت و سه لحن با بربط خود نواخت. نام این سه لحن چنین بود

۱) داد آفرید

۲) پیکار گرد

۳)سبز در سبز.

شاه مسحور هنرنمایی او شد و به نزد خود خواندش . پس از آن باربد رئیس خنیاگران دربار شد و نفوذش در دربار روز به روز افزون تر شد و درباریان برای میانجیگری و عرضه خواسته های خود به او توسل می جستند.حتی شیرین ‘ سوگلی خسرو پرویز نیز گاهی درخواست خود را به واسطه باربد بر شاه عرضه می کرد.

ابن فقیه همدانی در شرح ساختن قصر شیرین آورده است که خسرو پرویز فرمان داده بود تا قصر بزرگی بنا نهند و در باغ آن نخجیرهای گوناگون رها سازند تا زاد و ولد کند . پس از آن کارگران از باربد خواستند که شاه را از پایان کار آگاه سازد . این خنیاگر نوایی با نام " باغ نخجیران" ساخت و آن را با ساز خود بر شاه خواند سپس شاه از شیرین خواست که اگر حاجتی دارد آن را بخواهد . شیرین از او خواست که در آن باغ دو جوی سنگی بسازد که در آنها می و شیر روان باشد و در میان آن دو جوی کاخی برای او بنا کند . شاه این خواهش او را پذیرفت . اما پس از مدتی آن را از یاد برد . شیرین که چنین دید خواست تا به شاه وعده اش را یاد آوری کند . باربد شعری سرود که متضمن درخواست شیرین بود و ان را با ساز خود نواخت . دربرابر این خدمت شیرین ملکی را در اصفهان به باربد بخشید که خانواده خود را به آن منتقل کرد .

هرگاه درباریان می خواستند که خبر ناخوش آیندی را به شاه بدهند و از آن بیم داشتند از باربد یاری می گرفتند.یکی از آن موارد داستان مرگ "شبدیز" که در کتابهای عربی نقل شده است و قدیمیترین روایت ان در شعر خالد ابن فیاض شاعر عرب آمده است شاه سوگند خورده بود که هرکس خبر مرگ شبدیز محبوبترین اسب او را به او بدهد سزایش مرگ است . چون این حادثه روی داد هیچکس را یارای باز گفتن به شاه را نبود. بناچار درباریان به باربد متوسل شدند و او با ساختن سرودی زیرکانه بر زبان خسرو راند که بگوید

" شبدیز مرده است" بدین گونه آخور سالار از مرگ رهایی یافت . ظاهرا " شبدیز " لحن بیست و سوم از الحان باربد است که راجع به این واقعه یا به هر حال در وصف این اسب بوده است....

در کتابهای عربی و فارسی مطالب بسیاری دال بر هنرمندی در شعر و موسیقی و بدیهه سرایی و لطیفه گویی باربد نقل شده است . بنا به روایت ابوالفرج اصفهانی ‘ روزی باربد در حضور خسرو پرویز ساز می نواخت یکی دیگر از هنرمندان بر او رشک برد و هنگامی که باربد موقتا از مجلس بیرون رفت تارهای عود او را بهم زد . باربد به ناچار با همان ساز به نوازندگی ادامه داد اما با آنچنان مهارتی نواخت که هیچکس متوجه نقص ساز او نشد و پس از پایان مجلس بود که شاه را از آن آگاه ساخت و مورد تحسین قرار گرفت.

کسانی که شاه بر آنان خشم می گرفت باربد را میانجی قرار می دادند تا آنان را ببخشاید.

پایان زندگی باربد نیز افسانه آمیز روایت شده است . به روایت فردوسی ‘ باربد چون خبر زندانی شدن خسرو پرویز را شنید از جهرم به تیسفون شتافت و افسوس خود را در شعری که ساخته بود بیان کرد و آن را برای خسرو پرویز خواند و مویه کرد و سوگند خورد که سازهای خود را بسوزاند و دیگر ننوازد.آنگاه چهار انگشت خود را برید و به خانه رفت و سازهایش را سوزاند .

بنا بر روایت "ثعالبی" سرجس ( یا سرگیس ) رقیب باربد او را زهر داد و کشت .سپس خسرو فرمان داد تا قاتل را به زیر پای پیل افکنند اما لطیفه ای موجب بخشایش او شد .

باربد به مناسبتهای گوناگون شعر می سروده و آن را با آواز به همراه ساز می خوانده. از جمله در جشن های بزرگ ایرانی مانند نوروز و مهرگان ونیز در جشن های درباری حوادث مهم را به شعر در می آورده است از جمله" جاحظ " در المحاسن و الاضداد نام سرودی را از او به نام " باغ نخجیران " ذکر می کند که در مدح باغ خسرو پرویز ساخته بود . نظامی در خسرو شیرین " ساز نوروز " (لحن نوزدهم) و " مهرگانی " (لحن بیستم) از الحان باربد را ذکر کرده است . "کندی" نام سی آهنگی را که باربد برای هر یک از روزهای ماه ساخته بود آورده همین نامها در بعضی از فرهنگهای فارسی مانند برهان قاطع آمده است . "ثعالبی" خسروانیات را به او منسوب می دارد و ظاهرا منظور از خسروانیات همان هفت راه موسیقی است که "مسعودی" آنها را به نام طرق الملوکیه ذکر کرده و شش تا از آنها را (سکاف ‘ امرسه ‘ ماداروسنان ‘ شایکاد‘ شیشم ‘ جوبعران) نام برده است. " ابن خرداذبه " از هشت کروف ( یا طروق؟)ایرانیان یاد می کند : بندستان ‘ بهار ‘ ابرین(آفرین) ‘ ابرینه ‘ ماذرواسبان ‘ شسم ‘ القبه ‘ اسبراس.

تشخیص درست صورت اصلی بعضی از این نامها دشوار است به روایت حمد الله مستوفی : باربد سیصد و شصت نوا برای هر یک از روز های سال ساخته بود . کندی اختراع سازهای گوناگون را بدو نسبت می دهد و ابن خرداذ به روایت می کند که باربد هفتاد وپنج آهنگ برای خسرو پرویز ساخته بود.از اشعار باربد به زبان اصلی فقط سه مصراعی در کتاب اللهو باقی مانده است. ترجمه بعضی از اشعار او در کتابهای عربی و فارسی آمده است.

منبع : دانشنامه جهان اسلام(رک- باربد)

مجید آهنگری (دانشجوی کارشناسی رشته موسیقی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران)