چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

برای شناختن زمین


برای شناختن زمین

آزاده بشارتی شاعر جوان و شمالی کشورمان امروز با ۳ شعر مهمان آینه‌های رو‌به‌روست؛ شاعری که دانشجوی مهندسی کامپیوتر است و اگرچه آغاز شاعری‌اش با غزل و قالب‌های کهن بود، اما …

آزاده بشارتی شاعر جوان و شمالی کشورمان امروز با ۳ شعر مهمان آینه‌های رو‌به‌روست؛ شاعری که دانشجوی مهندسی کامپیوتر است و اگرچه آغاز شاعری‌اش با غزل و قالب‌های کهن بود، اما رفته‌رفته گرایش‌اش به شعر سپید و مضامین نو بیشتر شد تا آنجا که دیگر امروز باید او را به عنوان یک شاعر نوپرداز معرفی کنیم.

۳ شعری که در ادامه می‌خوانید نشان می‌دهد که با وجود تجربه اندک و جوانی، بشارتی توانسته در شعر سپید هم موفق باشد و این را زبان سالم و ساده‌اش در کنار فرم و ساختار قوی شعر و البته فضاسازی‌های متعدد گواهی می‌کند بخصوص در شعر نخست که ما با شاعری روبه‌رو هستیم که از جغرافیای زندگی‌اش و واژگانی مانند دریا، قایق، پارو، صدف، مروارید و... به نفع شعر بهره می‌برد.

۱

کم نیستند/ آنها که گم شدند

در خیابانی که سال‌ها در آن زندگی کرده بودند

کم نیستند/ آنها که غرق شدند

در دریایی که بارها در آن پارو زده بودند

اگر نامت را فراموش کردم

اگر تصویرت را از یاد بردم

اگر رهایت کردم

مانند صدفی که مرواریدش را

به تو بدهکار نیستم

از پاهایم خجالت می‌کشم

که این همه سال دنبال تو دویدند

تو / تو که نه راه آمدی، نه کوتاه

۲

برای شناختن زمین / نیاز نبود / به جهان دیگری کوچ کنم

بر شانه‌های تو می‌ایستادم باید / پل هوایی شکسته:

آن زن / که گوشه خیابان / زیر چادرش دراز کشیده بود / زن نبود

لوله‌کش یک دست نداشت

و تو آنقدر کوچک بودی که نمی‌دیدمت

آنقدر که می‌لرزیدی / زیر پاهایم / هر بار می‌چرخیدم

از من نخواه برف شوم

باران شوم / ببارم / برویانم

زندانبان کوچکی هستم

که از تو گناهکارتر است

۳

در این خیال بودم

دنیا بزرگ‌تر نیست از جعبه مدادرنگی

هر بار در آغوشم سبز می‌شدی

سرخ می‌شدم