پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
پیدا کردن قاتل روح با هیس
● بیان عفیفانه سینماگر
دکتر جلال برزگر روزنامه نگار حوزه بینالملل با بیان اینکه نمونههای خارجی این معضل در تمام جوامع وجود دارد گفت: خانم درخشنده یادآور شد که بیان عفیفانه موضوع برایشان از ارزشمندی بالایی برخوردار بود. به نظر من برای هنرمند ما این نکته و توجه به این مهم حائزاهمیت است ولی بعضاً شاهد هستیم که وقتی چنین فیلمهایی در کشور ما ساخته شده و به بیرون از کشور ارسال میشود، به جای نگاه مثبت به پرداخت این مبحث اولین عکسالعملها بسیار غیر تخصصی است و به فیلم نگاه تیرهای شده است.من فکر میکنم به دلیل اینکه حتماً باید اینگونه مسائل مطرح شود و به هر حال باید سیاه زدایی شود، باید به تجارب رسانههای مختلف بینالمللی نگاه کنیم و ببینیم آنها چگونه به این مبحث پرداختهاند؛ تا سطح فرهنگی را بالا برده و راحتتر به اطلاعرسانی مناسب و اصلاحکننده در این مسیر رسید.
سؤال من این است که آیا سعی کردهاید چیدمانی از آدمهای خوب و بد جامعه در کنار هم داشته باشید که در جوامع بینالمللی نگاه تیره به ایران نشود؟
پوران درخشنده: اگر توجه کنید در این فیلم، بازپرس یک فرد متفاوت است، یک فرد آرمانگرا است. میخواستم دقیقاً بازپرس فردی باشد که دختری دارد همسن و سال قربانی در کودکیهایش، بار اجتماعی که بر دوش دارد ضمن اینکه همسرش را از دست داده است و بنابراین احساس میکند برای این بچه باید هم پدر باشد و هم مادر و چندین برابر برای تربیت فرزند خود باید زحمت بکشد و میبینیم که برخلاف وظیفه خود تا خانه یکی از قربانیها میرود و تلاش میکند که کمکی برای نجات قربانی باشد که اگر جنایت کرده خود قربانی جنایتی تلختر بوده است.
خیلی آسیبهایی که در جامعه ایجاد میشود از آنجاست که خیلی سیاه و تیره یک نفر را نگاه میکنیم و او را به حاشیه برده و کنار میگذاریم و او هم در حلقه سکوت فرو میرود. مهدی ابراهیمی،روزنامه نگار حوزه حوادث نویس درباره «هیس!دخترها فریاد نمیزنند» با تأکید براینکه نوشتن از این نوع معضلات و آسیبها در روزنامه و صفحات حوادث نیز دشوار و مرز بندی و خط قرمزهای خاص خود را دارد گفت: در مواجهه با پروندههای حقیقی اینگونه معضلات شاهد آن بودهایم که دخترها بیشتر از سوی آشناها در معرض خطر قرار دارند ولی این خطر در ابعاد گستردهتر پسربچهها را در فضای ناآشناها نیز تهدید میکند. از دیدگاه من قبل از آموزش و پرورش و معلمان،پدر و مادر با اعتقادات سنتی که دارند مقصر هستند، وقتی والدین با فرزندان خود دوستی نزدیک نداشته باشند نمیتوانند راحت اینگونه آگاهیهای لازم را به فرزندانشان بیاموزند فرزندان نیز از اتفاقات تلخی که برایشان رخ میدهد مادر و پدر را آگاه نمیکنند. درنهایت این دوریها به آسیبی بزرگ در جامعه مبدل میشود.
ایراد دیگری که در جامعه وجود دارد این است که وقتی پدر و مادرها متوجه میشوند فرزندشان آزار دیده است به جای اینکه به یاری کودک و درمان روح وی بشتابند، میترسند! درحالی که شاید فرزندشان روزی به جنایتکاری همچون همان جنایتکاری مبدل شود که او را آزار داده است. همچنین بهتر است این فیلم در جلسات اولیا و مربیان مدارس نمایش داده شود تا آنهایی که ندیدهاند، دیده و آگاه شوند. آنها باید به فرزندانشان بیاموزند تا خطررا دور کنند.این روزها متأسفانه آموزش در مدارس هست ولی پرورش تعطیل است.
محمد رحمانی خبرنگار حوزه تاریخ نیز گفت: به نظرم پوران درخشنده آنقدر ظریف به این مبحث پرداخته که هیچ کدام از طیفهای جامعه نقد تیرهای به این فیلم نداشتند. این خود از نکات قوت ساخت این فیلم با این مبحث حساس است.از نظر من نقدی که میتوان به این فیلم داشت این است که دقایق پایانی فیلم ماجرای حقوقی فیلم پررنگتر بود و جنایت که موضوعیت اصلی داستان بود به حاشیه کشیده شد،البته میدانم که قصد داشت یک درام اجتماعی هم در روند داستان باشد.
● آزاده مختاری/ من هیچ دفاعی از خودم ندارم، من از کی دفاع کنم از یک جسد!
من کشته شدم، وقتی هشت سالم بود کشته شدم، اما هیچ کسی دنبال قاتل من نگشت، هیچ کس! چون هیچ کسی منو ندید، هیچ کس صدامو نشنید، حالا من چی دارم بگم، همه زندگی من پر بود از شک و تردید و نفرت، نفرت از همه مردهای دنیا! اینقدر که تصمیم گرفتم ازدواج نکنم. مگه همه دخترها باید عروسی کنن؟!...
(تو از کجا پیدات شد...)
● خانم روتون به دادگاه باشه...
همیشه فکر میکردم، گذشته یک نقاشیه که هیچ مداد پاکنی همراش نیست، ولی من اشتباه میکردم، من داشتم کم کم سعی میکردم همه چی رو ببخشم، همه چی رو فراموش کنم، حتی بدیها رو فراموش کنم، اما نشد، نتونستم نبینم، نتونستم نشنوم، نتونستم... او مرد، دخترک رو دنبال خودش میکشید، دخترک جیغ میکشید، فریاد میزد، التماس میکرد، ولی هیچ کسی صداشو نمیشنید... مرد میگفت: هیس!
صدای دختر تو گوشم فریاد میکشید، صدای التماسهای آشناش...
میخواستم بیتوجه به صدا بروم پیش مردی که عاشقش بودم و زندگیمو بکنم، برای یکبار، برای یکبار، طعم خوشبختی را حس کنم ولی نتونستم دخترک التماس میکرد، نتونستم از التماسهای دخترک بگذرم، نتونستم، نتونستم...
حالا شما میگویید از خودم دفاع کنم؟ از کی دفاع کنم! از یک جسد! من کشته شدم، وقتی هشت سالم بود که کشته شدم، اما هیچ کس دنبال قاتل من نگشت، هیچ کس... (بخشی از دیالوگهای شخصیت محوری فیلم)
در ابتدای این جلسه نقد و بررسی باید به سارا (بازیگر کودک فیلم) تبریک گفت. برای این بازی زیبا همچنین به مادرشان، که درک بالایی از شرایط اجتماعی داشتند به جای محدود بودن به خود و نزدیکان خود، نگاه کردن به جامعه و سلامت جامعه خود اندیشیده است و سهم بزرگی در فرهنگسازی و آگاهسازی برای مانع شدن از اتفاقات مشابه که رخ میدهد را انتخاب کردید، همچنان که این معضلات رخ میدهد آنهم در خفا! در سکوت!و روحها زخمی میشود و انسانهای قربانی این جنایات نفس میکشند ولی به واقع مردهاند. سهم شما دراین آگاهسازی آنچنان درخشان است که شاید در قالب کلمات نشود از آن گفت و تنها با تمام وجود به شما و دختر هنرمندتان میگوییم «متشکریم».
و شما خانم پوران درخشنده، باز هم مثل همیشه برشی از واقعیات جامعه را به تصویر کشیدید، اما این بار گوشهای از زاویههای پنهان ذهن عدهای از مردم جامعه که زخمی شدهاند ولی ساکت ماندهاند...
«این نوع تعرضها عارضه پایدار ایجاد میکنند، به چه مفهوم، به این معنا که نمود بیرونی دارند، مثل افسردگی، اما بدترین صدمههای روحی آنهایی هستند که به لحاظ عارضه نشانه بیرونی ندارند، بیماران ما با اینکه خودشان عملاً قربانی یک اتفاق هستند، اما خودشان را گناهکار میدانند، خودشان را ناپاک و آلوده میدانند، به نظر من مسأله پیش آمده برای متهم حاضر در دادگاه از دسته این نوع است.»
این دیالوگی از فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» است دیالوگی که روانشناس در سکانسی در دادگاه میگوید. اثری که با شما به تماشای آن نشستیم، هنری برگرفته از تفکر و همدلی همراهانتان برای رسیدن به هدفی که به آن رسیدید،هرچند باید زودتر گفته میشد. ولی شما گفتید دراین زمان و اکنون! از این اثر به واقع باارزش و روند ساخت و تولید بگویید حتماً روزهای راحتی را نگذراندهاید...
فیلم تمام حرفهایی را که باید میگفتم به تصویر کشیده است، نمیدانم چگونه از «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» بگویم.
از روز شروع به فعالیت سینما تک روزنامه ایران، چند فیلم دراین سالن اکران شد، ولی به جرأت میتوانم بگویم تا این حد تماشاگران را تحت تأثیر قرار نداد، فیلم را نگاه کردند و رفتند ولی در پایان این فیلم، مدتی برصندلیها نشستند. معلوم بود به همانی که شما میخواستید اندیشه جامعه را به آن معطوف کنید فکر میکردند.
واقعیت این است که من هم مثل همه که تحت تأثیر روایت این داستان قرار گرفتند تحت تأثیر ۷۰۰ حقیقت سیاه از زندگی آدمهایی که روزگارشان را خاکستری تیره میگذرانند،سرگذشتهایی که چه به صورت ایمیل، چه نامه برایم ارسال شد، یا آمدند و در دفترم، مقابلم نشستند و از روزگار سیاهی گفتند که برآنها گذشته بود.
سه سال پیش وقتی سرگذشتی به شکل نامه به دستم رسید و آنقدر تلخ و سیاه بود که ضجهها، نالهها و التماسهای قربانی را میتوانستی از میان سطر نوشتههای آن لمس کنی و وجودت برای دردی که کشیده بود به درد میآمد دیگر صبر کردن را جایز ندانستم، نتوانستم ساکت بمانم، بگذرم و نگویم. همین شد که در نهایت «هیس!دخترها فریاد نمیزنند » اکنون بر پرده سینماهای کشوراست.
گفتید ۷۰۰ سرنوشت!این رقم کم نیست، ۷۰۰ نفر که از میان به حتم هزاران انسانی که هنوز ساکت هستند، سکوت خود را شکستهاند، از ۷۰۰ قصه تلخ که خواندید «هیس!دخترها فریاد نمیزنند» خارج شد که به حتم تلطیف شده سیاهیهای سرگذشت آنهایی است که برایتان سخن گفتند و نوشتند...
خیلی از این ۷۰۰ نفر بعد از پایان نوشتار فیلمنامه به سراغم آمدند، آن زمان که در روزنامه آگهی چاپ کردم و از کسانی که حاضر بودند در فضای بازیگری حضور پیدا کنند درخواست همکاری کردم، دخترانی مقابلم نشستند که آمده بودند بازیگر شوند ولی وقتی از کارآکتر نقش برایشان گفتم ناگهان چهره هایشان تغییر کرد، بعضی میلرزیدند، بعضی غرق میشدند در گذشته، بعضی بغض میکردند و در نهایت صورت هایشان خیس اشک میشد... آنها خود را در مقابل نقشی دیده بودند که تنها یک نقش نبود. حقیقتی بود که آنها خوب آن را میدانستند، قصه دختر داستان، قصه گذشتههای بعضی از آنها بود و نتوانستند بمانند و از بازیگری دراین نقش گذشتند، تا جایی که دیگر تصمیم اولیه برای بازی یک بازیگر چهره ناشناخته را از ذهن دور کردم و همین شد که طناز طباطبایی بازیگر سینما وتئائر «شیرین» قصه «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» شد. سارا تهامی (بازیگر کودک) هم از میان ۲۷ کاندیدای بازیگری نقش کودکیهای «شیرین» شد.
کودک آزاری تنها آزار فیزیکی نیست، و با گذر زمان گویا آزاردهندگان نیز خلاقیت آزار پیدا میکنند. این افزایش را در فضای مجازی شاهد هستیم که به دقت نظر خانوادهها نیازمند است. وقتی نگاهی به آمار اینگونه آزارها میاندازی، به واقع بهت زده شده و تأثر فکرت را فرا میگیرد. اما تنها متأثر شدن فایده ندارد. باید گام برای ریشه کن کردن آن برداشت. این تنها با آگاهیرسانی و تأکید بر سکوت نکردن و گفتن است تا اینگونه آزاردهندگان شناسایی و مجازات شوند، سکوت اشتباهترین تصمیمی است که قربانی اینگونه جنایتها پیشه میکنند.
خیلی از اینگونه اتفاقات در نزدیک کودکان ما به وقوع میپیوندد،در بین نزدیکان، در سایه افرادی که آنقدر نزدیک هستند که فرزندانمان به آنها پسوند عمو و دایی میدهند، والد بودن مسئولیتی سخت است،کودکان بیپناه هستند و ما هستیم که باید نگاه دقیق نسبت به روزگار آنها به دور از وسواسهای بیمار گونه داشته باشیم.
«شیرین:مامان میشه برام لالایی بخونی؟
مادر:آره عزیزم لالایی برات میخونم شیرین: مامان یکی از دوستام میگه که یکی از نزدیکاشون، یک آقاهه، وقتی مامانش اینا نیستن...
مادر: هیس! دیگه این حرفها رو نزن، با اون دختر هم دیگه صحبت نکن...بخواب دخترم.بخواب...» این دیالوگی دیگر از فیلم «هیس!دخترها فریاد نمیزنند» است که مستقیم دقت خانواده را نشانه گرفته است و در بخشی دیگر با چنین دیالوگی مواجه میشویم.
شیرین: خانم معلم
معلم: بله.
شیرین هشت ساله با (صدایی پر از لرزش و اضطراب) میخواهم یک موضوعی را براتون بگم، یک مسأله که داره اذیتم میکنه.
معلم: در مورد درس امروز است.
شیرین: نه! نه! موضوع دیگری است.
معلم: پس گفتنش رابگذار برای یک روز دیگر...
این دیالوگ نیز به گونهای مدرسه و مسئولان را مخاطب قرار میدهد و اینکه چقدر در کنار تعلیم علم به تربیت روان آنها اهمیت میدهیم.
قصه سکوت این انسانهای ظلم دیده، داستان سادهای نیست.والدین و آموزش و پرورش باید خیلی مسئول باشند در بحث آموزش و پرورش فرزندان خود، درمان گران تمام میشود پس بهتر است راه پیشگیری را در پیش بگیریم یکی از راهها ساخت آثار سینمایی در این خصوص است؛ با این دغدغه شروع به ساخت این فیلم کردم، اما دغدغه ذهنی من پایان نیافته، این مبحث با زاویه پسربچهها برایم هنوز باز است.
پس میشود منتظر «هیس!...» شماره ۲ با زاویه نگاه آسیب شناسی به صدمههایی که به دنیای پسربچهها وارد میشود و به فجایعی در بزرگسالی آنان مبدل میشود، بود؟
باید به این مبحث پرداخت و از کنار این مهم نخواهم گذشت.جالب است بدانید بعد ازاینکه این فیلم به اکران عمومی در آمد، تازه گفتن از این دردها آغاز شد. و اینبار مردان بودند که سیل نامهها و ایمیلهایشان به دستم میرسید، قصههایی تلختر که تأکید برساخت گفتن از دردهای آنها دارد و این روزهایم به چگونه گفتن از بغضهای پنهان مانده است و مهمترین نکته اینکه، چگونه از این دردها بگویم که عفیفانه گفته شود. بحث بیشتر مبحث پیشگیری است.
تحقیقات برای شکلگیری فیلمنامه این فیلم چگونه طی شد و تا چه میزان از نظرات کارشناسان مطلع استفاده شد؟
کارشناسان زیادی شامل روانشناسان، روانکاوها، جامعه شناسان و حقوقدانان درکنار این پروژه همراه ما بودند، البته بحث حقوقی برای من در روند داستان نویسی آنقدر همراه با اهمیت نگاه تخصصی نبود که توجه به امر اجتماعی آن برایم پررنگ بود. جالب است بدانید بیشترین نقدها براین فیلم از سوی افرادی بود که از زاویه حقوقی به ماجرا نگاه کرده بودند. دائم تأکید داشتند مراحل حقوقی که در فیلم مطرح شده به واقعیت نزدیک نیست، غافل ازاینکه اصلاً نگاه به مبحث حقوقی ماجرا مدنظر نبود. تمام حرف، دقت به نکات آسیب شناسی صدمات کودک آزاریهایی از این جنس به دختران بود که باید از آن گفته میشد و سکوت میشکست.
بحث ما این بود که چگونه باید قاتل روح آدمها را پیدا کنیم و نترسیم از گفتن و بدانیم که قانون حمایت میکند.حفظ آبرو معنا دارد.
«این برنامه کاری من نیست این اعتقاد من است،به اعتقاد من این باور عرفی غلطی است که باید در جامعه محکوم بشود.
منظورتان از این باور عرفی غلط چیست؟
آقای محترم! اعتقاد عرفی غلط یعنی حفظ آبرو به قیمت این که جنایت تمام دنیا را بگیرد.»این دیالوگی دیگر از فیلم «هیس!دخترها فریاد نمیزنند» است. دیالوگ وکیل متهم خطاب به خبرنگاری که مقابل دادگاه او را به گفتوگو گرفته بود.
نگران صدمه دیدگان اینگونه جنایتها بودن، نگاه پیشگیرانه برای وقوع حوادث مشابه در آینده داشتن نیاز به همدلی همه رسانهها از فیلمسازان گرفته تا روزنامه نگاران دارد. اینکه تیتر رسانهای این باشد که «طنابداری که پوران درخشنده بر گردن شیرین انداخت» میخواهد از چه بگوید؟ نگاه نویسنده به فیلم چگونه بوده است؟سؤال این است که این فیلم جز این را میگوید که قربانی زخم دیده،ساکت نمان و ازدرد خود بگو؛ تا جنایتکار به مجازات برسد. نه «تو» هر ثانیه زندگی را بمیری...
«متهم اهل و ساکن تهران، متهم به زنا به عنف با مدارک مبسوط دادگاه و با عنایت به اقاریری صریح و مکرر به ۲۷ مورد زنا به عنف آن هم در کمال سلامت و با قصد و اختیار بیان شده است، بزهکاری وی محرز، لذا با استناد به مواد مشخص در قانون مجازات اسلامی از شعبه... دادگاه حکم اعدام متهم را صادر و به اجرا در خواهد آورد».
و این صدای قاضی دادگاه در سکانسی دیگر از فیلم بود که خطاب به جنایتکاری گفته شد که نه تنها شیرین که ۲۶ کودک دیگر را آزار داده بود.۲۶ کودک که همچنان ساکت مانده و بغض فرو میخورند. یا چون شیرین جایی و زمانی انتقامی تلخ از زندگی سیاه شده خود میگیرند که بار دیگر آنها را قربانی میکند.
