جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آیا پس انداز برای اقتصاد کشنده است


آیا پس انداز برای اقتصاد کشنده است

در بحبوحه کسادی سال ۲۰۰۸ بسیاری از اشتباهات اقتصادی گذشته دوباره پا به عرصه وجود گذاشتند کریس ایزیدور در مطلبی با عنوان «چرا پس انداز برای اقتصاد کشنده است» می نویسد که کلید رونق و شکوفایی اقتصادی مصرف است و پس انداز مانع این امر است

در بحبوحه‌ کسادی سال ۲۰۰۸ بسیاری از اشتباهات اقتصادی گذشته دوباره پا به عرصه‌ وجود گذاشتند. کریس ایزیدور در مطلبی با عنوان «چرا پس‌انداز برای اقتصاد کشنده است» می‌نویسد که کلید رونق و شکوفایی اقتصادی مصرف است و پس‌انداز مانع این امر است.

ایزیدور معتقد است افزایش پس‌انداز که همراه با بروز کسادی به وجود آمد، شاید برای هر فرد به تنهایی خوب و پسندیده باشد ولی در کل برای جامعه مضر است «چرا که آنچه بیشتر از هر چیزی برای اقتصاد ضروری است، مصرف هر چه بیشتر و آزادانه‌تر مصرف‌کنندگان است.» ولی نکته‌ اساسی اینجا است که اگر هدف ایجاد رشد پایدار اقتصادی باشد، حقیقت درست خلاف دیدگاه فوق خواهد بود. پس‌انداز چیزی است که رشد طولانی مدت را ممکن می‌سازد و این‌طور نیست که در هنگام رکود و کسادی برای اقتصاد مضر باشد.

● نگاهی ناکامل

این اشتباه، حالت خاصی از اشتباهی است که فردریک باستیات در قرن نوزدهم به آن پرداخته است: ناتوانی یا رویگردانی از «دیدن مسائل نادیده». اثرات مصرف بر روی اقتصاد به سادگی قابل مشاهده است. ما هر روز مردمی را می‌بینیم که اتومبیل یا تلویزیون‌های جدید می‌خرند و می‌دانیم که این به معنای سود بیشتر برای نهادها و فرصت‌های شغلی بیشتر است. بنابراین عجیب نیست که افزایش پس‌انداز به عنوان قسمتی از درآمد که دیگر صرف مصرف نمی‌شود، به عنوان عملی مضر برای اقتصاد تلقی شود. اگر پس‌انداز افزایش پیدا کند، پس احتمالا مصرف کاهش پیدا کرده است و این به معنای سود کمتر برای بنگاه‌ها و کاهش فرصت‌های شغلی است.

تا اینجا، تحلیل فوق لزوما اشتباه نیست، بلکه ناکامل است. در یک تحلیل کامل در گام بعدی این سوال پیش می‌آید که

«بر سر آن قسمت از درآمد مردم که دیگر صرف مصرف نمی‌شود، چه می‌آید؟» اصلا منظور ما از «پس‌انداز» چیست؟ اگر مردم «پس‌انداز» خود را با نگاه داشتن پول خود افزایش می‌دهند – مثلا آن را زیر بالش خود پنهان می‌کنند! - در این صورت انتقاد منتقدان به جاست، چرا که منابعی که از اقتصاد بیرون کشیده می‌شوند، به اندازه خود باعث کاهش رفاه اقتصادی می‌شوند. البته، افزایش پول در دست مردم باعث افزایش رفاه صاحبان خود می‌شود؛ چرا که آن‌ها ترجیح داده‌اند که ثروت خود را به صورت پول نگهداری کنند.

با این حال، غالبا این اتفاقی نیست که به وقوع می‌پیوندد. بیشتر مردم اندوخته‌ خود را به صورت ابزارهای مالی پس‌انداز می‌کنند که شامل هر چیزی از حساب‌های ساده‌ بانکی گرفته تا انواع ابزارهای سرمایه‌گذاری می‌شود. اگر مردم تصمیم بگیرند که پول بیشتری را در حساب‌های پس‌انداز خود ذخیره کنند، در این صورت این ثروت از چرخه‌ اقتصاد خارج نشده است، بلکه به سادگی به جای اینکه صرف خرید کالاهای مصرفی شوند، به بخش دیگری از اقتصاد انتقال یافته است. موسسات مالی که این سپرده‌ها را می‌پذیرند، آن‌ها را به مشتریان خود برای سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های اقتصادی، وام می‌دهند. این فرآیند به وجود آمدن سرمایه‌ای است که رشد اقتصادی طولانی مدت و پایدار را امکان‌پذیر می‌سازد.

