یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

منم کبوتر حرم


منم کبوتر حرم

از اینجا خیلی فاصله است تا مشهدت امّا انگار تو نزدیک منی ، موقع خواب وقتی باهات حرف می زنم ، اشک می ریزم انگار صدام و میشنوی ! سبک می شوم وقتی باهات حرف می زنم می گم رضا ، ولی بازهم …

از اینجا خیلی فاصله است تا مشهدت امّا انگار تو نزدیک منی ، موقع خواب وقتی باهات حرف می زنم ، اشک می ریزم انگار صدام و میشنوی ! سبک می شوم وقتی باهات حرف می زنم می گم رضا ، ولی بازهم همیشه دلم تنگه برات . دوست دارم کبوتری باشم برات که سوی تو پربزنم ، بگم سلام ! منم آقا ! ، همون که عاشق شماست !همون که خیلی روسیاست ، بنده ی پر گناه خداست ،!

آره گدای در خونه ی شماست ! ....

آقا به منم دون می دی ؟

جواب سلامم و می دی ؟

میگن ورودی حرم ، یه یا جواد ، یه یا رضاست ، اگه منو ، تو راه ندی تا عمر دارم اشک می ریزم میگم : رضا .!!!

شنیدم که حج مایی ، آره حج فقرایی ، ما گداییم و جز عشقت دیگه هیچ چیز نداریم . اگه که رخصتی بدی لباس احرام بپوشیم ، بیایم حرم ، بیایم بگیم : از راه دوری اومدیم ، پای پیاده اومدیم ، اومدیم و سلام بدیم ، با آب سقا خونتون غسل کنیم و دلامونو دور ضریت طواف بدیم .بشیم کبوتر حرم ، بشیم غلام زائرات ، سرمه ی چشم ما بشه ، خاک زیر قالیچه هات . گنبد زردت آقاجون سجاده ی کبوترهاست کبوتر دل منم رو سجادت خونده نماز

فاطمه شهیدی

دبیرستان فجر اسلام دوم تجربی

منطقه ۱۳ تهران