جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

غزه نیمه جان همچنان ایستاده


غزه نیمه جان همچنان ایستاده

اگر ابوعمار پیش بینی می کرد که اسرائیل با هموطنان او در غزه, این خواهد کرد که می بینیم, آیا ماده مربوط به مبارزه تا نابودی رژیم تل آویو را از منشور ملی فلسطین حذف می کرد

- اگر ابوعمار پیش‌بینی می‌کرد که اسرائیل با هموطنان او در غزه، این خواهد کرد که می‌بینیم، آیا ماده مربوط به مبارزه تا نابودی رژیم تل‌آویو را از منشور ملی فلسطین حذف می‌کرد؟!

- اگر انورسادات، دست راست و معاون جمال عبدالناصر، رییس فقید جمهوری مصر، که در اکثر نبردهای مصر و اسرائیل از ۱۹۴۸ تا جنگ ۶ روزه، نقش فرمانده ارشد و از نگاه مصری‌ها، قهرمان مبارزات ضد اسرائیلی به شمار می‌آمد، گمان می‌کرد که اختلاف مناخیم بگین، نخست‌وزیر وقت رژیم تل‌آویو، با فلسطینیان و حتی دیگر اعراب، که ناصر با ارایه شعار پان عربیسم، سنگ آنان را بسیار بر سینه زد، این گونه رفتار خواهند کرد، و جانشینان مصری او، با بستن گذرگاه رفح، این چنین چشم خود را بر مرگ تدریجی غزه خواهند بست، آیا داوطلبانه به اسرائیل می‌رفت و مآلا" معاهده کمپ دیوید را امضا می‌نمود؟!

پاسخ هر چه که باشد، اکنون نحوه عملکرد و واکنش‌های تشکیلات (به روایت آنها دولت) خودگردان به رهبری محمود عباس و نیز دیگر اعضای فتح، که در سال‌های نه چندان دور، قهرمانی‌ها کردند، علیه ارتش اسرائیل، در قبال مصایب ۵/۱ میلیون ساکنان باریکه غزه و افزون بر آن، حرمت‌شکنی‌های اخیر شهرک‌نشینان یهودی نسبت به مساجد و درگیری‌های مسلحانه کاملا یکسویه‌شان با مردم کرانه باختری، به راستی شگفت‌انگیز است!!

هنگامی که عرفات مذاکرات صلح با اسرائیل را آغاز کرد و در پی آن، امضای موافقت‌نامه‌های "اسلو" ۱ و ۲ و...، شاید کمتر کسی او را به سازشکاری و تبانی با دشمن و... متهم می‌کرد؛ چه همگان می‌دانستند "او" تبلور خواست و آرمان ملی فلسطین است! و آن می‌کند چون نیک می‌داند که به اعراب امیدی نیست که هیچ، باید هر لحظه منتظر کارشکنی‌هایشان هم بود، زیرا به خوبی درک می‌کرد که جهان غرب، به هزار و یک دلیل گفتنی و ناگفتنی، موجودیت رژیم اسرائیل و عدم ایراد کوچکترین صدمه‌ای به آن را همچون ضرورتی انکارناپذیر باور دارد و از آن روی که با درکی واقع‌بینانه از رخدادهای آن زمان، دریافته بود که جنگ تا همیشه نمی‌تواند ادامه یابد و اینکه مردم او خسته‌اند و کودکان و مردان و زنان و پیران فلسطینی به مامنی برای موطن و زندگی و مهرورزی نیاز دارند!

و اکنون، حماس و قریب ۵/۱ میلیون شهروند فلسطینی در غزه، این بار دیگر رسما!، محاصره شده‌اند و راه رسیدن آب و غذا و دارو و حتی سوخت را بر آنان بسته‌ و چه باید کرد با جهان هزاره سوم میلادی که می‌بیند و آن گونه که بایسته است، فریاد نمی‌زند؟!

● غزه؛ روح مقاومت

برای مشاهده سیمای امروزین فلسطین، "غزه" یک تابلو و آئینه تمام‌نما از همه آن چیزی است که در این سرای رنج و اندوه می‌گذرد. حوادث این ناحیه کوچک که بیشترین جمعیت فلسطینی‌ها را با استعداد بیش از یک میلیون نفر در دل خویش جای داده است، اگر با نگاهی عمیق مرور شود پاسخ بسیاری از مسایل و معماهای ذهنی افراد درباره واقعیت بحران فلسطین را روشن خواهد کرد.