افزایش پس‌انداز نشان دهنده‌ تغییر ترجیحات زمانی مصرف‌کنندگان است: به این ترتیب که آن‌ها با این عمل خود نشان می‌دهند که علاقه‌ کمتری برای مصرف در زمان حال نسبت به مصرف در زمان آینده دارند. زیبایی بازارهای مالی این است که تغییر در ترجیحات مصرف‌کنندگان را به تغییر در جریان منابع ترجمه می‌کنند. درست است که این سرمایه‌گذاری‌ها به زمان نیاز دارند تا تبدیل به کالاهای مصرفی شوند، ولی این چیزی است که مصرف‌کنندگان می‌خواهند.

● پس‌انداز باعث ایجاد رشد می‌شود

بنابراین برخلاف ادعای ایزودور، کاهش مصرف هیچ آسیبی به رشد اقتصادی نمی‌رساند. در بلند مدت، رشد اقتصادی نیازمند پس‌انداز و به وجود آمدن کالاهای سرمایه‌ای جدید است.

برای اینکه پس‌انداز بتواند این نقش را در اقتصاد ایفا کند، نیاز به این است که واسطه‌های مالی به درستی عمل کنند. این اشتباه که افزایش پس‌انداز باعث از بین رفتن رشد اقتصادی می‌شود، در اقتصاد معاصر ریشه در نظریات کینز دارد، مخصوصا این فرض وی که سیستم مالی نمی‌تواند پس‌انداز را به سرمایه‌گذاری تبدیل کند. بر خلاف نظر اقتصاددانان کلاسیک و اتریشی – که معتقدند نرخ بهره عرضه و تقاضای منابع سرمایه‌گذاری را تنظیم می‌کند – کینز بر این باور است که پس‌انداز تابعی از درآمد است در حالی که سرمایه‌گذاری ریشه در غرایز انسان (Animal Spirits) – که به معنای روحیات و انتظارات افراد است – دارد. بنابراین هیچ دلیلی ندارد که فکر کنیم افزایش پس‌انداز می‌تواند به شکل افزایش سرمایه‌گذاری در اقتصاد خود را نشان دهد.

به این ترتیب پس‌انداز، در حکم نشتی است از مخارج در اقتصاد که از مصرف، سرمایه‌گذاری و مخارج دولت تشکیل یافته است. ولی کینز در مورد نحوه‌ کارکرد بازارها و مخصوصا بازارهای مالی در اشتباه بود؛ حداقل زمانی که مداخله‌ای در آن‌ها صورت نگیرد. اگر بانک‌ها نتوانند منابع در اختیار خود را که از طریق پس‌انداز‌کنندگان تامین شده به مشتریان خود وام دهند، افزایش پس‌انداز باعث افزایش سرمایه‌گذاری نخواهد شد و این چیزی است که ایزودور در مورد رکود سال ۲۰۰۸ به آن معتقد است. اگر این مساله صحیح باشد، مشکل از رفتار مردم در افزایش پس‌اندازشان نیست، بلکه مشکل به ناکارآیی بانک‌ها بازمی‌گردد. بنابراین سرزنش مردم برای پس‌انداز بیشتر موضوعیتی ندارد همانطور که ایزودور نیز در نوشته‌ خود به این مساله اشاره می‌کند که «نرخ پس‌انداز بالا مشکلی برای اقتصاد محسوب نمی‌شود بلکه مشکل زمانی ایجاد می‌شود که مردم هنگامی پس‌اندازشان را افزایش دهند که بانک‌ها قادر به اعطای وام نباشند.» بنابراین حال سؤال این جاست که چرا بانک‌ها قادر به اعطای وام نیستند؟

یک پاسخ برای این سؤال این است که در هنگام رکود، بانک مرکزی تصمیم گرفت که به ذخایر بانک‌ها نزد بانک مرکزی بهره پرداخت کند. اگر به این مساله بهره‌ پایین دیگر دارایی‌ها را نیز اضافه کنیم، متوجه می‌شویم که چرا بانک‌ها نگاه داشتن ذخایر مردم و تکیه به ذخایر جدید تزریق شده توسط فدرال رزرو را به اعطای وام ترجیح می‌دهند. به علاوه، ترکیب طرح‌های نجات، ملی کردن صنایع در حال ورشکستگی و تغییر سیاست‌های دولت، باعث افزایش عدم اطمینان وام دهندگان در مورد آینده و کاهش میل آن‌ها به اعطای وام می‌شود. چیزی که تاریخ دان اقتصادی، رابرت هیگز، آن را «بلاتکلیفی دولتی» نامیده و آن را عامل طولانی شدن رکود بزرگ و دلیل کاهش میل بانک‌ها به اعطای وام در چنین شرایطی نسبت به گذشته دانسته است.

استیون هورویتز

مترجم: حسن افروزی