پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

دیوار کوتاه سنت


دیوار کوتاه سنت

معماری هم, مانند هر پدیده فرهنگی دیگری, نه خریداری می شود, نه ناگهان تغییر می کند و نه ناگهان متولد می شود اگر چه گاهی در تندباد حادثه های فکری و اجتماعی ممکن است به ناگهان متلاشی شود یا بمیرد معماری مسیر است و جریان و هر نقطه از آن, از سمتی نقطه پایان گذشته است و از سمتی نقطه آغاز آینده

این روزها رسم شده است که به جدیدها می گویند؛ مدرن. مد شده است، بی هویتی معماری های جدید را به گردن نیازهای جدید، محصولات جدید، فناوری های جدید و محدودیت های جدید می اندازند و نقد این بی هویتی را با سفسطه ناکارآمدی و کهنگی معماری سنتی پاسخ می دهند و توجیه می کنند. تاریخ و جریان پرمایه معماری و اندوخته های آن را محکوم به سنتی بودن می کنند و در این رهگذر؛ سنت را معادل تحجر می گیرند و بی هویتی و واردات ناسازگار را معادل مدرنیزم. بی تحقیق و تدقیق در اندیشه و مسیر تکاملی معماری غرب، ظواهر دست چندم آن را به کوچه ها و خیابان های شهر می آورند و تاسف بارتر این که؛ بی خبری از نقاط قوت، داشته ها و اندیشه های متعالی گذشتگان و ناتوانی از چگونگی به کارگیری آن ها را در پشت نقاب کاغذی تجددی خام و تقلیدی، پنهان می کنند. قاعده نشناخته، سودای شکستن قاعده در سر دارند و بی تسلط به دانش و تاریخ معماری، هر چیزی را بکر و تازه می پندارند و از این تصور بی پایه سرمست می شوند. یا اگر نه به تقلید، در پندار و توهم فرار از تکرار و تحجر سنتی، با بی اطلاعی، آزموده ها را می آزمایند و به اختراع دوباره چرخ و آتش مشغول می شوند.

داد و ستد فنی در معماری موضوع تازه ای نیست که نیاز به تحلیل تازه و یا راه حل تازه داشته باشد. تاریخ معماری ایران سرشار از این مراوداتی است که اتفاقاً به تعالی این هنر کمک می کند. در کتیبه کاخ داریوش در شوش، اشاراتی شده است به آوردن مصالحی از سغد و حبشه و... و یا هنرمندانی که با تجارب متفاوت از کشورهای دیگر به پاسارگاد و تخت جمشید دعوت شده اند.

امروزه هنرمندان با تغییر شیوه های زندگی فردی و اجتماعی، مصالح، ابزار و فنون ساختمان سازی و... از کشورهای صنعتی به سوی کشورهای دیگر و مخصوصاً کشورهای در حال توسعه سرازیر می شوند و به همراه روش ها و تجربه های اجرایی، نیازهای جدید، تعاریف جدید، زیبائی شناسی جدید، فضاها و تناسبات جدید و... را هم منتقل می کنند. طبیعتاً این مراودات البته از قاعده و جزئیات مبادله های فرهنگی بری نیست. اما قسمت عمده فرهنگ معماری، از آنجا که پیوندهای عمیق با فرهنگ و خواست جامعه ای دارد که در آن مورد استفاده قرار می گیرد، با الگوهای صادراتی و وارداتی تطبیق ندارد. فرهنگ های عمیق و با نشاط، هر مظهر نورسیده ای را می پذیرند، اما آن را از آن خود می کنند. برای خود می کنند. به گواه تاریخ؛ فرهنگ را و معماری را نمی توان به عاریه گرفت. خام دستانه نسخه برداری کرد و یا به ترجمه ای ساده لوحانه از آن بسنده کرد.

معماری هم، مانند هر پدیده فرهنگی دیگری، نه خریداری می شود، نه ناگهان تغییر می کند و نه ناگهان متولد می شود. اگر چه گاهی در تندباد حادثه های فکری و اجتماعی ممکن است به ناگهان متلاشی شود یا بمیرد. معماری مسیر است و جریان و هر نقطه از آن، از سمتی نقطه پایان گذشته است و از سمتی نقطه آغاز آینده. بدون این پیوستگی ها، تنها واحه ای است در آستانه خشکی و ویرانی. نه شایسته است به گذشته رودخانه برگردد و نه گریز ناگهانی و گسسته به پیشتر خواهد داشت. از این منظر "معماری سنتی" ترکیب بی معنایی است. "سنت" پایبندی به آئین و رسمی است که به دلیل کثرت تکرار، به قانون تبدیل شده و جامعه تغییر و تحلیل آن را تاب نمی آورد. در حالی که آنچه مصداق این ترکیب ناصواب [معماری سنتی] است در هر مقطعی با حفظ پیوستگی به گذشته، با ابداعات و خلاقیت های تازه، به آینده نظر داشته و جریان معماری را در بستر تاریخ فرهنگی میسر می کند. ابداع در تکنیک های ساخت، مصالح، فضاها و عناصر، جایگیری، کاربری، تحولات سبکی و... موضوعی اینچنین پویا که با سرعت متحول می شود و تکامل پیدا می کند، ‌نمی تواند با ثبات و ایستایی ناگزیر "سنت" توصیف شود. آیا فرم و تکنیک ساخت گنبد کاووس، تابعیت کور از سنت و الگویی تکراری است؟ آیا معماری مسجد شیخ لطف الله، بدون صحن و مناره، نمونه بارزی از نوآوری و جسارت در طراحی نیست؟ پیمون معماری برای چیست؟ ابداع گوشه سازی و ایوان در معماری ساسانیان، نشان از تفکر پیشرو در الزمات فنی ساختمان و پرهیز از نواقص ساختمان سازی قبلی ندارد؟ استفاده از پوشش کاشی های معرق در کنار ساختمان های آجری، با آن نقش های بدیع و بی سابقه، تعریف تازه ای از زیبائی شناسی نیست؟ آیینه کاری، تنوع در جزئیات و ریز فضاهای خانه های قاجاری، کلیشه دوباره کدام سنت است؟ آیا توسعه کاروانسراهای دوره صفوی، از همسویی معماری با نیازهای روز سخن نمی گوید؟ معماری انسان مداری که خود در هر دوره نشان مدرنترین تحولات بوده، چگونه ممکن است متحجرانه در مقابل روزآمدی و مدرنیسم، کینه ورزی کند؟ و آینده را به تقلیدی کورکورانه توصیه نماید؟ نشانه های بارز پیشتازی، چگونه فرمان توقف و یا بازگشت صادر خواهند کرد؟ به زبانی شاید باید گفت؛ سنت معماری ایرانی، همان پرهیز از تکرار و تعصب سنت و نگاه به روز در معماری است. سنت معماری، پرهیز از تکرار بیهوده و سنت است. همانطور که احترام به تاریخ و به گذشته، بیش از پیش، زائیده باورهای امروزی است.

رجوع به گذشته معماری، به معنای بازگشت نیست. احیاء نامتعارف تازه های دیروز، که دیگرکهنه شده اند، ‌نیست. بلکه حفظ تداوم و پیوستگی جریان معماری است. دریافت محل زمانی و مکانی معماری امروز است در قبال گذشته و آینده. دست کردن در انبان پرنعمتی است که به همت سالیان بسیار اندوخته شده و به کار امروز و فردا می آید.

هر کسی شباهت هایی به والدین و اجداد خود و فرزندان و نوه هایش دارد، اما لزوماً تکرار آن ها نبوده و این شباهت مترادف معنای "سنت" نیست. این نوعی تطور تکاملی و حرکت طبیعی ریشه دار و متناسب با همان روز است. هیچ اندیشمند و روشنفکری را به خاطر شباهت های ظاهری به اجدادش، عقب مانده و کهنه نمی شمارند. هیچ کند ذهنی را هم، با ترفندهای ظاهری، عالم روز نمی نامند. موضوع تداوم نسل های یک خانواده و یا تعلق ایشان به جایگاه نو و کهنه، سنتی و مدرن، عمیق تر از چند شباهت یا تفاوت ظاهری است. اگر تفکر و جهان بینی نباشد، نه کسی با گیوه پوشیدن و دیزی خورن به گذشته بر می گردد و نه کسی با یک رایانه عاریه و شلوار جین مدرن می شود.

ساده لوحانه است اگر باور کنیم تکرار و بازسازی بی کم و کاست نمونه ای از معماری گذشته می تواند مورد تایید و تحسین علاقه مندان به تاریخ معماری قرار گیرد و یا به ترفندهای بی بنیادی همچون تقلیدی بی محتوا از تزئینات، فرم، مصالح و... داعیه حفظ هویت و تداوم معماری پیشین را علم کرد. گنبد امضاء و سمبل معماری گذشته نبوده و هر بنایی که گنبد و قوسی دارد، منتسب به هویت معماری ایرانی نیست. گنبد یادآور هوشمندی معمارانی است که از آنچه مهیا بود، بهترین تلفیق فرم و معنا را آفریده اند. همچنین است ارسی و کاشی و آجر و قوس و رنگ و... . در مقابل؛ گاهی حتی نفی آشکار و موکد یک موضوع [کلیشه ای]، موجب تداعی و یادآوری آن خواهد شد؛ همچنان که سفید، هر کسی را به یاد رنگ سیاه می اندازد و یا نور که سایه های تیره می سازد. چرایی، سئوال مشترکی است در معماری و چگونگی، پاسخی است که هر روز شکل تازه ای به خود می گیرد.

دست یافتن به این لایه های معنایی مهم، نیاز به معمارانی روشنفکر، تاریخ آگاه و آینده نگر دارد شایسته پیش آهنگی و مدیریت فرهنگی و اجتماعی. در این دشواری ها و پیچیدگی ها، یافتن پاسخ درخور، ریزبینی های هوشمندانه، خلاقانه و هنرمندانه ای را طلب می کند که معماری را از ساختمان، و معماران واقعی را از جمعیت بی مایگان متمایز می نماید.

گاهی باید تصور کنیم اگر نوابغی که گنبد سلطانیه را برپا کرده اند، به تیرآهن و سیمان دسترسی داشتند، چه سازه ای برپا می کردند؟ بازارهای پررونق، امن و شهروندمدار چگونه بودند؟ اگر معماران خانه های شاعرانه، امروز دست به کار طراحی آپارتمان های کوچک و واحدهای بلندمرتبه می شدند، حاصل کارشان چگونه بود؟ اندیشه های فلسفی، مذهبی، اجتماعی و انسانی تخت جمشید چگونه در تزئینات معماری امروز انعکاس پیدا می کرد؟ مبتکران مدارس قدیم، با آن درایت و هوش سرشار و عاطفه انسانی، دانشگاه های مدرن را چگونه می ساختند؟ افکاری که منتهی به تحولات گسترده در ارتباطات تجاری و فرهنگی در کاروانسراها بود، برای کاربری های جدید، چه ترفندهایی ابداع می کرد؟ از چه چیزی الهام می گرفت؟ از تلفیق بی نظیر فرم و معنا، چه تازه ای آفریده می شد؟ و آدمی در کجای این معماری می ایستاد؟ شاید دنیا و معماری شگفت انگیزتری، از آنچه هست و چنین خارق العاده می نماید، خلق می شد.

سعید فلاح فر