دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

قتل عام مردم کرمان


قتل عام مردم کرمان

مردم کرمان چندبار گرفتار حملات سبعانه متجاوزان و قتل عام قرارگرفته اند آخرین بار آن توسط آغامحمدخان قاجار بود که در سال ۱۲۰۹ هجری قمری بود

مردم کرمان چندبار گرفتار حملات سبعانه متجاوزان و قتل عام قرارگرفته اند. آخرین بار آن توسط آغامحمدخان قاجار بود که در سال ۱۲۰۹ هجری قمری بود. ماجرا به پایان سلسله زندیه و ظهور حکومت قاجار مربوط می شود. در حقیقت مردم این سامان قربانی کشمکش دو قدرت داخلی شدند. از یک سو لطفعلی خان زند آخرین بازمانده زندیه و از سوی دیگر آغامحمدخان قاجار موسس قاجاریه در این سرزمین به نبردی سرنوشت ساز و نهایی پرداختند.

سرگذشت زندیه که کمتر مورد توجه بوده است نکات جالبی دارد. کریم خان زند اولین شخصیت این سلسله است که نسبتاً نام نیکی از خود به جا گذاشت. وی فردی اهل تساهل و مدارا بود و حتی نام پادشاهی بر خود ننهاد بلکه خود را وکیل الرعایا نامید. در دوران حکومت وی اصلاحاتی در مناسبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز پدید آمد. وی هم به لحاظ سیاست خارجی و تثبیت مرزها و تکیه بر وحدت ملی گام های مثبتی برداشت و هم در ایجاد امنیت داخلی و رونق اقتصادی و بالابردن سطح رفاه عمومی و بهبود نظام مالیاتی و... کارهای مثبتی انجام داد. وی گرچه از اقتدار خوبی در میان مردم برخوردار بود اما سعی می کرد خود را خادم و وکیل مردم معرفی کرده و اقتدار خود را به نمایش نگذارد.

اما پس از او جانشینانش نتوانستند کارنامه خوبی از خود ارائه دهند. درگیری های داخلی و کشمکش ها بر سر کسب قدرت فزونی گرفت. این تنازعات مکرر و مستمر نظام زندیه را روز به روز ناکارآمد تر و ضعیف تر کرد تا سرانجام به فروپاشی انجامید. هنوز مراسم خاکسپاری کریم خان (۱۱۹۳هجری قمری) پایان نیافته بود که سران حکومت به جان هم افتادند و به روی هم شمشیر کشیدند. هرکدام از سران به حمایت یکی از فرزندان علیه دیگری کشمکش آغاز کرد تا سرانجام پس از سه روز زکی خان توانست بر جناح رقیب غلبه کرده و با کشتن تنی چند از آنان قدرت را به دست گیرد. در این سه روز جنازه کریم خان بر زمین مانده بود و پس از پایان کشمکش با انجام مراسم خاص به خاک سپرده شد. زکی خان سلطنت را به ابوالفتح خان پسر بزرگ کریم خان داد اما این سلطنت ۷۰ روز بیشتر دوام نیافت. این تنازع اولیه زنجیره وار ادامه یافت. برادر کریم خان و سردارانش هم وارد سهم خواهی از قدرت شدند و آشوب و هرج و مرج را دامن زدند.

این روال ۱۰ سال به طول انجامید و سرداران زند هریک با کشتار دیگری به قدرت می رسیدند و باز خود به دست دیگری کشته می شدند. سرانجام در سال ۱۲۰۳ هجری قمری لطفعلی خان فرزند جعفرخان به قدرت رسید. شش سالی که لطفعلی خان به ظاهر قدرت را در دست داشت جز درگیری با مخالفان کار دیگری نداشت. در این دوران کشمکش های داخلی زندیه باعث شده بود سران ایل قاجار که در شمال ایران، نواحی مازندران و تهران و گرگان نفوذ داشتند به طمع افتاده و به سوی گرفتن قدرت خیزبردارند. آخرین درگیری های لطفعلی خان با آغامحمدخان قاجار بود. خان قاجار به شیراز لشگرکشی کرد و پایتخت لطفعلی خان را محاصره کرد.

مدت دو ماه محاصره باعث کمبود مواد غذایی سربازان و خوراک دام هایشان شد و وی به تهران بازگشت. لطفعلی خان به خیال پیشگیری از حمله مجدد وی به کرمان لشگرکشی کرد تا بر آنجا مسلط شود و راه نفوذ خان قاجار را سد کند. اما وی در این حمله موفق نبود و به شیراز بازگشت. این شکست سیاسی آثار بدی در درون نظام زندیه گذاشت و برخی سران و قدرتمندان درون حکومت به دلیل عدم کفایت لطفعلی خان به فکر توطئه علیه وی افتادند.

سرانجام با لشگرکشی آغامحمدخان به شیراز، با نوعی حیله جنگی لطفعلی خان شکست خورد و به کرمان گریخت. آغامحمدخان در سال ۱۲۰۶ هجری قمری در عمارت کلاه فرنگی شیراز به تخت نشست. طی دو سال بعد میان این دو رهبر نبردهای پراکنده یی رخ داد تا لطفعلی خان سرانجام در ۱۲۰۸ بر کرمان مسلط شد. این خبر آغامحمدخان را برانگیخت که کار وی را یکسره کند. لذا در تابستان همان سال وی با لشگری مجهز به کرمان حمله برد و با شکست لطفعلی خان کرمان را تسخیرکرد و به کشتار و قتل عام مردم آن دیار پرداخت. بسیاری از مردم را کور کرد و عده زیادی را به طرز فجیعی به قتل رساند. گفته اند او دستور داد تپه یی از چشمان مردم بسازند.

برخی تعداد کورشده ها را ۲۰ هزار و برخی دیگر۷۰ هزار نفر ذکر کرده اند. او سربازانش را آزاد گذاشت که هر بلایی می خواهند سر مردم درآورند. لطفعلی خان نیز که به بم گریخته بود توسط حاکم آنجا دستگیر و تسلیم آغامحمدخان شد. به دستور وی ابتدا لطفعلی خان را کور کرده و سپس به طرز فجیعی به قتل رساندند. بدین سان سلسله زندیه به نقطه پایانی رسید و سلسله دیگری از پادشاهی در ایران آغاز شد که قاجاریه نام دارند و در دوران آنان مردم ایران مصیبت های بی شمار دیگری را تحمل کردند تا به عصر بیداری مشروطه رسیدند.