جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
آشنایی با نام های سرزمین ایران
بنابر اسناد تاریخی، شواهد، قراین، فرهنگ شفاهی، کشفیات باستانشناسی و زبانشناسی میتوان گفت ۴ نام برای کشور ایران بکار رفته است.
این نامها عبارتند از:
۱) سرزمین جم - مملکت العجم (در ادبیات عرب)
۲) میدیا در ادبیات اروپایی
۳) سرزمین پارس در ادبیات اروپا (مملکت فارس در ادبیات عربی و فارسی)
۴) کشور ایران (اریانا، ایراک، اراک، عراق و ایلام) از نظر زبانشناسی ریشههای واحدی دارند).
اینکه کدام اسم قدیمیتر و حدود جغرافیایی هرکدام چه محدودهای بوده است مورد اختلاف است. اما واژه ایران تنها واژهای است که تقریبا در تمام دورهای تاریخی رایج بوده است.
● معنی جم و عجم چیست؟
واژه عجم (Ajam-Ajaam- Hajam) در زبان فارسی و در بیشتر زبانهای آسیایی مانند هندی، اردو، پشتو، بلوچی، کردی، ترکی و ... معنی ایرانی و زبان فارسی میدهد اما در زبان عربی امروزه به معنی غیر عرب بکار میرود در برههای از تاریخ به معنای کسی که زبان فصیح عربی را متوجه نمیشد میگفتند. در دوره بنی امیه این کلمه کاربرد تحقیر آمیز داشت ، کاربرد تحقیر آمیز این واژه در ادبیات عرب اکنون جایگاهی ندارد.
عجم بصورت هجم و هخم و هیم نیز تلفظ شده است. همانطور که "است" به هست تبدیل شده اجم نیز به هجم و هخم تبدیل شده است و احتمال دارد بین واژه هخامنش و و کلمه عجم ارتباط وجود داشته باشد. زیرا کلمه جم Yam و یم که ریشه اصلی عجم هستند در زبان لاتین بصورت خ Hax?m تلفظ میشود همانطورکه Javier ? javan- هم به صورت خوان و خاویر و هم بصورت یوان و یاویر تلفظ می شوند.
این فرضیه مطرح است که بین عجم و هخم ارتباط اتیمولوژی وجود داشته باشد زیرا در قدیمیترین متون فارسی ،جمشیدیان، جم ،عجمیان و عجمان داریم. اماواژه هخامنشیان در ادبیات فارسی بعد از اسلام اصلا نیست.
بعضی کلمه جم، یم و یما را از یک ریشه دانستهاند که در زبانهای کهن ایرانی به معنی آب و دریا بکار رفتهاند. اجم عربی شده جم است وبا اضافه شدن ال حرف تعریف عربی بصورت الجم در آمده و چون ل قبل از ج خوانده نمیشود بصورت اجم و سپس عجم در آمده است در کتب ادبی و تاریخ ایران ما با اسامی افراد متعدد به نام جم و جمشید بر می خوریم که قدیمی ترین آن می تواند نام پادشاهانی در دوره های قبل از پارسی باشد.
جم که در اوستا، یم و در زبان پهلوی و کردی جمشید و جمشیر و جم و گاهی هجم بیان شده است از اولین پادشاهان و پیامبران ایرانی ثبت شده که بر اساس نوشته ها و داستانهای شفاهی و کتب خداینامه ها، اختراع لباس، نگارگری، کشف فلز، ساختن گرمابه، پزشکی و جشن نوروز را به او نسبت داده اند صفات این پادشاه شباهت زیادی به نوح در قران دارد و بعضی وی را با حضرت سلیمان یکی دانسته اند.
جم برادر زاده شالخ و پسر ویوندگیهان (جیهان) بود.نخستین کسی که نوروز را برقرار ساخت و درجات مالکین را معین نمود و علامت حکومتی را تصویب کرد سیم و زر و سایر فلزات را استخراج نمود وابزار و آلاتی از آهن ساخت و اسب و دیگر چارپایان سواری را رام کرد و مروارید صید نمود و مشک و عنبر و دیگر مواد خوشبو را تحصیل کرد و قصرها بنا نمود و آب انبار ساخت و قنات حفر کرد کیا جم پسر ویوند جهان یعنی نگهدارنده صلح پسر ارفخشاد پسر سام پسر نوح بود پایه این کارها آن بود که او در نوروز دنیا را تصرف کرد و نواحی ایرانشهر یعنی اراضی بابل را آباد کرد نوروز آغاز استقرار قدرت او بود.
در مورد جم ، عجم و مملکت عجم ادبا ، شعرای و جغرافیا نویسان زیادی مطلب گفته اند که در مجموع کاربرد این واژه را در ۶۰ کتاب کلاسیک عربی و فارسی می توان یافت .
در زبان فارسی هم اکنون نیز عجم مترادف با ایرانی و زبان فارسی است. اعراب در دوره ای از تاریخ، ایران را بلاد عجم و خلیج فارس را بحر العجم می نامیدند.
جم و ا ل جم در دوره قبل از اسلام به ایران وایرانیان اطلاق می شده است ولی در ادبیات سدههای میانهی عربی، به غیر عربان امپراتوری هم اطلاق میشد، و از آن معنی و مفهوم های زیاد دیگری نیز ساخته شده است مانند ?عَجَمَه? ?به طور غیر واضحی سخن گفتن، جویده سخن گفتن? بدین ترتیب، از ?عَجَم، عُجْم? (= ناروشن سخنگویان)، غیرعربان مراد شده است. بدین ترتیب، اصطلاح ?عجم? بعدها برای اشاره به همهی گویندگان زبانهای غیرعربی - که با فاتحان عرب تماس و ارتباط یافته بودند - به کار برده میشد و در یک دوره مفهوم تحقیر آمیز پیدا کرد.
حتا طرفدار بزرگ اصل عرب، ?جاحظ?، "کتاب التسویه بین العرب و العجم" را در این باره نوشت:"پس از آن که چنین گفتوگوییها در مورد عرب و عجم فروخاموشید، وایرانیان با شمار نفوس و توانمندیهایشان، به جایگاهی برتر و مقتدر در جهان اسلام دست یافتند، ?عجم? صرفاً به اصطلاحی قومی و جغرافیایی تبدیل شد؛ از این رو، در کتابهای جغرافیایی دورهی سلجوقی و پس از آن، بینالنهرین را با عنوان ?عراق عربی? اراق (عرب شده اراک است و اراک شکل دیگری از تلفظ ایران می باشد)، در تقابل با شمال غربی ایران یا ?جبال? (ماد باستان)، که ?عراق عجمی?( ایراک عجمی) خوانده شده، مییابیم .
بنابر این کشور جم شاید قدیمی ترین نام ایران باشد که عربهای دوره جاهلییت آنرا معرب نموده ، اجم و عجم گفتند و کلمات عجمه عجمو اعجمی و الاعاجم را از آن ساختند.و سپس در دوره های بعدی عجم و اعجمی را در معنی های مختلف بکار بردند ابتدا این کلمه را اختصاصا برای ایرانیان و مترادف با فارسی بکار می بردند در صده های بعد از اسلام این کلمه کاربد بیشتری پیدا کرد و گاهی به خود اعراب نیز عجمی می گویند مثلا به شیعیان بحرین و عمان عجمی می گویند یا عراقی ها به مردم خوزستان عجم می گفتند در یک دوره به زرتشتیان و یا به مجوس عجم می گفتند در بعضی موارد به مردم خراسان عجم گفته اند بطور بسیار معدودی به آذری ها نیز ترکان عجم گفته اند به ایرانی تبارهای شرق آفریقا نیز عجمو و عجمی می گویند. ولی امروزه کلمه عجم بیشتر به معنی غیر عرب بکار می رود.
● میدیا یا ماد
نام سرزمین وسیعی است که شامل تمام مناطق کردنشین فعلی و استانهای مرکزی ایران می شده است برای چندین سده برای سرزمین فعلی ایران بویژه بخش اصلی ایران فعلی مدیا گفته می شده است. مرکز اولین پادشاهی مقتدر ایران بنام دیا اکو ( مدیا) مادها اکباتان یا همدان بوده است. میدیا یعنی مرکز، وسط ، میانه ، واژه میدل و میدان نیز از همین ریشه است.
● ایران
با وجود اینکه ایران تنها نامی است که نزد ایرانیان بطور مستمر در طول هزاران سال بکار می رفته است و نماد و رمز وحدت و تقدس به خود گرفته است اما اروپائیان تا اواخر قرن هفده هیچگاه این نام را بکار نبرده اند و در عوض پارس را مترادف و بجای ایران بکار می برده اند. در تمامی اسناد و قراردادها قرون گذشته بین ایران و دولتهای خارجی نیز در متن فارسی ایران و در متن خارجی پارس بکار رفته است.
ایرانیان قدیم به سرزمین ایران، ایرانویج می گفتند که به معنای اقوام ایرانی میباشد بنا بر افسانه ها وآنگونه که در اوستا آمده نیز آمده است سرزمین اولیه آریایی ها مکان سردی بوده است که آریاها را مجبور به ترک موطنشان نموده وجای آن در اوستا بخش وندیداد کنار رود ((ونگوهی داهیتی )) تعیین شده است که همان رود وهرود است ودر جایی دیگر آمده است وهرود همان رود جیحون است .
ایران دراوستاایی ائیریه airya ودر فارسی باستان اریه ariya آمده این وایه در پارتی آریان aryan ودر پهلوی ساسانی اران و در دوره اسلامی به اراک تبدیل شده است این واژه در ایرلندی کهن هم به همان معناست وبه معنای شریف ونجیب است / در زمان ساسانیان ایران را ایران شهر یا سرزمین ایرانیان نیز مینامیدند و ایرانشهری همان ایرانی است این واژه در کلمات اران . آلبان . نیز دیده می شود و نام محل یکی از جمهوریهای روسیه بنام استیا بنام ایریستان است که یادگاری از قوم ایرانی در این منطقه است .
قدیمی ترین سند مکتوب با واژهی ?ایران? (Eran) در سنگنوشتههای اردشیر یکم - بنیانگذار دودمان ساسانی - گواهی شده است. سنگنوشته سه زبانهی شاپور یکم در کعبهی زرتشت در استان فارس - که در این موضوع فقط نسخههای پارتی و یونانیاش محفوظ مانده، اما نسخهی پارسی میانهی آن نیز با اطمینان، بازسازیپذیر است - برای نخستین بار حاوی واژهی پارسی میانهی ?ایرانشهر? EranShahr (به پارتی: Aryanshahr) است.
در "تاریخ سیستان" چنین گفته شده است که: ?کل ناحیهی کشور به چهار بخش تقسیم شده بود: خراسان، ایران ، نیمروز، و باختر؛ هر آن چه در جوار مرز شمالی واقع گردیده، "باختر" خوانده شده؛ و هر آن چه در نزدیکی مرز جنوبی واقع بوده، "نیمروز" نامیده شده است؛ و ناحیهی میانی به دو بخش تقسیم گردیده: آن چه در جوار مرز شرق واقع شده، "خراسان" خوانده شده، حال آن که آن چه در غرب واقع است، "ایرانشهر" نامیده شده است?. حتا در ?نزهة القلوب? حمدالله مستوفی ( به نقل از اصطخری) گزارش گردیده که ? اراک (عراق )عربی عادتاً دل ایرانشهر خوانده شده است?. به هر حال، عنوان عمومی سرزمین ایرانیان از این زمان، ?ایران?، و [عنوان] اهالیاش، ?ایرانی? بود.
واژه ایران به عنوان یک واحد سیاسی در کتاب مسالک الابصار فی ممالک الامصار که یک دایرة المعارف جغرافیایی است و گرچه عنوانش در دانش جغرافی است اما مولف آن، بسیار وسیع تر از موضوع جغرافی تلاش کرده است تا فرهنگ و تمدن اسلامی را از آغاز اسلام تا زمان خودش در آن منعکس سازد نویسنده در این کتاب ایران را در فصلی بنام مملکت ایرانی ها توصیف نموده است شهاب الدین احمد بن فضل الله عمری (۷۰۰ - ۷۴۹) نویسنده این اثر تنها ۵۰ سال عمر کرد.( اخیرا مرکز زاید للتراث و التاریخ در امارات تاکنون دست کم هشت مجلد از این کتاب را عرضه کرده است.آقای سلیمان الجبوری در حال انتشار متن کامل آن می باشد).
بخشی از این کتاب در باب مملکت ایران اوضاع ایران در دوره ایلخانی است.
اما انتخاب عنوان مملکة الایرانیین هم برای این فصل جالب است. به طور معمول کلمه ایران را به ائیریه در زبان اوستایی و به اریه در فارسی باستان و آریه در سانسکریت بر می گردانند. نیز می افزایند که در دوره ساسانی ایران را ایرانشهر می نامیدند و سرزمین ایران هم ایرانویج خوانده می شده است (بنگرید: ایرنویج ، بهرام فره وشی، ص ۱۱ ? ۱۲).
اما پس ازآمدن اسلام، به طور عمده ایران را بلاد فارس و برای بخش های مختلف نام های استانی مانند جبال و آذربایجان بجای مدیا و جیل و خراسان و سیستان بکار می رفت. فردوسی، قاعدتا بر حسب آنچه در زبان ادبی آن روزگار رایج بوده ایران و توران را برابر هم نهاده و از این تعبیر حدود ۷۰۰ بار برای مجموع آنچه اروپاییان و عربها آن را بلاد فارس می نامیدند استفاده می کرده است.
آنچه به لحاظ تاریخی قابل جستجوست این است که اطلاق نام ایران پس از حمله اعراب بطور رسمی بندرت بکار رفته است و کاربرد نام ایران از دوره مغول مجددا در اسناد و منابع رسمی بر سرزمینی با این محدوده جغرافیایی، باب شده است.
اطلاق نام ایران بر یک واحد سیاسی مستقل در این ناحیه نه در برابر سرزمین های عربی بلکه دقیقا به مانند دوران پیش از اسلام در برابر توران بود. اما نه توران قدیم و نه آن نام، بلکه در مقام اولوس هایی که مغولان تشکیل دادند و ایران را به فرزندان تولی دادند که هولاکو فرزند وی و سپس نسل او در راس آن قرار گرفتند.
این کاربرد را در جامع التواریخ رشید الدین فضل الله وزیر برجسته دوره ایلخانی به خوبی مشاهده می کنیم. وی غالبا از این دیار به عنوان ?ایران زمین? یاد می کند. برای مثال عنوان فصلی چنین است: ?تاریخ خلفا و سلاطین وملوک و اتابکان ایران زمین و شام و مغرب و ...? (جامع التواریخ، چاپ روشن، ج ۱، ص ۳۴۳، ۴۶۸، ج ۲، ص ۸۱۲، ۸۵۵، ۹۳۲، و موارد بیشمار دیگر).
● مملکت ایرانیها
مملکت ایرانی ها، سرزمین اراک (عراق) و عجم و خراسان است. طول این مملکت از رود جیحون در انتهای خراسان تا فرات است که میان آن سرزمین و شام فاصله انداخته است. عرض ایران، میان کرمان است که متصل به دریای فارس است و خود از اقیانوس هند منشعب می شود تا نهایت آنجایی که در اختیار بقایای سلجوقیان روم است در حدود علایا و انتالیا در کنار مدیترانه. در سمت شمال، حد فاصل میان میان مملکت ایرانی ها با بلاد قبچاق، رودی است در کنار باب الحدید که به ترکی آن را دمرقابو گویند و دریای طبرستان که به آن بحر خزر هم گفته می شود.
این ممکلت تقریبا مربع است. با راه رفتن طبیعی، عرض آن را چهار ماه و طول آن را هم چهار ماه می توان پیمود در آنجا اقلیم های بزرگ و شهرهای زیادی هست که هر کدام رستاقهای (روستا) فراوان و نواحی و مناطق و جهات متعدد دارد.
پایتخت فعلی آن توریز (تبریز) و سپس سلطانیه است. خاندان هولاکو برآنند که پادشاهی از آن کسی است که در اوجان بر تخت نشیند. اوجان در بیرون تبریز است. ممالک بزرگ آن یکی اراک(عراق) عرب و دیگری عراق عجم و خراسان و کرمان و فارس و آذربایجان و آران و ری و جبال و دیاربکر و ربیعه و جزیره و ارمینیه و گرجستان و روم است. اگر با انصاف بنگری این مملکت در حقیقت قلب دنیاست.
در درون این مملکت چندین پادشاه هستند که همه بنده سلطان هستند، مانند حاکم هری که در اصل همان هرات است، و امیر کرمان و گیلان و سمنان و مالاین و ارزن.
● بلاد فارس مملکت فارس، پارس و پرشیا
بر اساس کشفیات باستان شناسی که تا کنون صورت گرفته ، زادگاه انسان اولیه شرق و شاخ آفریقا و یا احتمالا سواحل خلیج فارس بوده است . یک گروه از این انسانها که در سواحل دریای سرخ و دریای پارس تمدنی ایجاد نمودند با تغییر آب و هوا به شمال مهاجرت نمودند ولی در هزاره های بعد یا عصر یخبندان بسوی جنوب برگشت نمودند که آنها را آریایی می گویند.
پارسها یکی از سه شاخه اصلی قوم آریا هستند که در متون قدیم ثبت شده است که حدود ۵ هزار سال پیش (این تصور غلط ناشی از عمر ۶ هزار ساله برای زمین قائل شدن در متون کلاسیک ناشی شده است و مبنای علمی ندارد). از شمال دریای خزر بسوی فلات ایران مهاجرت نموده اند گروهی که در خراسان و افغانستان امروزی ساکن شدند به پارتها و آریانها معروف شدند یک گروه نیز در شمال غربی فلات ایران ساکن شدند که به آنها ماد یا مدیا می گفتند گروه سوم که به اسب سواری و چابک سواری شهرت داشتند در ناحیه جنوب و سواحل خلیج فارس و جنوب کوههای زاگرس سکونت گزیدند و به پارسها ( اسب سواران ) شهرت یافتند این قبیله بزرگ آریایی پادشاهی قدرتمندی در جنوب ایران ایجاد کردند که بدلیل دسترسی به آبهای بین المللی بزودی شهرت جهانی یافتند و نام آنها بر تمام ایران اطلاق شد.
بعضی از آثاری که از تمدنهای مربوط به ۶تا ۷ هزار سال در بسیاری نقاط ایران کشف شده است بویژه اسکلت انسان هایی که آریایی نامیده می شوند مبنای ۵ هزار ساله تاریخ مهاجرت اقوام آریایی به ایران رابکلی زیر سوال برده است امروزه علم باستان شناسی و انسان شناسی و د. ان .ای به کمک مورخین شتافته تا رازهای نهفته در اعماق قرون را که هیچگاه مکتوب نشده اند و یا اگر هم نوشته شده اند بکلی از میان رفته اند را آشکار سازد و امید می رود در آینده با کشفیات جدید بسیاری از ابهامات روشنتر گردد.
یافته های باستانی ثابت می کند که قبل از اعلام امپراتوری جهانگیر و فدرال پارس در سال ۵۳۸ میلادی توسط کورش ، در شرق ایران ( زابلستان و باکتریا) و هم درغرب (ایلام) پادشاهی های مقتدری وجود داشته اند طبق تاریخ شفاهی و داستانهای باستان نامه فردوسی در شرق و مرکز ایران شاهنشهی ایران وجود داشته است که با تورانیان( سرزمینی در غرب سین کیانگ، شرق ازبکستان تا جنوب قرقیزستان امروزی) در نبرد های طولانی با ظهور کورش تمام این مناطق ( ایران، ماد ،ایلام و خوزیه تحت حکومت فدرال پارس و یا پرسیا قرار گرفت.
واز این دوره یونانیان و رومیها برای کشور ایران که مملکت فدرالی متشکل از ۳۵ پادشاهی بود امپراتوری پارسیا و یا پرشیا بکار برده می شد . بنابر نوشته فیثاغورس ،" ایرانیان باستان به اسب عشق و علاقه فراوانی داشتند و بسیاری از پادشاهان پیروزی خود را مدیون اسبهای تربیت یافتهای میدانستند که آنها را اسب پارس، پرس و یا فارس مینامیدند".
اعراب که به اسب خیل، خیول، حصن و حصان میگفتند، پس از پیروزی بر ایرانیان و به غنیمت گرفتن هزاران اسب پارسی، به اسب، فرس و به چابک سوار، فارس و فرسان میگفتند و هنوز این نامها کاربرد دارد و بجای شوالیه نیز فارس بکار می برند.
وقتی دریانوردان یونانی در هزاره اول قبل از میلاد وارد سواحل خلیج فارس شدند، اهمیت و اقتدار کشتی رانی و دریانوردانی ایرانیان و پارسها موجب شد که نام پارس را بر همه فلات ایران اطلاق کردند و بویژه از دوره کوروش (سیراس) و داریوش (دارا) که از قبیله هخامنش - یکی از قبایل پارسی - بودند، بهدلیل وجود پارسگرد (یعنی شهر پارس یا پایتخت پارس، که یونانیها نیز آن را پرسهپلیس میخواندند) نام دیهه یا روستاک پارس - که نام بخش جنوبی ایران بود - بر همه ایران اطلاق شد و بعدها عربها نیز به تقلید از یونانیان، فارس (عربیشده پارس) را جایگزین کلمه عجم کردند.
برای مدت مدیدی ایران جزئی از سرزمین دارالاسلام بود و هنگامیکه از تمدن پادشاهان قبل از اسلام یاد میشد، از آنها بهعنوان ملوک عجم و یا خسرو (کسری)، بلاد فارس و یا بلاد عجم، بلاد کسری و مملکت فرس یاد میکردند و نام ?ایران? برای چند قرن در تاریخهای رسمی کم رنگ شد.
در زمان صفاریان و سامانیان که اشعاری در مدح و عظمت قهرمانان ایران توسط افرادی چون رودکی سروده شد و با اشعار حماسی فردوسی که در آن نام ?ایران? ۷۰۰ بار بهکار برده شده است، این نام در اذهان مردم زنده شد. در سال ۱۲۵۸ میلادی مغولان خلافت اسلامی را سرنگون کردند و بشدت تحت تأثیر ادبیات قهرمانی ایران واقع شدند و وزرای ایرانی آنها القاب پادشاه ایران، شاهنشاه و خسرو ایران، وارث ملک کیان، وارث جم، جم جاه و... را به ایلخانان مغول و بعد به قاجارها دادند و این القاب در همهجا شهرت پیدا کرد و در این دوره فرهنگ کهن ایرانی به سبک نوینی احیاء شد و از این زمان کلمه ?ایران? بهطور پیوسته در ادبیات ایران وجود داشته است. اما اروپاییان در تمام دورههای تاریخ از نام کهن دیگر (پرسیا) استفاده میکردند.
تنها در سال ۱۷۴۰ در یک نقشه آلمانی، نام ایران نیز به چشم میخورد. اعراب قبل و بعد از اسلام، کلمه ?الاجم? (ایرانی) را استفاده میکردند. اعراب این کلمه را از جم گرفتند و واژههای زیادی از آن ساختند؛ از جمله، عجمه، اعجم (گنگ) و اعجمی (بیگانه) و معجم را از آن ساختند و معنی اصلی آن را دگرگون کردند.
از قرن دوم هجری به بعد عربها نیز به تقلید از یونانیان، واژه فارس (عربیشده پارس) را جایگزین کلمه عجم کردند. بنابراین کلمه پارس )Persia( دو معنی و کاربرد مختلف دارد. در معنی محدود، فارس یعنی کسانیکه به زبان پارسی صحبت میکنند (قوم پارس). در مفهوم موسع کاربرد جزء بر کل - که بیشتر در کتابهای تاریخیِ مورد نظر نویسندگان و محققان اروپایی در رشتههای تاریخ و جغرافیاست - فارس یعنی همه کسانیکه در فلات ایران زندگی میکردهاند، و بویژه اقوام آریایی.
در این معنی، فارس شامل همه اقوام و همه سرزمین و فلات ایران، پاکستان، افغانستان و نواحی آسیای میانه و قفقاز نیز میشود. اروپاییان کلمه ?پرشیا? را برای تمام مردمان و سرزمین این مناطق بهکار میبردند و عربها برای این اقوام از کلمه عجم (برگرفته و معرب از کلمه جم) استفاده میکردند، که هر دو مترادف ?ایران? محسوب میشود. آنها فارسها را به دلیل اهمیتشان ?قریش العجم? میخواندند؛ همچنانکه قریش را برترین قبیله عرب میشمردند.
اروپاییها کلمه ?پرشیا? را در مقابل ?عربیا? بهکار میبردند و منظور آنها همه اقوام ایرانی بود؛ ولی وقتی عربها بتدریج بهجای کلمه عجم از کلمه فارس (پرشیا) استفاده کردند، منظور آنها از فارس، بیشتر، فارس زبانان بود و گاهی اوقات نیز کلمه فارس را فقط به استان فارس اطلاق میکردند و گاهی نیز کلمه فارس را به معنی مجوس و یا زرتشتی بهکار میبردند. کلمه ?پارس? بعد از اسلام در ایران نیز جای خود را به کلمه عربی ?فارس? داد و مفهوم اصلی خود را از دست داد. کاربرد محدود و نادرست این عبارت باعث شد که دولت ایران در سال ۱۳۱۳ خورشیدی رسماً از همه کشورهای خارجی بخواهد که بهجای کلمه دولت فارس (پرشیا) و یا شاه پرشیا، از عبارت قدیمیتر "ایران" و ?شاهنشاه ایران? استفاده کنند. از این زمان به بعد نام پرشیا که در ادبیات اروپایی واژهای بسیار غنی و متضمن ارزشهای تاریخی و هنری زیادی بود، رنگ باخت و کلمه پرشیا به تاریخ پیوست؛ در حالیکه اصالت نام تاریخی پرشیا و پرس کمتر از نام ایران نبود.
محمد عجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست