جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
گلزار خودم هم فکر نمی کردم سوپراستار شوم
چند وقتی میشد خبری از محمدرضا گلزار نبود اما این روزها با فیلم «شیش و بش» دوباره به پرده سینماهای ایران آمده و با زوج همیشگیاش «امین حیایی» گیشه سینماها را تسخیر کرده است. بهنظر شما آیا این فیلم میتواند توفیق فیلمهای خوب اخیر سینمای ایران مثل «ورود آقایان ممنوع» را به دست بیاورد؟ گزیدهای از حرفهای اخیر محمدرضا گلزار در مورد این فیلم و حضورش در سینما، موسیقی و ورزش را بخوانید.
چند وقتی میشد خبری از محمدرضا گلزار نبود اما این روزها با فیلم «شیش و بش» دوباره به پرده سینماهای ایران آمده و با زوج همیشگیاش «امین حیایی» گیشه سینماها را تسخیر کرده است. بهنظر شما آیا این فیلم میتواند توفیق فیلمهای خوب اخیر سینمای ایران مثل «ورود آقایان ممنوع» را به دست بیاورد؟ گزیدهای از حرفهای اخیر محمدرضا گلزار در مورد این فیلم و حضورش در سینما، موسیقی و ورزش را بخوانید.
● در زندگی شخصیام همیشه سرمربیام
همیشه بیننده خوبی برای فوتبال بودهام اما هیچوقت بازیکن حرفهایام نبودهام.شاید اگر وارد فوتبال میشدم و آن را بهعنوان حرفهام انتخاب میکردم، به اندازه امروز در سینما به موفقیت میرسیدم. مسلما اگر فوتبالیست میشدم دوست داشتم در تیم ملی کشورم بازی کنم اما همواره اولویت ورزشیام والیبال بوده است.در زندگی شخصیام نه دروازهبان بودهام و نه فوروارد بلکه همیشه سرمربیام! هیچوقت هم به کسی پنالتی ندادهام چون یاد گرفتهام در ۱۸ قدم با احتیاط عمل کنم. اینکه چرا فوتبال ایران تا این حد دچار ضعف شده، یک بحث تخصصی است.
● فقط ۵ دقیقه خودشان را جای من قرار دهند
اینکه خیلیها میگویند گلزار حاضر نیست چهره و ظاهرش را تغییر بدهد را اصلا قبول ندارم چون اگر از من بخواهند در فیلمی بازی کنم و البته مطمئن باشم اثر، کاری قابل دفاع است و من باید موهایم را از ته بتراشم، قبول میکنم، مطمئن باشید. روزی که قرار شد با مازیار فلاحی کنسرت بگذاریم، خیلیها گفتند «گلزار» بازیگر خوشچهره سینمای ایران میخواهد کنسرت برگزار کند و جاز بزند! در امز زدن که دیگر براساس خوشگلی نیست! آیا چوب درامز، این استیک جاز را میتوانید در دستتان بگیرید و ۵ دقیقه تکانش بدهید؟ فقط ۵ دقیقه. این حرفهای غرضورزانه دیگر جای بحث و گفتوگو ندارد.
● آرامش میخواستم ،رفتم سراغ موسیقی
درباره علاقهام به موسیقی باید بگویم ابتدا پیانو مینواختم؛ پیانو را به شکل حرفهای ادامه دادم و در کنار آن گیتار هم میزدم و در چند سال اخیر هم نواختن پرکاشن را آغاز کردم و زمان زیادی را برای تمرین اختصاص دادم. البته اگر به یاد داشته باشید گاهی اوقات در کنسرتهای گروه آریان، پرکاشن هم مینواختم اما باید بگویم علاقه من به موسیقی از جایی آغاز شد که بهدنبال آرامش بودم؛ موسیقی به من آرامش لذتبخشی میدهد و تاثیر عجیبی بر روحیهام میگذارد.
● میخواستم دندان پزشک شوم، مکانیک شدم!