در پی انتخابات ژانویه ۲۰۰۶، غزه مسیر سیاست و دیپلماسی را در سرزمین فلسطین دگرگون کرد.

در انتخاباتی که نام آزادترین آزمون دموکراسی در سرزمین‌های اشغالی را به خود گرفت ساکنان غزه و کرانه باختری، به تولد و تاسیس نخستین دولت انقلابی، در این نقطه از جهان اسلام رای دادند.

انتخاب غزه به عنوان مرکز نخستین دولت دموکراتیک فلسطین، پیام‌ها و پیامدهای بسیار داشت. حماس در حالی کابینه خود را در این سرزمین مستقر کرد که طیف رقیب، موسوم به تشکیلات خودگردان، حکومت مولود پیمان صلح اسلو را در رام‌الله برپا کرده بود. با این جایگاه محوری، غزه بی‌آن که حماس بخواهد، رام‌الله و طیف زمامداران آن (وابسته به جنبش فتح) در حاشیه قرار گرفت و این، منشا بحرانی بزرگ گردید.

بدین‌ترتیب، از فردای انتخابات ژانویه تاکنون، همه تحولات فلسطین و خاورمیانه به غزه ختم شده است. سیاست‌های بین‌المللی و منطقه‌ای درباره فلسطین طی این دو سال چیزی نبوده جز همان تصمیم‌ها و تدابیری که برای غزه طراحی شده است. به هر حال تا چند روز دیگر ساکنان غزه در ماه ژانویه دومین سالگرد تولد دولت انقلابی خویش را جشن خواهند گرفت، جشنی در میانه شدیدترین تحریم‌های بین‌المللی و غرش توپخانه‌های رژیم تل‌آویو که این روزها به صورت بی‌وقفه این شهر را هدف آتش خویش قرار داده‌اند.

تاریخ دوساله فلسطین دردوران حکومت انقلابیون، حوادثی بس شگرف را درسینه انباشته است. ساکنان غزه چنان که قریب به اتفاق ناظران گفته‌اند بزرگترین تاوان را برای انتخابی که در ژانویه ۲۰۰۶ انجام دادند، پرداختند. همه پروژه‌ها و بحران‌های ممکن و متصور در این مدت در غزه به وقوع پیوسته است. از محاصره و تحریم اقتصادی که هنوز بر حیات مردم مظلوم این سرزمین سایه انداخته است تا پروژه جنگ داخلی و از هجوم و یورش‌های نظامی تا رویارویی سیاسی و جنگ روانی هر کدام به نحوی در غزه آزموده شدند. تاریخ و سرگذشت امروز غزه به اندازه تاریخ ۶۰ ساله فلسطین رازآلود و سزاوار تامل است. هر تحلیلی در باره شرایط حال و آینده فلسطین نمی‌تواند بدون تامل در غزه راه به جایی ببرد. غزه در یک نگاه اجمالی دراین ۲سال سخت، چند مرحله را پشت سر نهاد.

● احتیاط و انتظار

نخستین روزهای حیات نوین غزه در عصر حاکمیت انقلابیون حماس به انتظار و احتیاط گذشت. جهان غرب و همه بازیگران منطقه‌ای فلسطین در عرصه فلسطین در شوک و حیرت عمیق ناشی از نتیجه انتخاب ژانویه فلسطینیان قرار گرفتند. با آن که آمریکا، اروپا و اعراب همگی به تایید و تشویق این انتخابات پرداخته و آن را به عنوان نخستین آزمون دموکراسی ستوده بودند اما هیچ کدام انتظار وقوع چنین نتیجه‌ای را نداشتند. همه ناظران از این انتخابات به عنوان بزرگترین ناکامی آمریکا و شرکای منطقه‌ای آن یاد کردند. اهمیت وصف‌ناشدنی پیروزی حماس در این بود که جبهه غرب سرمایه‌گذاری کلانی روی طیف محافظه‌کار فتح انجام داده بود و همه شانس و امید خود را به پیروزی این جناح گره زده بود.

پس از انتخابات نیز آمریکا و بازیگران صحنه فلسطین، چند صباحی را به صبر و احتیاط گذراندند. البته این سیاست احتیاط و انتظار بر پایه یک محاسبه و فرضیه استوار گردیده بود؛ فرضیه‌ای که از تئوری معروف متفکران سیاسی غرب نشات می‌گیرد. براساس این تئوری، قدرت اجرایی، همه جنبش‌های انقلابی را به سمت محافظه‌کاری می‌کشاند و عملگرایی. سرنوشت محتوم همه نهضت‌های ایدئولوژیک است که سنگر مبارزه را به سوی کسب قدرت سیاسی ترک می‌کنند.

بر پایه این فرضیه، شماری از سیاستمداران غرب به این باور دل بستند که کسب قدرت، جنبش انقلابی حماس را به محافظه‌کاری و صلح با مخالفان بین‌المللی‌اش وادار خواهد کرد. از طرفی آنچه این محافل را به دگردیسی در ماهیت جنبش حماس و تبدیل دولت انقلابی هنیه به یک حکومت سازش‌طلب امیدوار کرد، تجربه سازمان فتح بود.

تجربه دگردیسی تشکیلاتی این سازمان، با شرکت آن در پروسه مذاکرات صلح با اسرائیل رقم خورد. طراحان سیاست احتیاط و انتظار، ملاک سنجش خویش را در یک بند مهم اعلام کردند و آن حذف اصل مبارزه برای تغییر رژیم اسرائیل از اساسنامه حماس و به رسمیت شناختن همه معاهدات سازش ساف با تل‌آویو بود.

به این ترتیب، دولت انقلابی حماس نخستین مرحله از فشارها را حول این خواسته آمریکا و شرکای منطقه‌ای آن تحمل کرد که خواهان امضای روند صلح از سوی این جنبش شدند. اما چند ماه فشار و انتظار آنان راه به جایی نبرد. حماس از پذیرش این خواسته سر باز زد و این نخستین سنگ بنای اختلاف میان دولت تازه تاسیس فلسطین با جبهه غرب و صهیونیست‌ها بود.

البته در این مدت بازیگران صحنه دیپلماسی خاورمیانه تلاش ویژه‌ای هم برای جذب شماری از نیروهای کلیدی حماس و در واقع ایجاد انشقاق در پیکره این جنبش به کار بستند. برای این کار آنها از شیوه و روش‌های مرسوم در ایام نفوذ در سازمان ساف بهره جسته و در قالب ادبیاتی وسوسه‌انگیز، طیف حماس را به دو گروه میانه‌روها و تندروها تقسیم کردند. اما این معادلات هیچ تناسبی با واقعیات درون سازمان حماس نداشت و با وجود همه فشارها و درگیری‌ها، حماس انسجام خویش را حتی در روزهای خونین خرداد امسال غزه حفظ کرد.

● ادغام و ائتلاف

غزه سال نخست حاکمیت حماس را در میان محاصره اقتصادی و فشارهای نظامی به سرکرد. در سناریوی تحریم اقتصادی که آمریکا و اسرائیل به طور مشترک برای این سرزمین طراحی کردند همه کانال‌های ارتباطی و کمک‌رسانی به شهروندان این سرزمین یکی پس از دیگری مسدود شد. آمریکا، اروپا و بخشی از متحدان عربی خویش را نیز با این سناریو همراه کرد. اما دومین شگفتی بزرگ در ناکامی این طرح‌های تحریم به وقوع پیوست. جنبش حماس که این بار در قامت یک دولت ظاهر شده بود توانست از یک سال واندی محاصره اقتصادی و سیاسی جان سالم به در برد. شوک این موفقیت حماس کمتر ازانتخابات ژانویه ۲۰۰۶ نبود.

بخش تراژیک ماجرای تحریم دوساله حماس برای غرب این بود که در نتیجه این تحریم های هوشمند و سازمان یافته که قرار بود جبهه یکپارچه حماس دچار انشقاق شود و مردم گرسنه غزه سربه طغیان علیه انقلابیون بردارند، اما در فرایندی معکوس جبهه غرب دچار اختلاف شد. به نحوی که علاوه بر شرکای عربی آمریکا که در تصمیمی آشکار در قاهره تحریم را کنار نهادند برخی از دولت‌های اروپایی نیز آرام‌آرام زبان به نقد و تجدیدنظرخواهی در تصمیم واشنگتن - تل آویو گشودند.

در نهایت، سیاستی که از بطن این موج تجدیدنظرطلبی به دست آمد این بود که با چراغ سبز غرب، دولت‌های محافظه‌کار عرب با محوریت مصرو عربستان راه تعامل دیپلماتیک با دولت فلسطین را پی گرفتند. این سیاست تعامل که در لباس میانجیگری میان دو گروه فتح و حماس به اجرا در آمد به امضای پیمان معروف مکه منجر شد. پیمانی که شالوده و سنگ بنای دولت ائتلافی فتح و حماس یا هنیه- ابومازن گردید.

● رویارویی

جدایی فتح از حماس و جدایی غزه از رام‌الله، فقط یک انشقاق در خانواده گروه‌های فلسطینی نبود. این اتفاق برای همیشه راه دو جریان سازش و مبارزه را از هم جدا کرد. در واقع، با این اتفاق هم دولت انقلابی فلسطین و هم جبهه پرشمار رقیبان داخلی و خارجی آن، "آخرین انتخاب" خویش را که رویارویی و تقابل بود برگزیدند. پس از آن، ابومازن نیز به جبهه محاصره‌کنندگان غزه و فلسطین پیوست و سازمان فتح در تصمیمی تلخ و دردناک، خود به بخشی از سناریوی براندازی دولت منتخب و قانونی فلسطین بدل گردید.

اکنون یکی از بزرگترین ائتلاف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای درهم شکستن غزه شکل گرفته است. این ائتلاف که یک سوی آن آمریکا و اسرائیل و کمیته موسوم به ۴ جانبه - متشکل از اروپا و روسیه و سازمان ملل و ایالات متحده – است، سوی دیگرش را تشکیلات خودگردان فلسطین و اعراب محافظه‌کار تکمیل می‌کنند.

سناریوی این ائتلاف، فروپاشی غزه است، به همین دلیل طی ۴ ماه پس از فتح غزه به دست نیروهای حماس، یک فاجعه انسانی بی‌نظیر دراین نقطه شکل گرفته است. این ائتلاف که به باور ناظران، یکی از ناعادلانه‌ترین و غیراخلاقی‌ترین جناح‌بندی‌های دیپلماسی غربی است، اکنون مهیای آن است تا در کنفرانسی در نیویورک موسوم به کنفرانس جهانی بوش، همه این تصمیم‌ها و تحریم‌های ضدانسانی را به امضای اعراب برساند و از این طریق به‌زعم اعضای این جناح، دفتر حیات غزه و دولت مولود آن حماس را ببندد. شاید از نکات عجیب در ماجرای یارگیری آمریکا برای تشکیل جبهه ضدانقلابیون فلسطین، نقش‌آفرینی‌های سازمان ملل باشد. این نهاد نه تنها چشم خویش را بر وضع فاجعه بار غزه بسته و اسرائیل را در اعمال غیرانسانی‌ترین اقدام‌ها علیه شهروندان بیگناه این منطقه آزاد گذاشته است، بلکه با شرکت در کمیته ۴ جانبه و یا گروه برپاکنندگان کنفرانس بوش عملا اصل بی‌طرفی را کنار نهاده است.

اما واقعیت چنان که خبرها حکایت دارند برخلاف مراد و مقصود معماران اجلاس جهانی خاورمیانه پیش می‌رود. با وجود وضع رقت‌بار غزه هیچ نشانه‌ای از اختلاف و خلل در مناسبات شهروندان غزه با مردان انقلابی این منطقه و یا در روابط درون جبهه حماس پدید نیامده است. نشانه‌ها حاکی از آن است که تل‌آویو خود بیش از همه پی به ناکارآمدی سیاست تحریم و تحمیل گرسنگی برده است. هیچ نشانه‌ای از این گویاتر بر "شکست دیپلماسی تحریم و انزوا" نیست که تل‌آویو تصمیم به جنگ گرفته است و کارگزاران جدید این رژیم مانند باراک فرمان شلیک به غزه را صادر کرده و زره‌پوش‌ها و جنگنده‌های خود را راهی غزه کرده‌اند.

از دیگر نشانه‌های این ناکامی را در موضع‌گیری‌های شرکای منطقه‌ای و حتی اروپایی بوش باید یافت، یعنی همانان که واشنگتن قرار بود پیمان براندازی حماس را در نیویورک به امضای‌شان برساند. دست کم در این دو ماه ۳ گروه از دولتمردان اروپا از وزیر خارجه و نخست‌وزیر ایتالیا تا رییس سیاست خارجی پارلمان انگلیس خواهان تجدیدنظر در نگاه جهان به حماس و غزه شده‌اند. بر این همه، موضع روسیه و توصیه‌های اخیر دولت‌های محافظه‌کار عرب را بیفزایید که همگی به کاخ سفید و بازیگران خاورمیانه این هشدار را داده‌اند که قدرت حماس و جبهه انقلابیون واقعیتی غیرقابل انکار است.

● غزه؛ تصویری تلخ در آیینه بشری

رویدادهای اخیر غزه بیش از گذشته سیاست‌های دوگانه حاکم بر سازمان‌های بین‌المللی را به نمایش گذاشت. اقدام اسرائیل در محدود کردن تمام راه‌های کمک‌رسانی، امداد دارویی، بسته‌های غذایی، حمل‌ونقل و انرژی برای آن صورت می‌گیرد که حماس دستان خود را در برابر فشارهای سیاسی و نظامی تل‌آویو بالا ببرد.

اینکه ۵/۱ میلیون انسان بی‌دفاع را محاصره و آنان را از تمامی حقوق اولیه محروم کنند و هیچ مرجعی حتی به صورت ظاهری و تشریفاتی قادر به مداخله نباشد، در حقیقت لکه ننگی بر چهره بشریت است. شاید اقدامات اخیر اسرائیل را بتوان از آن دسته مجازات‌هایی دانست که بیش از هر چیز موجب رسوایی این دولت شده باشد، اما پاسخ جامعه بین‌المللی به این اقدام چه بوده است؟

آنچه که امروز در غزه قربانی می‌شود فقط کودکان، سالخوردگان، بیماران، زنان و یا مردان نیستند، بلکه تمامی ارزش‌های انسانی و دستاورد هزاران سال تاریخ تمدن بشری است که به مسلخ فرستاده شده است.

غزه، برای آنها که سال‌ها است در دفاع از اسرائیل به همه روش‌ها چنگ زده‌اند صرفا یک موقعیت جغرافیایی است، که اگر تا کنون از ترس افکار عمومی جهان نبود آن را بارها مورد تصرف قرار داده بودند.

حقیقت آن است که این محاصره بخش مهمی از راهبرد آمریکا و اسرائیل برای منزوی کردن حماس و گروه‌های فلسطینی در شهر غزه است. مبنای این راهبرد آن است که با فشار به غزه، فلسطینیان این شهر از حماس رویگردان می‌شوند و به سوی فتح تمایل پیدا می‌کنند. اما محاصره غزه تاکنون، به طور دقیق نتیجه عکس داده است.

اقدامات اسرائیل طی هفته‌های اخیر در غزه مطابق با تعریف ماده ۶ اساسنامه دادگاه کیفری بین‌المللی، نسل‌کشی است و نسل‌کشی در زمان صلح، همان تروریسم است. بر این اساس، اقدامات اسرائیلی‌ها بارزترین نمونه تروریسم محسوب می‌شود.

هیچ دولتی در سال‌های اخیر در خاورمیانه مانند رژیم اسرائیل اصول مدنی، انسانی و حقوق بشری را نقض نکرده و بی‌گناهان غیرنظامی را به زنجیره منافع پلید خود گره نزده است، اما در این میان جای تاسف دارد که چرا سازمان ملل متحد، آمریکا و اتحادیه اروپا و از همه مهمتر نهادهای سیاسی جهان عرب، در برابر جنایت‌های وحشیانه اسرائیل از خود واکنش مناسب بروز نداده و نمی‌دهند؟!بدون تردید سرنوشت خاورمیانه تنها از طریق تامین منافع ملت‌های مظلوم منطقه و در راس آن فلسطینی‌ها و صاحبان واقعی سرزمین‌های اشغالی امکان‌پذیر خواهد بود؛ واقعیتی که قدرت‌های بزرگ و رژیم کوچک اشغالگر باید آن را درک کنند.

● در آخرین تحلیل

محاصره دو ماهه غزه که از ۱۵ آبان با بسته شدن تماس گذرگاه‌ها آغاز شد، مرگ، بیماری و گرسنگی را برای شهری به ارمغان آورد که مرتکب دو گناه بزرگ شده است؛ فلسطینی بودن و رای به حماس.

بی‌شک مرگ تدریجی غزه، عملیات تروریستی در هتل تاج محل بمبئی، کشتن نمازگزاران شیعه در مساجد پاکستان، قربانی شدن هر روزه تعدادی زیادی از بی‌گناهان عراقی، گرسنگی در اتیوپی، نسل‌کشی در رواندا و... همه و همه قلب انسان‌هایی که هنوز به باورهای اخلاقی کرامت انسانی، حقوق بشر و صلح، عشق می‌ورزند را به درد می‌آورد!

آیا روزی خواهد رسید که انسان هزاره سوم، جامعه‌ای به دور از فقر، تبعیض، ستمگری و اعمال بسیار ناراستی‌ها به نام دین را به تماشا بنشیند؟ آیا وعده پیامبران الهی، در عصر ما به تحقق خواهد نشست؟! و من آن روز را انتظار می‌کشم- حتی روزی که دیگر نباشم...