ما باید از دوران کودکی و از فضای مهد کودک و مدرسه به بچهها و مربیانمان آموزش دهیم. باید بگوییم که چگونه و با چه تکنیکهایی به بچههای ما که آینده سازان ما هستند بیاموزند از خود و حریم خصوصی خود محافظت کنند. اگر فردی قصد شکستن حریم خصوصی جسم تو را دارد ساکت نمان! داد بزن، فریاد بزن، سکوت نکن و در سکوت خود روحت را نکش...در کشورهای دیگر آموزش را آغاز کردهاند. خیلی وقت است که شروع به یاد دادن این نکات به فرزندان کردهاند. این نشان میدهد که این معضل تنها محدود به یک مرز و بوم نیست. بلکه زخمی عمیق و تلخ در دل بسیاری از جوامع است که باید تکنیک آموزش به کودکان برای حفاظت از خود را یاد گرفته و به آنها بیاموزیم.
برای من مردم خیلی مهم هستند. من مردم را همچون خانواده خود میدانم،یعنی فکر میکنم همه پسران،دختران، زنان و مردان این مرز و بوم اقوام من هستند و با من نسبت دارند، نمیتوانم در کنار آنها زندگی کنم و نسبت به دغدغههایی که ذهن آنها را هرروز ویران میکند و زندگیشان را میکشد بگویم:«به من چه!»
چرا میان این همه ژانر فیلمسازی شما گونه اجتماعی، آن هم در فضای نگاه به آسیبهای اجتماعی را انتخاب کردید؟ و مسیری که از پرنده کوچک خوشبختی آغاز کردید و اکنون به هیس! دخترها فریاد نمیزنند رسیدید را خودتان چگونه ارزیابی میکنید؟
اینکه چرا فضای آسیبشناسی اجتماعی وجه پررنگی در نوشتار فیلمنامههایم دارد برمیگردد به مادرم، به مادری که معلم بود و چند ماهی است که چشمانش را برای همیشه بر زندگی بسته و رفته است و من هنوز داغدار رفتن او هستم که مسیر حرفهای او سرچشمه مسیر حرفهای من شد.
مادرم معلمی را تنها به چشم معلمی نگاه نمیکرد که تنها وظیفهاش آموختن سواد به دانشآموزانش است و بس او با خاطرات و قصه زندگی شاگردانش به خانه میآمد، قصههایش واقعی بودند و چنان با عشق و تعصب از شرایط زندگی آنها میگفت که احساس میکردم من یه عالمه خواهر و برادر دارم که باید حواسم به نگرانیهایشان باشد. همیشه این حس همراهش بود که نباید بگذاریم بچهها در شرایطی قرار گیرند که احساسی از افسردگی روحشان را فراگیرد. این حس بیتوجه نبودن به مردم برگرفته از تفکر مادرم به زندگی بود که در شخصیت و نوع نگرش من به زندگی نیز رسوخ کرد.
اولین کار سینماییام با فیلم «رابطه » در سال ۶۴آغاز شد.«رابطه » قصه کودکی بود که میخواست سخن بگوید ولی هیچ کسی نبود که به حرفهایش گوش کند، در این میان که هیچ شنوندهای برای حرفهای دل این کودک وجود نداشت یک معلم پیدا میشود که گوش به سخنانش میسپارد. در قصههایم معلم همیشه نقش بزرگی داشت و تأثیری اساسی در زندگی کودکان. معلم میتواند با دقت نظر خود نقاط شخصیت کودکان را بشناسد و حتی از یک کودک پرخاشگر نقاط منفی آن را آنالیز کرده و با تکنیکهای خاص از دنیای پرخاش او رابه فضای آرامش بکشاند. کاری که مادرم همیشه انجام میداد. او کودکان پرخاشگر را تنبیه نمیکرد سعی میکرد او را و علت پرخاشگریهایش را بشناسد و دنیای آرامش را با رفتار و کردار خود به وی هدیه دهد.
در فیلم بعدی، «پرنده کوچک خوشبختی» نیز باز نقش معلم بود که او را از یک کودک ناآرام به آرامش میرساند.
سپس «عبور از غبار » این بار نیز معلم در کارآکتری متفاوت و با تکنیکی متفاوت از شرورترین بچه کلاس در یک روستا آن هم حوالی میگون او را به دنیای زیبایی از انسانیت میکشاند. در «زمان از دست رفته» به مبحث نازایی پرداختم، سخنی که با مخاطب دارد این است که یک زن نازا یک معلول اجتماعی است و توان باروری ندارد و نباید با رفتارهای ناشایست با وی برخورد شود و حتی میشود این ناباوری در تولد فرزند با باروری در فضایی دیگر از زندگی این زن رشد کند و به کمال برسد.
بعد از «زمان ازدست رفته» ۹ سال از سینما فاصله گرفتم زیرا احساس کردم من در قصهام از ناباروری جسمی به باروری اندیشه یک زن رسیدم ولی عکسالعملها زیاد سفید اندیشه نبود. این فیلم دولایه بود که تأکید داشت انسانها را با اندیشههای نادرست تحقیر نکنیم و با نگاه ناتوانی به آنها ننگریم.
بعد از ۹ سال «عشق بدون مرز » را ساختم، قصهای از روایت جنگ، فیلمی به نام «بدون دخترم هرگز» ساخته شده بود که من این فیلم را در جشنوارهای در پاریس دیدم و احساس کردم باید از زاویهای دیگر به این مبحث بپردازم و این فیلم در کشور امریکا ساخته شد، در ادامه این حرکت تفکر فیلمسازیام رسید به ساخت فیلم با زاویه نگاه به قرصهای اکس که در مقطع زمانی ساخت فیلم «شمعی در باد» در جامعه بحران گستردهای را ایجاد کرده بود و همچنان سایه شوم خود را گسترانده است، آنجا نیز به کودکان بحران زده که گرفتار مخدر میشوند و زندگی زخمی خود را به ویرانی میکشانند پرداخته شده است.
در هر مقطع زمانی به اقتضای آسیبهای آن زمان شما به دنبال راه حل برای درمان با روش فیلمسازی بودید...
تمام سعیام همین بود.البته به اعتیاد خیلی سالها قبل نیز با فیلمی به نام «شوکران» پرداخته بودم که از نگاهی دیگر به مواد مخدر سنتی پرداختم که کاری برای تلویزیون بود.
بعد از «شمعی در باد» در دهه ۸۰ بحران دور شدن خانوادهها از فرزندانشان معضل شد و اینکه دو نسل حرفهای همدیگر را درک نمیکردند و آن زمان بود که به دوران بلوغ با فیلم «رویای خیس» پرداختم و در قصه بعدیام زندگی بچههایی که سندرم داون داشتند برایم دغدغه شد و خواستم که نگاه فیلمسازی به این کودکان داشته باشم و در نهایت به «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» رسید که این بار به فریاد مانده در گلو و مبدل شده به بغضی خفه شده در بطن دختران جوان که زنان و مادران فردای این کشور هستند پرداختم، سخنی که باید زودتر گفته میشد ولی خلاصه گفته شد و امید که مورد توجه و دقت مردم و مسئولان قرار گیرد.
پس میشود به شما لقب مادر نگران سینمای ایران را داد.
این بیتفاوت نبودن به کودکان و نسل آینده کشور که نوعی برگرفته از الگوبرداری از تفکر و نوع تربیت مادرم بود آنقدر در من ریشه داشت که مطمئنم اگر فیلمسازی را دنبال نمیکردم همچون مادرم معلم میشدم ولی نه معلمی که به دانشآموزانش تنها به عنوان شاگرد و معلم نگاه کند، دلم میخواست همدم و مونسشان باشم تا از معضل و آسیب به دور بمانند. شاید این حس گذشته از نوع نگرش مادر که به من رسیده بود به جنس من به جنس زن و حس مادری برمی گردد، به اینکه نمیتواند با حس و ریشه مادری که خاستگاهش مادر است به دنیا و مردم سرزمینش بیتفاوت باشد.
شیرینی که هیس! را شکست.
سارا تهامی عزیز، بازیگری که با هنرمندی خود نه تنها هیس! نبودن را فریاد زد بلکه بغض خیلیها را از این سکوت سالیان طولانی شکسته و صدای گفتن از دردهایشان را به آنها دادی از نقش «شیرین» بگو از دخترکی همسن و سال خود که کودکیاش در یک لحظه مرد.
مادر سارا تهامی: خانم درخشنده خیلی آگاهانه در برخورد با این کارآکتر و نقش با سارا برخورد کردند، خیلی بیشتر از حتی من نگران این بودند که مبادا به روحیه سارا لطمهای وارد شود.
همسرتان برای حضور دخترتان در این نقش چه نظری داشتند؟
شوهرم فرد تحصیلکرده جامعه است، پزشک است و او نیز چون من معتقد بود که خانم درخشنده دغدغه رسیدن به یک جامعه سالم را دارد و این نگاه یک کارگردان به حتم بر بازیگر وی نیز حاکم است و نمیگذارد سارا دچار زخم روحی شود و به واقع نیز چنین بود،در سکانسهای فیلم خانم درخشنده دقت در نوع برخورد با شیرین و فضای ضبط و فیلمبرداری پلان، سکانسهای فیلم و پس از آن زمانهایی برای بازی و دور کردن ذهن شیرین از قصه تلخ فیلم را داشت.
الان واقعاً خوشحالم که دخترم در این نقش بازی کرد تا او از اولین افرادی باشد که گام اولیه سلامت جامعه را برای همسن و سالهای خود برداشته است.
پوران درخشنده: سختترین سکانس کار با سارا زمانی بود که در اوج بازی و شیطنت کودکانه ناگهان باید در چهرهاش بهتی را به تصویر میکشیدم که مرگ کودکیهایش بود، مرگ تلخ و سیاه کودکی در چهره او که در سادگی و پاکی کودکی میخندد تا آن نقطه مرگ اصل زندگی و دیگر فقط نفس کشیدن و زجر و تنفر و زندگی را نفس به نفس مردن...
● سارا تهامی: خانم درخشنده فرشته است...
درآغوش گرفتن خانم درخشنده و بوسهای کودکانه بر گونه خانم درخشنده که انگار بوسهای بود از سوی همه همسن و سالها و کسانی که حقیقت این زخم را در بطن وجود داشتند و او اجازه یافته بود در کنار بانوی سینمای اجتماعی ایران کودکان کشورش را از سکوت رها کند و آزاد...
خانم درخشنده شما با «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» رکورد فروش فیلمهای سینمایی چند سال اخیر را شکسته و برسکوی بالاترینها نشستید آن هم با فیلمی که از لایهای سرپوشیده و پنهان مانده از جامعه گفت و همه را بهت زده و صد البته آگاه کرد. فیلم بعدی شما چه خواهد بود؟
فیلمی با قصه طلاق ولی به نوعی دیگر، قصد دارم طلاق را از زاویهای دیگر از آنچه تاکنون به آن پرداخته شده است بنگرم و امید که بتوانم در این مسیر نیز یاری همدلان و نگاه مهربان خداوند را همراهم داشته باشم.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت رهبر انقلاب روز معلم معلمان نیکا شاکرمی مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم حجاب شهید مطهری شورای نگهبان
تهران هواشناسی زلزله معلم شهرداری تهران سیل قوه قضاییه آموزش و پرورش پلیس سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
خودرو قیمت خودرو بانک مرکزی قیمت دلار دلار ایران خودرو قیمت طلا سایپا کارگران بازار خودرو تورم قیمت
مشهد مسعود اسکویی فضای مجازی تلویزیون سریال سینمای ایران سینما دفاع مقدس موسیقی تئاتر
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
رژیم صهیونیستی غزه فلسطین اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه چین نوار غزه حماس عربستان ترکیه
استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور لیگ برتر ایران باشگاه استقلال فوتبال رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر باشگاه پرسپولیس
اینستاگرام همراه اول دبی واکسن تبلیغات اپل ناسا گوگل وزیر ارتباطات پهپاد
کبد چرب بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه ویتامین طول عمر بارداری