جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
استیفن کینگ و تریلر و وحشت با چاشنیِ «غافلگیری»
در هزارۀ سوم و با ورود سینما به دومین سدۀ زندگیاش، سینمای وحشت که از پُرهوادارترین ژانرهای سینمایی بهشمار میرود، با قدرتنمایی سینمای شرق آسیا در این زمینه وارد مرحلۀ تازهای از حیات خود شد. سینمای هراس ژاپن با فیلمهای همانند «حلقه»، «کینه» و «آب سیاه» توانست نهتنها بازارهای جهانی، بلکه سینمای هالیوود را در زمینۀ ژانر وحشت تکانی اساسی دهد؛ بهطوریکه روند اقتباسهای هالیوودی از فیلمهای سینمای هراس ژاپن و دیگر آثار مشابه از سینمای کره یا هنگکنگ آغاز شد و رونق ویژهای هم گرفت و تاکنون هم کموبیش این جریان ادامه داشته و استقبال از آن در گیشه به گونهای است که دامنۀ این اقتباسها چندسالی است به سینمای حادثهای شرق آسیا هم کشیده شده است. فیلم «ناخوانده» که اکراناش در آمریکای شمالی پایان یافته و در برخی سالنهای سینما در گوشهوکنار جهان نیز هنوز در حال اکران است، حاصل یکی از همان اقتباسهای هالیوودی از سینمای شرق آسیاست. فیلم برداشتی از اثری کرهای به نام «داستان دو خواهر» است که میکوشد با توسل به مؤلفهها و تصویرسازیهای مرسوم در هالیوود رنگ و بویی غربی و مستقل از منبع اقتباساش داشته باشد.
برادران گارد، چارلز و توماس، کارگردانان جوان فیلم «ناخوانده» که پیش از این کارهای تلویزیونی و ویدئویی نیز انجام دادهاند، در شکلدهی به جنس دکوپاژها و میزانسنهای خود تلاش کردهاند به حد و اندازههای استانداردهای معمول هالیوودی در این ژانر نزدیک شوند و تماشاگرانی را که با این قبیل آثار همذاتپنداری میکنند، راضی نگاه دارند. «ناخوانده» روایتگر داستان دختری نوجوان به نام آنا (امیلی براونینگ) است که پس از ده ماه بستری بودن در آسایشگاهی روانی مرخص میشود و با خاطرهای تلخ از مرگ مادر بیمارش در یک حادثۀ آتشسوزی به ویلای پدریاش پا میگذارد و میبیند که پرستار سابق مادرش، زن جوانی به نام راشل (الیزابت بنکز) قصد ازدواج با پدرش را دارد و این در حالیست که خواهر بزرگتر آنا، الکس (آریل کبل)، با این وصلت به شدت مخالفت است و با سرگیری همان پرخاشگریهای همیشگیاش به مخالفت با پدر میپردازد. این در حالیست که آنا کمکم با ارواحی در خانه روبهرو میشود که به او هشدارهایی میدهند.
همانطور که میتوان از خط داستانی فیلم به آسانی فهمید، «ناخوانده» تمام خط رواییهای جذاب در اینگونه فیلمها را استفاده کرده تا سر و شکلی تماشاگرپسند داشته باشد. در این روند، بیشتر از آنکه پرداخت شخصیتها مهم باشد، این موقعیتهای دراماتیک هستند که بار فیلمنامه را بر دوش میکشند. البته این نکته را هم نباید از یاد برد که تمام داشتههای فیلمنامه بر این اصل استوار است که تماشاگر را در پایان با یک غافلگیری جذاب و دور از ذهن روبهرو کند و به قول معروف برگ برندۀ فیلمنامهنویسان (کریگ روزنبرگ و داو میرو) و دو کارگردان فیلم را برای مخاطب رو کند. در حقیقت تماشاگر تا پیش از فصل پایانی در اشتباهی قرار دارد که معرکهاش را فیلمنامۀ اثر به راه انداخته است.
اما مشکل اینجاست که در آن خط روایی که تقریباً تمام قصۀ فیلم را شامل میشود، با کاراکترهای قدرتمندی روبهرو نیستیم و تأکیدهای بیش از اندازه و زودهنگام فیلمنامه و کارگردانان بر شخصیت مرموز راشل آن تعلیق لازم را از میان میبرد. کاراکتر اصلی، آنا، نقطهضعف شخصیتی خوبی دارد؛ همه میدانند که او از سابقۀ ناراحتی روحی رنج میبرد؛ در نتیجه میتوانند گفتههای او را جدی نگیرند. شاید اگر ما به عنوان مخاطب اثر همراه با آنا برخی چیزهای ماورایی و مرموز را نمیدیدیم، در این برزخ شک و تردید قرار میگرفتیم که آیا بهراستی آنا بازگوکنندۀ حقیقت است؟ اما در وضعیت کنونی تماشاگر بیش از اندازه به کاراکتر اصلی نزدیک میشود و بیشتر از آنکه پرسشهایی در مورد شخصیت قهرمان داستان ذهناش را مشغول کند، به این موضوع بسنده میکند که آنا کمکم به کمک الکس و با راهنمایی روح مادرش و آن سه کودک که بعدها میفهمیم در سال ۱۹۹۶ به احتمال زیاد به دست راشل کشته شدهاند، موفق شود راشل را رسوا کند و سپس شوک پایانی را در روایت پذیرا میشویم که با وجود جذابیت و غافلگیری ابتداییاش، به دلیل زمینهچینیهای نهچندان مناسب فیلمنامه، زیاد به دل نمینشیند و تا مدتها ذهن مخاطب را درگیر نمیکند. در حقیقت سازندگان اثر دست به دامان فرمولی شدهاند که در حدود ده سال پیش با «حس ششم» (ام. نایت شیالامان، ۱۹۹۹) و سپس «دیگران» (آلخاندرو آمنهبار، ۲۰۰۱) شکل گرفت و در آنجا به دلیل هوشمندی سازندگانشان در رعایت اصل توجه به جزییات روایی و ارائۀ دادههایی درست به تماشاگر در صورت خلق غافلگیری در پایان قصه، در یادها باقی مانده است. کاراکتر الکس، بهعنوان یک کاراکتر مکمل میتوانست بهتر از اینها باشد.
او در کنار آنا چیزی بیشتر از یک خواهر ناآرام جلوه نمیکند و با اینکه از منظر نقش دراماتیک، روند رفتاریاش چندان پُر عیب و نقص نیست، اما همراهی او در کنار آنا میتوانست قطب قدرتمندی را در برابر جبهۀ شر داستان، راشل، خلق کند که میتوان گفت تقریباً چنین نشده است. در وضعیت کنونی الکس خیلی آسان و با تکیه بر جای دستان مت (جس موس)، دوست آنا، بر دستان آنا حرفهای او را باور میکند و کینهاش را نسبت به راشل در قالب تلاش برای یافتن هویت واقعی همسر جدید پدرش آشکار میکند. در کنار آندو کاراکتر پدر را داریم که معلوم نیست چه نقشی در این قصه ایفا میکند؛ آن هم وقتی که تمام انرژی فیلمنامه بر رابطۀ مثلثی میان آنا، الکس و راشل شکل گرفته است؟ نویسنده بودن پدر هیچ کمکی نه برای داستان فیلم است و نه حتی برای شخصیت معیوب او که از همان ابتدا نمیتواند انگیزشی در مخاطب ایجاد کند. راشل هم با وجود بازی خوب الیزابت بنکز که حس رمزآلود بودن خاصی به این شخصیت بخشیده است، آن ابهت و هراسآوری لازم را در برابر دو کاراکتر نوجوان فیلم ندارد. فیلم بیشتر از وفاداری به مؤلفههای سینمای وحشت، در پی رعایت الگوهای شناختهشده و امتحانپسدادۀ تریلرهای آمریکایی است؛ یعنی نزدیکشدن قصه به یک یا چند کاراکتر بیدفاع که کسی حرفشان را باور نمیکند و در ادامه در برابر نیرویی منفی قرار میگیرند که در ظاهر از آنها قویتر است. بهراستی اگر آنا با کاراکترهای ارواح روبهرو نمیشد (با اینکه در پایان میفهمیم تمامی این ماجراها و شخصیتهای ماورایی زاییدۀ تخیل و ذهن بیمارگون و افسردۀ او هستند)، چه تفاوت بزرگی در روند داستان در شکل ظاهریاش (تا آنجا که رازگشایی پایانی رخ میدهد)، بهوجود میآمد؟ از سوی دیگر با تأکید بیش از اندازهای که از همان ابتدا بر وجه منفی کاراکتر راشل میشود، این گمان در ذهن مخاطب بهوجود میآید که شاید سازندگان اثر تا این اندازه هم احمق نباشند که از همان یک سوم ابتدایی قید تعلیق جذاب داستانشان را بزنند و تکلیف تماشاگر را با شخصیتی مرموز همانند راشل روشن کنند.
در نتیجه گزینههای دیگر هم برای تماشاگر اهل تجزیه و تحلیل پدید میآید و پایان قصه آن بار حقیقیاش را برای آن دسته از مخاطبان از دست میدهد. به هر حال اینها عیبهای ریز و درشت فیلمنامه هستند که از رسیدن اثر به مرز یک شاهکار سینماییِ پُرتعلیق و جذاب جلوگیری میکنند. با اینوجود نمیتوان منکر ساختمان درست قصه در فرم رواییاش شد که در آن همۀ روابط علّی و معلولی و تمام قاعدههای کلاسیک درامنویسی رعایت شدهاند. در هر حال برای مخاطب، آن چرخش روایی کوبندۀ پایانی، با همین سر و شکل کنونیاش هم، جذاب است و در لابهلای بسیاری از پلانها و البته با مرور روند روایی فیلم به آسانی میتوان پی برد که سازندگان فیلم به همین غافلگیری نهایی دل خوش کردهاند. ضمن آنکه پایان نسبتاً نامتعارف و تلخ داستان- بازگشت آنا به آسایشگاه روانی، جایی که آن دوست روانیاش بازگشت او را به خانه خوشآمد میگوید،- فیلم را از کلیشههای معمول چنین آثاری دور کرده و کمک کرده در مقایسه با آثاری از ایندست با قالبی تازهتر به پایان برسد.
فیلمبرداری و نورپردازی قابل قبول و باکیفیت اثر و نیز دل بستن برادران گارد به لوکیشنها و منظرههای طبیعی چشمگیر فیلمشان و نیز استفاده از فضای خوب و پُرتعلیق آن ویلای شیک و دو طبقه در میزانسنهای خود، جنس تصویرهای «ناخوانده» را در نظر تماشاگری که به فیلمهای هالیوودی علاقهمند است، در اندازههای درست و استاندارد جلوه میدهد. تلاش این دو کارگردان جوان در به تصویر کشیدن صحنههای هراسآور به سبک مرسوم در این سالها (ترساندن شخصیتها و تماشاگر در لحظه با وجود پیشزمینهایی تصویری) نشان میدهد که آنها میخواهند با رعایت قاعدههای بازی در کارخانۀ رؤیاسازی هالیوود بتوانند باز هم فیلم بسازند. ضمن آنکه در جاهایی که کاراکتر آنا با روح مادرش روبهرو میشود، بیدرنگ مجموعهفیلمهای «کینه» در ذهنمان تداعی میشود. «ناخوانده» اثری است که میخواهد در ژانر وحشت طبقهبندی شود؛ تیزرها و پوسترهای انتشار یافتۀ آن نیز بر این تمایل تأکید میکنند. اما فیلم بیشتر در پی رفتن به فضای تعلیقی تریلرهایی است که جایگاه تثبیتشدهای در داستانهای استیون کینگ دارند. «ناخوانده» شاید فیلم ماندگاری نباشد، اما برای بخش گستردهای از مخاطبان میتواند جذاب و پُرکشش باشد و همه را از صندلیهای سینما راضی بلند کند. اصلاً مگر سازندگان چنین فیلمهایی چیزی غیر از همین میخواهند؟
نوشته شده توسط امیررضا نوری پرتو
http://www.cinema-cinemast.blogfa.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست