چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

روزهای بزرگسالی با مرور خاطرات کودکی


روزهای بزرگسالی با مرور خاطرات کودکی

مخاطبان بزرگسال انیمیشن ها زیاد شده اند

تجربه‌های دوران کودکی از تماشای انیمیشن‌ها و خاطراتی که از روزهای کارتون دیدن در ذهن بزرگسال‌ها مانده است، دلیل اصلی علاقه آنها به تماشای انیمیشن در روزهای بزرگسالی است. علاقه‌مندی به تماشای انیمیشن در دوران بزرگسالی در روانشناسی اجتماعی دنیا، نوعی از «بازگشت به دوران کودکی» است. بخش بزرگی از برنامه‌های تلویزیونی وارداتی را در زمان‌های قدیم‌تر، انیمیشن‌ها تشکیل می‌داد بنابراین تماشای کارتون و برنامه‌های تلویزیونی از این دست، وقت اکثر کودکان را پر می‌کرد.

به این ترتیب می‌شود گفت خاطرات پررنگی از روزهای کارتون دیدن در ذهن بزرگسالان امروز باقی مانده است که با دیدن انیمیشن‌های امروزی که با کارتون‌های قدیم بسیار متفاوتند، دوباره در ذهن‌ها زنده می‌شوند. این افراد می‌خواهند با دیدن انیمیشن‌ها خودشان را به رویا و خیال بسپارند و با یادآوری خاطرات آن روزها، ذهن خود را ارضا کنند. گاهی دیدن انیمیشن برای بزرگسالان، به یاد آوردن آرزوها و امیالی است که در دوران کودکی داشته‌اند و نتوانسته‌اند به آنها برسند. با تماشای این کارتون‌‌ها و پرت شدن به روزهای کودکی این آرزوها به همان شکل گذشته خودشان زنده می‌شوند. مثلاً اگر فیلم کلاه‌قرمزی را به یاد بیاورید، این فیلم ویژه کودکان ساخته شده بود و مخاطب اصلی‌اش بچه‌ها بودند. اما دیدیم که چه تعداد زیادی از بزرگسالان هم مخاطب این فیلم قرار گرفتند و از تماشایش لذت بردند.

اصولاً انسان همیشه علاقه دارد که دوران کودکی خودش را به یاد بیاورد و در روزهای بی‌خبری و بی‌خیالی نسبت به مشکلاتی که بزرگ‌ترها با آنها دست به گریبان بوده و هستند، سیر کند. چیزی که گاهی در قالب کلمه «نوستالژی» متجلی می‌شود همان میل به بازگشت به روزهای گذشته و حسرت از دست دادن آن روزهاست. گاهی این بازگشت از طریق ترانه‌ها و اشعار و حکایاتی است که یاد آن روزها را به ذهن ما می‌آورند و گاهی هم به وسیله برنامه‌های تلویزیونی مثل کارتون‌ها. یادآوری روزهای شیرین کودکی به واسطه این است که در آن روزها خبری از مسوولیت‌ها و دغدغه‌ها و وظایفی که امروز یک بزرگسال با خود دارد، نبود. با دیدن یا شنیدن یا حس کردن هر چیزی که یاد روزهای بی‌دغدغگی را در ذهن فرد زنده کند، نوعی حس آرامش و بی‌خیالی به فرد دست می‌دهد. بنابراین به نظر من دلیل روی آوردن افراد بزرگسال به تماشای انیمیشن‌ها این است که از واقعیاتی که در زندگی امروزشان درگیر آن هستند، دقایقی فراغت پیدا کنند و گریزی بزنند به رویاها و خیالاتی که در انیمیشن‌ها به تصویر کشیده می‌شود و بتوانند خودشان را در قالب آن انیمیشن‌ها تصور کنند.

می‌شود دلیل دیگری هم برای این قضیه برشمرد و آن مطلوب نبودن برنامه‌های ویژه بزرگسالان است. جذاب نبودن برنامه‌های بزرگسالان می‌تواند عاملی باشد برای سوق دادن آنها به تماشای برنامه‌های ویژه کودک. ظرافتی که در ساخت برنامه‌های کودکان به کار بسته می‌شود معمولاً بیشتر از ظرافت ساخت برنامه‌های بزرگسالان است. گاهی موضوعات سریال‌ها و برنامه‌های مخصوص بزرگسالان هم موضوعات تکراری و غیرجالبی است و فرد دنبال محتوای متنوع و گوناگون است و به همین خاطر این برنامه‌ها او را ارضا نمی‌کنند. او هم دنبال برنامه‌های ویژه کودکان می‌رود که هم محتوای متنوعی دارند و هم رنگ و بوی شاد و پرنشاطی دارند و در فرد روحیه شادی و نشاط را ایجاد می‌کنند. چنین برنامه‌هایی غم و غصه را از فرد می‌گیرد، آنها را از مشکلات روزمره‌شان دور می‌کند و به رویاهای دوردست دوران کودکی می‌برد. نباید فراموش کرد که این انیمیشن‌ها همراه خودشان پیام‌هایی دارند و به منظور خاصی تهیه شده‌اند. هم یک فلسفه تربیتی و هم یکسری پیام‌های سیاسی اجتماعی در این برنامه‌ها نهفته است. دیدگاه اقتصادی و فرهنگی نهفته در این برنامه‌ها را هم نباید ندیده گرفت و نباید از هجمه‌های فرهنگی هم غافل شد.

مارشال مک لوهان که یک دانشمند در حوزه علوم ارتباطات بود، می‌گفت برای اینکه شدت تاثیرگذاری پیام را بالا ببریم باید تعداد وسایل ارسال پیام را زیاد کنیم و سعی کنیم هر روز در زمینه وسایل ارسال پیام به نوآوری‌هایی دست پیدا کنیم که پیام با سرعت و در وسعت بیشتری به دست مخاطب برسد. اما هارولد لاسول که عالم دیگری در زمینه جامعه‌شناسی ارتباطات است، گفت باید جذابیت محتوا را بالا ببریم و پیام را زیبا کنیم تا اثر عمیق‌تری بر مخاطب داشته باشیم. در زمینه ساخت انیمیشن‌ها نظر لاسول بیشتر منعکس شده. این انیمیشن‌ها طوری ساخته می‌شوند که مخاطب با دیدن محتوا و رنگ و لعاب آنها، کاملاً جذب آنها بشود و به راحتی ازشان دل نکند. محتوا به صورت زیبا، متنوع و دل‌انگیز برای مخاطب آماده می‌شود و در عین حال حاوی پیام‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دینی مورد نظر فرستنده نیز هست. پس سازندگان با تکیه بر همین تئوری لاسول مرتب محتوا را تازه و دل‌انگیز می‌کنند تا مخاطب را از دست ندهند و مخاطبان جدیدی هم پیدا کنند. به همین خاطر است که می‌بینیم انیمیشن‌های دیروز با انیمیشن‌های امروز، زمین تا آسمان متفاوتند و اساساً قابل مقایسه نیستند.

هرچند انیمیشن‌های امروز، هم مخاطب کودک دارند و هم بزرگسال اما نباید فراموش کرد که میزان تاثیر‌پذیری این دو دسته مخاطب از پیام‌هایی که با دیدن انیمیشن‌ها در معرض آنها قرار می‌گیرند، به یک اندازه نیست. مخاطب بزرگسال ساختارهای ذهنی تقریباً شکل‌یافته‌ای دارد و مخاطب منفعل این برنامه‌ها نیست. هرچند تا حدی هم می‌تواند تحت تاثیر پیام قرار بگیرد و نوعی از تمایل به فرهنگ کشور سازنده و بریدن از آداب و رسوم و فرهنگ جامعه را به صورت ناخواسته‌ پذیرا باشد. اما شکی نیست که این تاثیر در نسل کودک و نوجوان عمیق‌تر است. همین تاثیر عمیق‌تر می‌تواند موجب این شود که بزرگسال در مقابل کودک، منفعلانه‌تر جلوه کند و مقداری از رفتارهای ناجالب و عجیب نسل جدید برای نسل قدیم، عاقلانه جلوه کند. مثلاً مهاجرت جوان به غرب برای والدین امروز، خیلی جاافتاده‌تر است تا والدین دیروزی. یعنی فرد بزرگسال امروز برای ‌پذیرش تغییر نسل بعد از خودش آماده‌تر است و زمینه مساعدتری دارد و سختگیری پدر و مادر‌های دیروز را از خودش بروز نمی‌دهد.

امان‌الله قرائی مقدم

عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی