شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
تكرار در ادبیات فارسی

تكرار غالباً سخن را آراسته تر می گرداند. ساختار منظمی به آن می بخشد و موسیقی شعر را به وجود می آورد. در نمایشنامه، تكرار در ساختار گفت و شنودها به چشم می خورد. همچنین در تكیه كلام ها. در نوشته های منثور، در روزنامه نویسی یا داستان پردازی، برای آهنگ سخن از تكرار استفاده می شود.
بازنویسی متن نیز نوعی تكرار«بینا متنی» است. افسانه ها و اسطوره های دیرین ، حیات دوباره می یابند. از ساختار شعری گذشتگان اقتباس می شود، اما هر بار اثری تازه و بدیع خلق می شود.
واژه های كلیدی: تكرار، شعر، نمایشنامه، بازنویسی، اسطوره.
مقدمه:
مقصود از تكرار، اندیشه ای را برجسته ساختن یا به جنبه ای از یك تفكر جلوه خاصی بخشیدن و قدرتی فزون تر، سودایی را بیان داشتن است.
بی گمان هر تكراری به خودی خود بر زیبایی سخن نمی افزاید، آنچه زیبایی می آفریند سبك گفتاری است، نه تكرار پیام. اما تكرار كلام، وزن و آهنگی به وجود آورد، باعث تحریر صدا گردد یا لحن را تغییر دهد، جایگاه آرایه را به خود می گیرد. نمونه بارز تكرار در شعرهایی كه قالبی سنتی دارند، دیده می شود و در آن، واكه ها و همخوان و قافیه ها به شكل مناسبی تكرار می شوند. در مثالی از منوچهری می بینیم كه چگونه تكرار اصوات«خ» و «ز» به شعر زیبایی می بخشد:
خیزید و خز آرید كه هنگام خزان است
باد خنك از جانب خوارزم وزان است.
(ابراهیمی، ۱۳۷۶، ص ۶۲)
در این مقاله به اشكال دیگر صنعت تكرار نیز اشاره شده و بر تفاوت میان تكرار، بازنویسی و بینامتنیت، یا حضور متنی در متن دیگر، تأكید می گردد. بحث و بررسی بارزترین نمونه تكرارمی دانیم كه د رسخنوری، تكرار بر چند گونه است:
ـ ساده ترین نوع آن، شامل تكرار یك كلمه است. به عنوان مثال بلز ساندرار Blaise Cendrars بدون استفاده از حرف ربط، یك كلمه را چندین بار تكرار می كند: «كوچه ها، كوچه ها،
كوچه ها، كوچه ها» ، در حالی كه موسه در شعری به نام غم، بر تكرار حرف ربط «و» اصرار می نماید:
«از دست داده ام قدرتم و زندگانی ام را
و دوستــــــانـــم و شـــادمـــانـــی ام را»
یغمای جندقی نیز در شعری دیگر «و» را تكرار می كند:
«سینه ام مجمر و عشق آتش و دل چون عود است
این نفس نیست كه بر می كشم از دل، دود است»
(همان، ص۳۸۱)
و سلمان ساوجی بر واژه «شعر» تأكید می ورزد:
«شعر من شعر است و شعر دیگران هم شعر لیك
ذوق نیشـــكر كجـــا یـــابـــد مــــذاق از بــــوریـــــا
ـ گاهی شاعر كلماتی را در ابتدای هر مصراع تكرا رمی كند(رجوع یا anaphore)
«به صحرا بنگرم، صحرا ته وینم
به دریـا بنگــرم، دریـــا ته وینــم
به هر جا بنگرم، كوه و در و دشت
نشان از قــامت رعنــا تـــه وینـــم
بابا طاهر عریان(همان، ص ۱۲۳)
این پدیده را در نثر شاهد می باشیم. ژرژ مارشه، سیاستمدار فرانسوی، در روزنامه لوموند فوریه ۱۹۷۸ نوشت: «مابه فرنسوا میتران می گوییم: دیگر هنگام طنزگویی و جمله پردازی نیست، هنگام مباحثه است. هنگام تصمیم گیری است. هنگام تفاهم است.» (صناعات ادبی، ۱۹۹۵، ص۶)
ـ گاه سلسله وار آخرین كلمه جمله ای در ابتدای جمله ی بعد آورده می شود و به آخر آن ردالعجز الی الصدر (anadiplose) گویند. پل كلودل در نمایشنامه كفس اطلسی ( ۱۹۲۴) از زبان دُن ردریگ Don Rodrgue می نویسد: «فنا باعث خلأ، خلأ باعث گودی، گودی باعث نَفَس، نَفَس باعث دَم، دَم باعث تورم می شود» (روز چهارم ، صحنه ی دوم)
و بر عكس آن، بازگشت كلمه آغاز در پایان آن است. غضایری می گوید:
«عصا برگرفتن نه معجز بود همی اژدها كرد باید عصا»
ـ گاه كلمه ای هم در اول و هم در آخر جمله می آید (épanalepse) مانند: «انسان گرگی است برای دریدن انسان».
ـ نوع دیگر تكرار، تكرار اصوات است كه به شكل پژواك در شعر و قافیه مشاهده می شود، هم در تكرار واكه ها یا التزام حروف مصوت (assonance)، هم در در تكرار همخوان ها یا التزام حروف صامت (alliteration)، و باعث هم آوایی درونی شعر می گردد. در بیت زیر تكرار«ل» رویایی عاشقانه را به خاطر می آورد:
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است.....
(حافظ، ۱۳۷۳، ص ۵۹۲)
و تكرار«ش» شب نشینی ای دوستانه را:
«شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیــمت اســـت دمـــی روی دوستــــان بینـــی
سعدی
ـ در ضرب المثل ها معمولاً از هم صدایی و قرینه سازی استفاده می شود: «هر كه بامش بیش، برفش بیشتر»،
«شاهنامه آخرش خوش است»
«یا مكن با پیلبانان دوستی
یا بنا كن خانه را در خورد پیل»
(همان، ص ۳۱۷)
ـ گاهی نیز تكرار بر اصل همسانی یا اطناب استوار است (tautologie) مانند: «فاطمه فاطمه است« (شریعتی) «زندگی تكرار تكرار است» (فروغ فرخزاد)، «من درد بودم همه درد بودم» (احمد شاملو)
ما چون ز دری پای كشیدیم، كشیدیم
امید ز هر كس كـه بریــدیــم، بریــدیــم
دل نیست كبوتر كه چو برخاست نشیند
از گوشه بــامـی كـه پـریــدیم، پــریــدیم
وحشی بافقی
البته تكرار همیشه زینت بخش سبك نیست و برخی انواع آن مانند گزافه گویی و حشو چندان پسندیده نمی نمایند.
به گفته سوسور «تكرار صرف اصلاً وجود ندارد» زیرا كه لحن بیان متفاوت است و از نظر معنایی نیز یكسانی كامل موجود نیست. (درس زبانشناسی عمومی، ص ۱۵۰)
ژنت معتقد است كه حتی سه اصطلاح مشابه، از نظر سبك نگارش و جایگاه تكرار با یكدیگر تفاوت دارند زیرا اصطلاح اول در اول می آید، اصطلاح بعدی در مرحله دوم و سومی در مقام آخر قرار می گیرد(تصاویر، ۱۹۹۹، صص ۱۰۱- ۱۰۷).
اولین بار كه متنی خوانده می شود عوامل تكراری متن برای ما یكسان به نظر می آیند لیكن در خواندن های بعدی در می یابیم كه چنین نیست. مثلاً در «كلك های اسكاپن» اثر مولیر، تكرار جمله «در این كشتی چه غلطی رفته بود بكند؟»تنها تكرار صرف نیست و بار معنایی گوناگونی دارد. ولی مگر تكرار به غیر از زبان، عامل دیگری را نیز تكرار می كند؟ معمولاً به هنگام سخن گفتن وقتی بیم داریم كه گفته های ما را نفهمیده باشند، آن را تكرار می كنیم و یا همان مطلب را به صورتی دیگر می گوئیم. اما تكرار هر موضوعی به شیوه دیگر زبان شناسی نوین كه یكی از پایه های اصلی آن، حذف مترادف گزینی است، نپذیرفتنی است. مادلن فردریك Frédéric تمایزی میان تكرار عوامل صوری یا ساخت واژه ای با تكرار معنی و مدلول قائل شده است (تكرار، ۱۹۸۵، ص ۲۳۴).
بدین ترتیب می توان تكرار دقیق و مو به مو را از تكرار معنایی كه باعث ایجاد نوعی تشابه می گردد، جدا ساخت. به گفته ژنت، گاه نویسنده اتفاقی را كه بارها اتفاق افتاده است تنها یك بار حكایت می كند و خلاصه ای از اتفاق مكرر را ارائه می دهد(تصاویر، ۱۹۷۲، ص ۱۴۷). لیكن در نمایشنامه «ژرژ داندن»اثر مولیر در سه صحنه مختلف و تقریباً مشابه در پرده های اول و دوم و سوم، از جفاكاری همسر داندن سخن گفته می شود و سه بار داندن را به جای شخص دیگری اشتباه می گیرند.در یكی دیگر از نمایشنامه های مولیر، «رنجش عاشقانه»، تكرار در ساختار گفت و شنودها به شیوه موازی انجام می پذیرد:
ماسكاری: ارمن Ormin را می شناسی، آن محضر دار چاق و زیرك؟
آلبر: گرمپان Grimpan را می شناسی، آن جلاد شهر؟
ماسكاری: و سیمون خیاط را چطور كه سابقاً سرش خیلی شلوغ بود؟
آلبر: و چوبه دار را چطور كه وسط بازار بود؟
ماسكاری: خواهید دید كه با این ازدواج موافقت خواهند كرد.
آلبر: خواهی دید كه به سرنوشت تو خاتمه خواهند داد.
(رنجش عاشقانه، پرده سوم، صحنه ۱۰، صص ۹۱-۹۰)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست