پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
رابطه علم و ایمان
معرفت خداوند و شناخت عقلانی نسبت به ذات و صفات او اولین مرتبه از مراتب کمال نظری انسان است وقتی عقل انسان وجود خدای خالق قادر متعال را بپذیرد نخستین شرط حرکت به سوی او را به دست آورده است ولی هر حرکتی علاوه بر شناخت نیازمند انگیزه است شناخت به تنهایی نمیتواند انسان را به حرکت آورد به ویژه اگر حرکت در جهت و مسیر خاصی دشوار باشد. شناختی میتواند انسان رابه حرکت آورد که شوقانگیز باشد و اشتیاق انسان وقتی برانگیخته میشود که نتیجه حرکت خود را لذت آور، سعادت بخش و کمال آفرین بیابد. کسی که لذت عملی را چشیده باشد و خوشی حاصل از کاری را تجربه نموده باشد اشتیاق بیشتری برای انجام آن عمل دارد به خصوص اگر تجربه به او نشان دهد که با تکرار آن عمل لذت و خوشی بیشتری پدید میآید نه آن که لذت حاصل از آن عمل یک نواخت و ملال آور شود لذتهای جسمانی مانند لذت خوردن و آشامیدن در صورتی که از حد معینی تجاوز کنند به رنج و ناخوشی بدل میشوند لذیذترین غذاها وقتی که زیاد خورده شودند لذت بخش نخواهند بود و موجب زیان جسم و تنفر روح میگردند. اما لذات معنوی این گونه نیستند یعنی تکرار آنها موجب دلزدگی نمیشود و هر بار که تکرار میشوند لذت بیشتری به همراه میآورند. اگر شناخت انسان نسبت به یک حقیقت نشان دهنده وجود کمال و لذتی خاص در اثر عملی خاص باشد انگیزه اولیه برای انجام عمل پدید میآید. برای روشن شدن مطلب دو شناخت را با هم مقایسه میکنیم اگر کسی ارتفاع قله دماوند را بداند هیچ گاه به خاطر این آگاهی انگیزه حرکت به سوی فتح قله را نخواهد یافت چنین شناختی حرکت آفرین نیست ولی اگر کسی بداند که با فاتحان قله دماوند جایزهای گرانبها میدهند انگیزه حرکت در او پدید خواهد آمد آن گاه رنج این سفر را با جایزه آن مقایسه میکند و اگر جایزه را به قدر کافی ارزشمند بیابد، رنج فتح قله را بر خود همواره میسازد. شناخت خدا و صفات او از نوع شناختهایی است که حرکت آفرین است زیرا انسان موحد میداند که جهان مخلوق خداوندی علیم است و او مختار است که راه حرکت به سوی خدا را انتخاب کند و اگر چنین کند به برترین لذتها و پایدارترین سعادت و کمال دست مییابد پس برای درک این لذت و کسب این کمال باید حرکت کرد این آگاهی شوق آفرین است ولی کافی نیست زیرا کسی که از وجود سعادت و لذتی به سبب گواهی عقل یا اخبار دیگران باخبر میشود به اندازه کسی که لذت و سعادتی را چشیده باشد اشتیاق به درک آن را ندارد. بنابراین میتوان شناخت کسی را که آن لذت را تجربه کرده است شناختی عمیقتر و حرکت آفرینتر دانست. با توجه به توضیحات فوق ایمان فوق ایمان را این گونه تعریف میکنیم ایمان معرفتی است شوق آفرین و حرکت بخش به حقیقت متعالی که در نتیجه شناخت عقلانی پدید میآید و در اثر تجربه عملی رشد میکند و در گفتار و رفتار فرد تجلی مییابد.
ایمان به چیزی بیشتر از شناخت عقلانی و یا یقینی است. ایمان، یقین توأم با عمل و عشق است. با توجه به مطالبی که قبلا درباره یقین و مراتب آن گفتیم میتوان مراتب علم الیقین و بالاتر از آن را معرفت توأم با ایمان دانست زیرا انسان مؤمن در اثر عمل صالح و ریاضتهای شرعی یقین خود را بالإ؛ میبرد. این گونه ریاضتها و اعمال صالح در اثر اشتیاق به حقیقت شناخته شده صورت میگیرند و در انسان مؤمن تجربهای پدید میآورند که از سویی شناخت نزدیکتر و عمیقتر است و از سویی دیگر موجب اشتیاق بیشتر و عمل افزونتر میشود.
بنابراین شناخت یقینی عقلانی مطابق با واقع که آن را علم مینامیم شرط لازم و مقدمه ضروری ایمان است ولی ایمان چیزی فراتر از علم است ایمان علاوه بر علم اشتیاق و عمل را نیز به همراه دارد چه بسا انسانهایی که با وجود داشتن علم ایمان نمیآورند و به مقتضای علم خود عمل نمیکنند.
فرعون و پیروان او نمونه انسانهایی هستند که با وجود داشتن علم یقینی ایمان نیاوردند. موسی آیات روشنگر خدا را به آنان عرضه کرد و آنها به درستی سخن او یقین کردند ولی با او به مبارزه و مخالفت پرداختند: { وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ}[النمل :۱۴]؛ و با آن که دلهایشان بدان آیات خدا یقین داشت از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه است.مخالفت فرعون با موسی در حالی که شاهد معجزات موسی بوده است. دیگران و از جمله ساحرانی که فرعون برای مقابله با موسی استخدام و خدای موسی ایمان آوردند و در زبان و عمل به ایمان خود وفادار ماندند. آنان پس از مشاهده معجزه موسی بیدرنگ به سجده افتادند و ایمان خود را به پروردگار موسی اعلام داشتند. آنها حتی از تهدید و خشونت فرعون نهراسیدند و وحشت شکنجه و نابودی آنان را از ایمانشان جدا نکرد.
در این جا پرسش مهمی مطرح میشود: چرا علم به تنهایی موجب ایمان نمیشود؟
● موانع ایمان
چنان که قبلا اشاره کردیم ایمان آوردن عملی اختیاری است یعنی انسان به اختیار خود حرکت به سوی حقیقت متعالی عالم؛ یعنی خدای خالق جهان را آغاز میکند. بنابراین علاوه بر علم اراده نیز در ایمان مؤثر است عوامل مؤثر در اراده و اختیار انسان اگر با ایمان سازگار باشند انسان میتواند طریق ایمان را برگزیند و اگر با آن ناسازگار باشند انتخاب ایمان دشوار خواهد بود؛ بنابراین برای رسیدن به ایمان باید موانع ایمان را شناخت و راه مبارزه با آن را آموخت.
دیگر آن که عواملی همچون دنیا پرستی، سطحی نگری، رذایل نفسانی و... حتی اگر مانع شناخت حقیقت نشوند در موارد بسیاری مانع از دل بستن به حقیقت و عمل کردن به مقتضای آن میشوند یعنی این موانع حتی اگر در مرحله شناخت که شرط لازم ایمان است کارگر نباشند در مرحله تحقق شرط کافی ایمان و التزام عملی و حرکت به مقتضای معرفت، مؤثر میافتند و مانع ایمان میشوند برای مثال رذایل نفسانی همچون برتریطلبی و تکبر درباره فرعون و فرعونیان مانع شناخت آنان نبوده است ولی مانع پذیرش عملی حقیقت شده است چنان که در آیه ۱۴ سوره نمل دیدیم آنان با وجود یقینی که به آیات الهی یافتند با آن مقابله نمودند. علت انکار و مقابله آنها همان طور که در آیه ذکر شده است ظلم و تکبری بود که نفسهایشان را آلوده ساخته بود. فرعونیان انسانهایی فاسد بودند و عاقبت مفسدین محرومیت از ایمان است، حتی اگر عقول ایشان حقیقت را دریابد و به آن یقین آورد.
● آثار ایمان
ایمان به خداوند متعال زندگی را به سوی امور معنوی و متعالی جهت میبخشد و شور حرکت و تلاش را در انسان افزایش میدهد. انسان مؤمن لذت و کمالی را خواستار است که هیچ لذت دنیایی و کمال مادی به ارزش و مطلوبیت آن نمیرسد پس شوق او در خواستن این لذت و کمال بیشتر از شوق کسانی است که خواستار لذت و کمالات مادی هستند.
ایمان به وجود خداوند حکیم و توانا موجب میشود که جهان را هدف دار بدانیم. هدف آفرینش کمال و سعادت انسان است پس نظم جهان به گونهای است که مانع کمال و سعادت انسان نمیشود. این اعتقاد موجب آرامش واطمینان در انسان میشود. انسان با امید به آینده تلاش میکند و به سوی کمال حرکت مینماید. انسان مؤمن در اثر شکست ظاهری ناامید نمیشود، زیرا خداوند را ناظر بر عمل خویش میداند و معتقد است که نظام عادلانه هستی، تلاش خالصانه او را برای رسیدن به کمال نادیده نمیگیرد و پاداش زحمات او به او داده خواهد شد: { إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ}[التوبة : ۱۲۰]؛ همچنین پیروزی ظاهری نیز موجب غرور مؤمنان نمیشود زیرا میدانند که همه پیروزیها در اثر لطف و امداد خداوند است:{ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَی} [الأنفال:۱۷]
ایمان به خداوند و دین الهی به بهبود روابط اجتماعی نیز از دو جهت کمک میکند انسان متدین از سویی رعایت حقوق دیگران را تکلیف شرعی خود میداند و معتقد است اگر حقوق دیگران را پایمال کند با تنبیه و عذاب الهی مواجه خواهد شد و ترس از عقاب الهی او را وادار میکند که حقوق انسانهای دیگر را رعایت کند و از سوی دیگر معتقد است کمک و یاری به انسانهای دیگر موجب خشنودی خداوند است. پس با احسان و نیکی به دیگران، پاداش الهی را دریافت میکند و افزون بر آن رابطه خود را با خدا تقویت میکند.
یکی دیگر از آثار اجتماعی ایمان به خداوند، تعهد مؤمنان به اصلاح نظام اجتماعی است. انسان مؤمن به سبب تکلیف دینی، خود را متعهد میداند که در برپایی نظام اجتماعی عادلانه تلاش کند و نیز مساعد ساختن محیط اجتماعی را برای تحقق کمالات انسانی، مطلوب و موجب تقرب به خداوند میداند. او معتقد است در اجتماعی که ارزشهای الهی بر آن حاکم است رسیدن به کمالات انسانی امکانپذیر است و انسانهای بیشتری میتوانند به هدف خلقت خویش نزدیک شوند
تهیه: محمد عادل
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست