جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه مسئله شناسی در ساماندهی پژوهش های دینی


جایگاه مسئله شناسی در ساماندهی پژوهش های دینی

سامان دادن به فعالیت های پژوهشی درعرصه فرهنگ دینی قبل از هر چیز نیازمند نگاهی دوباره به چشم انداز مسیر حركت, پستی و بلندی ها, چالش ها, نیازها و انتظارات پیش روست

سامان‏دادن به فعالیت‏های پژوهشی درعرصه فرهنگ دینی قبل از هر چیز نیازمند نگاهی دوباره به چشم‏انداز مسیر حركت، پستی و بلندی‏ها، چالش‏ها، نیازها و انتظارات پیش روست. امروزه دیگر عمل‏كرد انفعالی و دنباله‏روی از حوادث پذیرفته نیست. انتظار می‏رود روند امور در چارچوب اهداف و برنامه‏های از پیش تعیین شده و برخوردار از شاخص‏های قابل اندازه‏گیری جریان یابد.

اما این مهم چگونه قابل دست‏یابی است؟ اهداف بر چه مبنایی ترسیم می‏شود؟ اولویت‏ها در هر مقطع چگونه شناسایی می‏شود؟ سیاست‏گذاری صحیح و بهنگام چگونه میسر است؟ تخصص‏های علمی و اجرایی لازم چطور شناخته و تدارك می‏گردد؟ ایجاد تشكیلات مناسب، تقسیم وظایف و ساماندهی فعالیت‏ها بر چه اساسی استوار می‏گردد؟ این امور بدون انجام یك تحلیل همه جانبه از وظیفه اصلی مورد نظر و فروعات آن امكان‏پذیر نیست.

● مسئله‏شناسی چیست؟

مراد از مسئله‏شناسی چیزی جز این نیست كه برای جهت دادن به سیاست‏ها و برنامه‏ها و طراحی دقیق‏تر پروژه‏های تحقیقاتی، براساس نیازهای موجود تابلویی از محورها و مسایل مربوطه تهیه شود به نحوی كه ارتباط اهداف اساسی با شاخه‏های فرعی نشان داده شود و جایگاه و اهمیت هر بخش و نیز نسبت و ارتباط آن با بقیه بخش‏ها، معرفی شده باشد. مطالعه این تابلو می‏تواند مدیران را از پراكنده‏كاری، سطحی‏نگری، تك‏بعدی‏نگری و نیز بلندپروازی‏های غیر واقع‏بینانه صیانت كند. منظور از مسئله‏شناسی، اجرای پژوهش‏های نهایی و نظریه‏پردازی در پاسخ به مسایل نیست‏بلكه صرفا منقح نمودن صورت مسایل، طبقه‏بندی آن‏ها و ترسیم چارچوب مورد انتظار از پروژه‏های تحقیقاتی مدنظر می‏باشد. البته این امر چیزی نیست كه یك‏بار و برای همیشه و در ابتدای تاسیس یك مؤسسه پژوهشی انجام گیرد بلكه ماهیتی پویا و سیال دارد كه لازم است همراه با حركت آن سازمان در مقاطع مختلف، مورد بازاندیشی و ترمیم و اصلاح قرار گیرد.

در عنوان مقاله، تعبیر مسئله‏شناسی را به كار بردیم نه موضوع‏شناسی; می‏خواهیم بین مسئله و موضوع فرق بگذاریم. غرض ما از این بحث این نیست كه به صورت انتزاعی و فارغ از نیازها، موضوعات متصور حول محوركار خویش را لیست كنیم.

مسئله، موضوعی است كه یك ضرورت علمی یا عملی ما را به سوی آن می‏كشاند و به نوعی برای ما مشكل‏ساز شده است. به تعبیر دیگر با دغدغه‏ها، نیازها و حساسیت‏های ما پیوند دارد.

امرزه در حوزه‏های علمیه، سازمان خاصی متولی امر مسئله‏شناسی نیست. مراكز تحقیقاتی ما غالبا فاقد یك سیستم كارآمد برای شناسایی و طبقه‏بندی مسایل مبتلابه هستند و فقط براساس ذهنیت مدیران و روندی كه از گذشته به ارث رسیده است عمل می‏شود; لذا در مواجهه با تغییرات اجتماعی و شرایط جدید فرهنگی، توان پیش‏بینی و ابتكار عمل ندارند و دنباله‏روی حوادث خواهند شد. همین نقیصه باعث می‏شود قادر به برنامه‏ریزی بنیادی و درازمدت نباشند و در نتیجه عقبه‏های علمی، آموزشی و زیرساخت‏های تشكیلاتی و اجرایی، از ثبات كافی برای تجهیز و هدایت هدف‏مند امور برخوردار نیستند.

برای كاستن از فاصله‏ای كه میان پژوهش‏های رایج در حوزه معارف دینی و نیازها و مشكلات فرهنگی جامعه احساس می‏شود، چاره‏ای جز این نیست كه بهای لازم به امر مسئله‏شناسی داده شود و در تصمیم‏گیری‏ها به جای اتكا به برداشت‏های صرفا ذهنی مدیران، از نتایج مطالعات روش‏مند علمی در این زمینه مدد گرفته شود.

برای روشن‏تر شدن مطلب، آثار و فواید مسئله‏شناسی را در دو بعد مدیریتی و علمی به طور جداگانه مورد بررسی قرار می‏دهیم.

بعد مدیریتی مسئله‏شناسی نگارنده معتقد است مشكل اصلی مراكز پژوهشی ما قبل از این‏كه ناشی از كمبود اعتبارات مالی باشد، برخاسته از فقدان برنامه‏ریزی و در نتیجه بازدهی پایین آن‏هاست. اگر یك مؤسسه پژوهشی برای خود رسالت و اهداف مشخصی قایل باشد و خود را نسبت‏به آن مسؤول بداند، به طور طبیعی، مشاهده نیازهای بر زمین مانده و توجه به نامحدود نبودن منابع مالی او را به ارزیابی روند فعالیت‏ها و برنامه‏ریزی برای بهره‏وری بهتر، وادار خواهد ساخت. بهترین عامل برای ارتقای جایگاه تحقیقات در كشور، افزایش كارآیی و آشكار شدن نتایج ملموس آن در حل مشكلات گریبان‏گیر است.

سنگ‏زیرین برنامه‏ریزی پژوهشی، مسئله‏شناسی است. وقتی رسالت اصلی یك سازمان پژوهشی مورد تحلیل علمی قرار گرفت، سؤالاتی از قبیل این كه: چه تخصص‏ها، مهارت‏ها و امكاناتی مورد نیاز است؟ آسیب‏های روند موجود در كجاست؟ پاسخ روشن‏تری دریافت‏خواهد كرد و تدابیر اصلاحی و توسعه‏ای، با شفافیت‏بیشتری قابل پیگیری خواهد بود. یكی از عناصر برنامه‏ریزی، ضرورت جامع‏نگری در حوزه كار است، پیش‏روی در یك جبهه بدون اطلاع از جبهه‏های دیگر و بدون برخورداری از دید كلان نسبت‏به موقعیت‏خود، شرایط محیط و چالش‏های احتمالی، نتیجه‏اش معلوم است.

از جمله اهداف مسئله‏شناسی، تلاش برای رسیدن به یك‏نگرش جامع نسبت‏به كلان برنامه‏ها با توجه به فلسفه وجودی سازمان پژوهشی است‏به نحوی كه در این رابطه یك نقشه كلی به دست‏بدهد و جایگاه هر مسئله در آن، قابل دستیابی باشد. در این صورت به همه عرصه‏ها و ابعاد مسایل توجه خواهد شد و دچار بی‏توجهی به بعضی موارد و تك بعدی‏نگری نخواهیم شد. یكی دیگر از معضلات مراكز پژوهشی كه از بی‏برنامگی ناشی می‏شود، چنگ انداختن به كارهای بسیار متنوع و پراكنده و حتی خارج از چارچوب وظایف آن‏هاست. هر از گاهی موجی در می‏رسد و موضعی بر سر زبان‏ها می‏افتد; مراكز متعدد، بدون توجه به قابلیت‏های تخصصی و بدون وجود یك تقسیم كار منطقی میان آن‏ها، همگی برای عقب‏نماندن از معركه وارد گود می شوند و معمولا پس از فروكش كردن آن تب زودگذر، كارها به صورت ابتر رها می‏شود و نتایج مورد ارزیابی قرار نمی‏گیرد.

از جمله فواید مسئله‏شناسی، پیش‏گیری از پراكنده‏كاری و فعالیت‏های موازی است كه می‏تواند زمینه‏ساز تخصصی‏تر نمودن كارها و گسترش عمقی پروژه‏های تحقیقاتی گردد. مسئله‏شناسی براساس تحلیلی كه از زمینه‏ها و بستر مسایل به دست می‏دهد، جهت اصلی كار سازمان در هر مقطع را مشخص می‏كند و زمینه را برای پیش‏گیری از انفعال در قبال امواج مقطعی و عملیاتی نمودن اهداف كلان در یك روند معقول، فراهم می‏سازد، هم‏چنین با تفكیك محورهای اصلی از شاخه‏های فرعی در یك نمودار درختی و وزن‏دهی مناسب به هر موضوع، انسجام علمی و انضباط اجرایی بیش‏تری ایجاد خواهد شد و طبقه‏بندی واقع‏بینانه‏تری از اولویت‏ها در اختیار مدیران قرار می‏دهد.

● بعد علمی مسئله‏شناسی

تنقیح مسایل مبتلابه و تنسیق آن‏ها در یك طرح كلان گذشته از آثار اجرایی كه در ساماندهی پروژه‏های تحقیقاتی دارد از نظر علمی نیز با اهمیت است. تفكیك مبانی نظری و زمینه‏های مطالعات بنیادی از جنبه‏های كاربردی و تبیین نوع ارتباط متقابل میان این دو، از جمله وظایفی است كه مسئله‏شناسی می‏تواند بر عهده بگیرد. فایده این امر این است كه از یك طرف با تجهیز و غنی‏سازی تئوریك مطالعات موردی و تحقیقات كاربردی پروژه‏ها را از سطحی‏نگری، بی‏ثباتی و پراكندگی نجات می‏دهد و از طرف دیگر مطالعات نظری و بنیادی را از آفت در افتادن به ورطه نظرورزی‏های انتزاعی و به دور از مشكلات مبتلابه حفظ می‏كند. تجربه دانش بشری همان‏طور كه با ورود به دوره مدرن به ناكارآمدی روش‏های قیاسی و انتزاعی درمطالعه پدیده‏های حوزه علوم تجربی پی‏برد، امروزه نیز بعد از افول تجربه‏گرایی افراطی به ضرورت برخورداری از چارچوب‏های نظری و تفسیری قوی و جامع برای تحلیل داده‏های علمی و درك معنای واقعیت‏ها اذعان دارد.

فاصله میان نظر و عمل و عدم ارتباط روش‏مند میان تحقیقات بنیادی و كاربردی، یكی از خلاهای پردامنه در حوزه اندیشه و دانش نزد ماست. از جمله آشفتگی‏های فكری زمانه ما این است كه فلسفه ما، اعتقادات ما، فرهنگ ما، دانش ما و الگوهای عملی ما در صحنه‏های اجتماعی با همدیگر جفت و جور نیستند. در حوزه علوم و فنون، ناچاریم یك رشته تئوری‏ها و الگوها را به كار بگیریم لیكن، از آن‏جا كه از سنت فلسفی خویش فاصله گرفته‏ایم و خود تولیدكننده دانش نیستیم، طبعا از محصولات وارداتی دیگران كه متناسب با زمینه‏های فكری و فرهنگی آنان شكل گرفته است‏بهره می‏گیریم; لذا همواره در سازگاری با آن، مشكل داریم. چاره كار در این است كه، براساس یك فرآیند برنامه‏ریزی شده، بذر اندیشه و دانش را در خاك فرهنگ خود بارور نماییم و قابلیت‏شركت فعال در میدان تعامل دو سویه با دیگران را برای خویش فراهم آوریم. به اعتقاد نگارنده در صورتی كه شرایط عمومی برای شكل‏گیری اندیشه علمی و پژوهش به معنای صحیح كلمه فراهم باشد، تاملات مسئله‏شناسانه در تحلیل مبانی علمی مسایل و ارزیابی انتقادی بنیادهای تئوریك نظریات و الگوها و نیز مقایسه میان مبانی فلسفی و اعتقادی بومی و بیگانه در این رابطه، یك نقطه آغاز منطقی برای رفع آشفتگی فكری مورد اشاره است.

حسین توسلی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.