از بچگی به فکر درس و مشق و در کنار آن، موسیقی و البته ورزش بهویژه شنا و اسکی بودم. در دهه ۶۰ پدرم در مقطعی سرپرست باشگاه پاس بود و به همین دلیل، من هم با او به تمرینات تیم پاس میرفتم. ضمن اینکه در محله اندیشه تهران حوالی خیابان شریعتی بزرگ شدم. آن زمان مشغولیت ذهنی من تنها درس بود و ورزش میکردم. یعنی وضعیت خانوادگیمان اینطور اقتضا میکرد؛ از آندست بچههایی بودم که درس و مشق برایم اولویت داشت، پدرم علاقه داشت در رشته تحصیلی خودش مکانیک، تحصیلاتم را ادامه بدهم اما من عاشق دندانپزشکی بودم. در مدرسه جزو بچههای درسخوان بودم، پیش از دیپلم، چند بار در کنکور شرکت کردم و در ۲ رشته مترجمی زبان و مهندسی مکانیک شاخه سیالات قبول شدم. آن زمان رشته ریاضی میخواندم اما سال آخر دبیرستان تغییر رشته دادم و به رشتهتجربی رفتم تا در کنکور تجربی شرکت کنم و بتوانم در دندانپزشکی قبول شوم ولی آن سال مصادف شد با تغییر ساختار آموزشی و ضرایب خاصی که درنظر گرفتند، به همین دلیل نتوانستم در رشته دندانپزشکی قبول شوم، به ناچار برگشتم به سراغ مهندسی مکانیک که یک سال قبل از دیپلم قبول شده بودم، یعنی همان رشتهای که پدرم دوست داشت. سینما را دنبال میکردم اما فکر نمیکردم روزی به این دنیا کشیده شوم؛ آن زمان از بازی مرحوم خسرو شکیبایی بسیار خوشم میآمد، کم و بیش هم به سینما میرفتم اما نگاهم جدی نبود.
● اشکالی دارد به خاطر چهرهام، سینمای ایران را متحول کردهام؟!
تهیهکنندهای نیست که دوست نداشته باشد تماشاگران را به سالن سینما بکشاند، فکر نمیکنم اگر چنین مسئلهای البته با یک رویکرد مثبت اتفاق بیفتد، اشکالی داشته باشد! اگر نتیجه فروش فیلم است و این مسئله به چرخه اقتصادی سینمای ایران در شرایط حاضر کمک میکند، باید آن را به فال نیک گرفت، زیرا این سود اقتصادی میتواند بــه تولید فیلمهای جدید کمک کند، حال چه ایرادی دارد که من هم با توجه به تواناییهایم که به قول منتقدان، به خاطر چهرهام است در چنین شرایطی کمک حال اقتصاد بیمار سینمای ایران برای فروش فیلمها باشم؟ بهنظر شما این اشکالی دارد؟ آیا وقتی تهیهکننده از فروش میلیاردی فیلمهایی که من در آن بازی میکنم سود میبرد و آن را با قیمت ۵۰۰ میلیون تومان به رسانههای تصویری میفروشد، نباید به دستمزد بازیگران و سایر عوامل فیلم که در تولید زحمت کشیدهاند مبلغی اضافه کند؟ تهیهکننده با بازیگر توافق میکند و هیچ اجباری در کار نیست. بسیار پیش آمده خودشان مبلغی پیشنهاد میکنند و میگویند ما این بودجه را برای تو کنار گذاشتهایم و این مبلغ الان هم آماده است. من تنها سالی یک فیلم کار میکنم و مثل بازیگران دیگر نیستم که همزمان در چندفیلم حضور داشته باشم. سینمای ما رشد اقتصادی داشته؛ تهیهکننده از افزایش قیمت بلیت نفع میبرد و این سود سهم همه اهالی سینماست. فیلمی که فروش بالایی دارد، باید همه عوامل بهخصوص افراد گروه فنی و تدارکات که دوبرابر سایرین فعالیت میکنند از آن بهرهمند شوند. این پیشنهاد را همیشه و همهجا مطرح کردهام اما هیچوقت به آن اهمیتی داده نشده و همه فقط به سراغ حاشیهها میروند! متاسفانه گاهی دیده میشود بعضی برنامههای تلویزیونی به جای اینکه سینما را آنطور که هست تحلیل کنند و به بخشهای مهمتر از جمله صحنه، گریم، لباس و... بپردازند، موضوع دستمزد را مطرح میکنند و فقط هم اشاره به یک بازیگر خاص دارند و محکومش میکنند! بدون اینکه درنظر داشته باشند همین بازیگر توانسته فیلم را به سوددهی برساند و علاوه بر جبران تمام هزینههای تولید، بازدهی کار را هم بالا ببرد.
این پیشبینی گلزار در مورد فیلم جدیدش قبل از اکران آن بوده است
● ۲ روز در صف خواهید بود !
مطمئن باشید «شیش و بش» با فروش ۳میلیارد تومانی در تهران رکوردشکن خواهد بود. مردم برای تماشای این فیلم حداقل ۳روز در نوبت خرید بلیت میمانند! پس از گذشت یک هفته از نمایش فیلم، کسانی که در انتهای صف خرید بلیت هستند، باید اول صف را با دوربین شکاری ببینند! مردم در سالنهای سینما آنقدر خنده سر میدهند که لحظهای از این حالت خارج نمیشوند! دیالوگها و الفاظ این فیلم هیچ لودگی و الفاظ جلفی ندارد و مطمئن باشید هیچ فیلمی توان رقابت با «شیش و بش» را نخواهد داشت.
● برای فرم بدنم خیلی زحمت کشیدهام
اینکه چرا طناب زدن جزو ورزشهای روزانهام است، دلیل خاصی ندارد، جز چربیسوزی. روزانه ۴هزاربار طناب میزنم؛ این کار را در ۴۰ ست ۱۰۰ تایی انجام میدهم. ۴ هزار به زبان آسان است اما بسیار کار سختی است. طناب یکی از اجزا و وسایل اصلی من در مسافرتهایم است و هیچگاه حتی در سفرها هم از ورزش غافل نمیشوم. در ورزش کاملا جدیام، خب نتیجهاش هم داشتن بدنی سالم و زیباست که همانطور که گفتم ساده به دست نیامده و انصافا خیلی زحمت کشیدهام. همین دیروز فیلمی را در لپتاپم به دکتر ساسانی (مربیام) از اسکی یک ورزشکار در یک پیست اسکی خارجی نشان دادم. او به خاطر مهارت آن اسکیباز گفت احتمالا یکی از قهرمانان جهان است اما وقتی در پایان کار عینکم را از روی صورتم برداشتم، فهمید خودم بودم!
● از شادابی خودم لذت میبرم
ورزش بخش بزرگی از زندگی من را تشکیل میدهد. از وقتی یادم میآید ورزش کردهام؛ از ۴ سالگی با اسکی شروع کردم، بعد والیبال و بعد هم بدنسازی البته نه بهصورت مقطعی. مثلا اسکی را از ۴ سالگی شروع کردهام و حتی کارت مربیگریاش را هم دارم و از دوران طفولیت من را در پیستهای اسکی میشناسند، تا امروز هم مداوم ادامه دادهام، همینطور والیبال اما بدنسازی را واقعا دوست دارم چون هم باعث شده بدنم همیشه متناسب و سالم باشد و هم چالاکی و شادابی خاصی به من داده که حین فیلمبرداری و سرصحنههای مختلف و برداشتها از آن لذت میبرم. در واقع بدنسازی و متناسب بودن، علاوه بر سلامت، در تمام جنبههای دیگر زندگی معمولی و کاری هم کمکم کرده و جا دارد از دوست عزیزم آقای دکتر ساسانی که در زمینه برنامههای ورزش و رژیمهای غذایی راهنمایی میکند تشکر کنم.
● پول میگیرند خرابم کنند!
بسیار آدم سادهای هستم و دوست ندارم از موقعیتم سوءاستفاده کنم. در مورد اهالی سینما باید بگویم، نمیدانم چرا با اینکه همه، از یک خانواده هستیم، تا میبینیم شخصی یا اشخاصی در این وادی به موفقیت میرسند، بهصورت علنی با او دشمنی میکنیم؟! از این دوستان میخواهم، زمانی که فیلمی فروش رفت از حسادت حرص نخورند و بدانند همه عوامل، از فروش آن به سهم خود بهره خواهند برد، من نه در خارج و نه داخل سینما با کسی مشکل ندارم، مخالفانم را هم نمیشناسم، نه نامشان را میدانم، نه هدفشان را. البته جنسشان را میشناسم! هر آدمی یک اشتباهاتی در زندگیاش میکند ولی من وقتی اشتباه میکنم سعی در جبرانش دارم و تلاش میکنم بتوانم آن اشتباه را جبران کنم. متاسفانه در جامعه ما لطمه خوردن یک بازیگر یا یک استار یا سوپراستار از اطرافیان و آدمهایی است که به جای تلاش برای پیشرفت خود، سعی میکنند در آن حیطه حاشیهسازی کنند. این مسئله ابتدا خیلی من را ناراحت می کرد و البته الان هم کمابیش گریبانگیرم هست. یک عده هم که اسم خودشان را گذاشتهاند منتقد، حالا به هر ترتیبی یا از روی حسادت قلم به دست میگیرند یا پول میگیرند و مطلبی را به ناحق مینویسند.
● روزی که از خاطر مردم پاک شوم
سوپراستار بودن قواعد بسیاری دارد که همگی لازم و ملزوم یکدیگرند؛ قطعا چهره جذاب و محبوب داشتن نیز یکی از آن حلقههای زنجیری است که در کنار هم باعث این اتفاق میشود، نمیتوان روی سوپراستار بودن لقب سخت گذاشت، چون به لطفی که خدا به انسان میکند نام سختی گذاشتن ناشکری است! یکی از بهترین لذتهای سوپراستار بودن، ارتباط با مردم است.قطعا طی این ۱۲ سال خاطرههای بسیاری اتفاق افتاده که یکی از زیباترین آنها که طی یک سفر با تیم ورزشی به کرمان اتفاق افتاد این بود که شب بود و در نزدیکی هتل اقامتمان کیوسک روزنامهفروشی بود و من رفتم روزنامه بخرم، دیدم جوانی به مجلهای که عکس من روی جلدش بود چند دقیقهای است خیره شده! مکث کردم تا عکسالعمل آن جوان را ببینم اما چون چند دقیقهای گذشت، تصمیم گرفتم با او گپی بزنم اما به محض اینکه از پشت، دست به شانهاش زدم با جیغ و سپس فرار او روبهرو شدم! ظاهرا آن عکس، افکارش و حضور من او را دچار یک توهم کرده بود که باعث این واکنش شد.
اگر روزی از خاطر مردم پاک شوم، روزی است که احتمالا توکل به خدا و باور بهخودم را فراموش کردهام.
● رژیم غذاییام را رعایت میکنم
هر بار احساس میکنم دارم از فرم بدنی ایدهآلم خارج میشوم، رژیم غذاییام را کاملا جدی میگیرم؛ یعنی غذاهای سرخکردنی و فستفود را حذف کرده و بیشتر از غذاهای آبپز و کبابی به همراه میوه و سبزیها استفاده میکنم. البته طبق راهنماییهای دکتر تغذیهام مقداری نان، خرما و کمی برنج هم در برنامه غذاییام میگذارم.
● فیلمهای کیمیایی و بیضایی را رد کردم
اینکه خیلیها میگویند، محمدرضا گلزار فقط دوست دارد بازی کند و به فیلمنامه هیچ توجهی ندارد را اصلا قبول ندارم! همه میدانند در سالهای اخیر حتی بعضی از پروژهها را رد کردهام؛ «سربازان جمعه» «مسعود کیمیایی» یا فیلم «لبه پرتگاه» «بهرام بیضایی» اما باید این مسئله را درنظر گرفت که با توجه به شرایط کنونی سینمای ایران، برخی انتخابهای من هم برای کمک به سینماست، حضورم در فیلمهایی که میتواند تماشاگر را به سالنهای سینما بکشاند یا عامهپسند است و به عبارتی آشتی دوبارهای میان مردم و سینما بهوجود میآورد را میپذیرم. گرچه گاهی اوقات با توجه به انرژی که میگذارم اثر کار آن طور که باید، نمیشود که این در دنیای سینما امری عادی و طبیعی است ولی در بعضی از زمانها پیشبینیها درست از آب در میآید، درست مثل «آتشبس» و «توفیق اجباری» که آثاری بسیار تماشاگرپسند بودند. خوشبختانه امروز در فعالیتهای هنریام به حساسیتهایی رسیدهام که شاید در آینده در کمتر کاری ظاهرشوم، بهخصوص که اگر حدس بزنم، آن کار رضایتبخش نخواهد بود. روی فیلمنامهها هم باید مطالعه بیشتری داشته باشم.
● از خودم بودنخسته نشده ام
از همان کودکی هدفم موفقیت بوده و هنوز هم همین هست. تصور نمیکردم سوپراستار شوم اما میدانستم موفق میشوم و به هدفی که دارم میرسم.اتفاقی که حتی فکر کردن به آن هم ناراحتم میکند، تنگنظریها و تحمل نکردن یکدیگر است. بزرگترین داراییام در زندگی، اعتقادم به خدا و اعتقاد به مردم و باور خودم است اما تا حالا از محمدرضا گلزار بودن خسته نشدهام.
مهمترین مسئله برای من، ماندگار شدن است، به همین دلیل همیشه تلاش کردهام ضعفهایم را رفع کنم.
اگر در فیلمی بازی کنم و آن فیلم خوب از آب در نیاید، تمامی مشکلات را به من وصل میکنند و اگر خیلی خوب از آب در بیاید، سهمی برای من قائل نیستند که این مسئله، باعث تعجب من است!
سینما برای من از یک ملاقات آغاز شد؛ در ایام عید سال ۷۹ در سواحل خزر در رستورانی «ایرج قادری» را دیدم، او را برای کنسرت آریان در ۱۵فروردین ماه در تهران دعوت کردم و...
● ماجرای ملاقات من و ایرج قادری در شمال
آریان کاری مشترک بود بین چند دوست که گروه را پایهریزی کردند و من هم جزوی از آن بودم؛ آریان زمانی تاسیس شد که نیاز به موسیقی پاپ بود. در واقع آریان مانند یک کودک بود که من هم سهمی در رشد و پرورش آن داشتم. پیش از اینکه آلبوم اولمان به نام «گل آفتابگردون» روانه بازار شود، چندکنسرت در کیش و قشم برگزار کردیم که استقبال از آنها غیرمنتظره بود، خودمان هم باور نمیکردیم. آریان دوران خوبی در زندگی هنری من بود؛ دورانی که در آن به همراه دیگر اعضای گروه، روزهای خوبی را پشتسر گذاشتیم اما بعد سینما وارد زندگیام شد و فصل جدیدی را در زندگی هنریام رقم زد. ورود من به سینما هم، همانطور که بارها گفتم از یک ملاقات آغاز شد؛ در ایام عید سال ۷۹ در سواحل خزر در رستورانی «ایرج قادری» را دیدم، او را برای کنسرت آریان در ۱۵فروردین ماه در تهران دعوت کردم. آن زمان برنامهای برای بازیگری نداشتم و سینما جزو اولویتهایم نبود. قادری همانجا به من پیشنهاد بازیگری داد؛ بسیار غیرمنتظره بود! به او گفتم با این مقوله آشنا نیستم در موسیقی حرفهایام، از او فرصت خواستم، با این حال در کنسرت تهران به او پاسخ مثبت دادم، حالا که به آن روزها فکر میکنم، متوجه میشوم این خواست خدا بود که آن روز اتفاقی قادری را ببینم و فصل جدیدی در زندگیام رقم بخورد.
زمانی که مردم مرا در کوچه و خیابان میبینند، از من انتظار دارند با آنها عکس یادگاری بگیرم یا به آنان امضا بدهم؛ این نشاندهنده محبت آنان است و این ابراز محبت را باید جوابگو باشم. آدمی نیستم که دچار غرور بیجهت شوم، این ویژگی را از اشخاصی که از نزدیک با من برخورد دارند، میتوانید بپرسید. همیشه سعی میکنم بین مردم باشم، اغلب فیلمهایم را در سینما و در کنارشان میبینم و تلاش کردهام چه در سینما و چه در برخوردهای روزمرهام، مردم را راضی نگه دارم.
● فقط به ماندگاری فکر میکنم
شاید باور نکنید اما واقعا چنین هدفی ندارم که فیلمی بفروشد چون وقتی یک فیلم میفروشد، چیزی از درآمد آن نصیب من نمیشود. ضمن اینکه این دلیل درستی نیست که تمام فیلمهایی که خوب میفروشند، ممکن است کارهای خوبی نباشند و تماشاگر به صرف دیدن من به سینما بیاید! این برای من این حسن را دارد که وقتی تماشاگر فیلمی را که من در آن بازی میکنم، میپسندد، انرژیام مضاعف میشود، یک انرژی مثبت. صبح که از خواب بلند میشوم و خودم را آماده میکنم تا سر صحنه بروم، انرژیام چند برابر شده، همین برای من کافی است. مهمترین مسئله برای من، ماندگار شدن است، به همین دلیل همیشه تلاش کردهام ضعفهایم را رفع کنم، خیلیها آمدند و رفتند، مهم ماندگاری است، تنها در سینما اینطور نیست، در ورزش هم اوضاع به این شکل است.
● به جای اینکه اینقدر من را بکوبید، راهنماییام کنید
متاسفانه در طول این سالها، قضاوتهای غیرمنصفانه علیه من کم نبوده! فراز و نشیب در کارنامه هر بازیگری به چشم میخورد و من هم از این حیث مستثنا نیستم و این امر در دنیای سینما و بازیگری طبیعی است. این عده از دوستان با غرضورزی به من نگاه میکنند، اگر در فیلمی بازی کنم و آن فیلم خوب از آب در نیاید، تمامی مشکلات را به من وصل میکنند و اگر خیلی خوب از آب در بیاید، سهمی برای من قائل نیستند که این مسئله، باعث تعجب من هم شده است! متاسفانه قضاوت آنان نسبت به من، بهگونهای است که حقیقت را زیر پا میگذارند، درصورتی که ما همه در یک خانواده هستیم و در خانواده سینما هر کس جای خودش را دارد و هیچ کس جای دیگری را تنگ نمیکند! گاهی اوقات متاسفانه ما دچار حسادت میشویم و به جای اینکه با نقدهای درست و اشاره به ضعفها درصدد رفع آن برآییم و با اشاره به قوتها درصدد تقویت هم باشیم، سعی میکنیم تنها یکدیگر را متهم کنیم! البته به هیچ عنوان از این اتفاقات ناراحت نمیشوم چون جنس اینگونه از دوستان را میشناسم، نه تنها ناراحت نمیشوم بلکه در کارم انرژی چند برابر میگیرم، خوشبختانه فشاری بر روان من نیست؛ فشار برای آنانی است که نمیتوانند چنین شرایطی را تحمل کنند، بالعکس من از این شرایط خیلی هم راضی هستم، میدانم هر چقدر فیلمهای من با موفقیت بیشتری روبهرو شود، اینگونه انتقادها هم بیشتر میشود. اگر گلزار در انتخاب نقشهایش هم روزی اشتباه کرده، باید شرایطی را فراهم کنیم که او در مسیر درستی قرار بگیرد، نه اینکه او را بکوبیم! روال کار حرفهایها در سینما، رقابت سازنده است.
ایده آل
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران غزه حسن روحانی روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا سیل آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران بارش باران شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
بانک مرکزی دولت سیزدهم حراج سکه قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران
سریال نمایشگاه کتاب کتاب مسعود اسکویی تلویزیون عفاف و حجاب سینمای ایران سینما دفاع مقدس
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس نتانیاهو ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی گوگل کولر اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون خواب کبد چرب بیمه کاهش وزن دیابت داروخانه