جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دریغ از خاک ثروت آفرین


دریغ از خاک ثروت آفرین

برای ثروتمند شدن همه چیز مهیا است همت کنیم, تا قله های رشد راهی نیست

ما در کشورمان ذخایر ثروت ساز فراوانی داریم؛ منابعی چون نفت، گاز، نیروی انسانی نخبه و متخصص، ژئواکونومی ایده آل، موقعیت جغرافیایی استراتژیک، مردم سالاری و حاکمیت قانون، تأثیر گذاری اقتصادی و سیاسی بر معادلات جهانی و ده ها مورد دیگر که فقط ذکر آنان مقالی دیگر می طلبد.

حق به جانبیم اگر بگوییم در این سال ها نسبت به گذشته بسیار پیشرفت کرده ایم، ولی در مقایسه با پیشرفت های جهانی چطور؟ کلاهمان را که قاضی کنیم می بینیم تا دیروز خیلی کشورها حرفی برای گفتن نداشتند و امروز سری در میان سرها درآورده اند. ترکیه، هند و چین که امروز حرف ها برای گفتن دارند، زمانی در برابر ایران ما گمنام بودند.

مهمترین دلیل درونی را باید در نوع نگرش و تفکر اشتباهی جست وجو کرد که در زمینه "منبع محوری" کشور ما نهادینه شده است. آری، ما منابع زیرزمینی - ثروت - فراوانی داریم و با فروش آنها می توانیم سال ها خرجمان را بر مبنای درآمدها تنظیم کنیم، اما اولاً این منابع متعلق به همه نسل ها هستند و ثانیاً، اگر درآمدهای حاصل از این منابع را صرف تولید و توسعه ثروت آفرین - و نه مخارج جاری – نکنیم، کلاه خودمان و آیندگانمان پس معرکه است.

بدتر آن که - همیشه در «اقتصاد ایران» این را یاد آور شده ایم - آنچه از فروش منابع دریافت می کنیم "درآمد" به تعریف معمول آن نیست، بلکه "فروش ثروت" است! به عبارتی دیگر در کشورمان، به جای "کاشت و برداشت ثروت های نو" خودمان را به "ثروت خوری" عادت داده ایم.

● اقتصاد دولتی، ام المعضلات اقتصاد ایران

طی سه دهه گذشته، اقتصاد بر مبنای دولت مداری اداره شده است. بخش خصوصی که با بکار گیری بهینه منابع، رکن اصلی توسعه و ثروت سازی هر ملتی به حساب می آید، در کشور ما غریبه است؛ آنقدر غریبه که حتی نمی داند قیمت سوختی که مصرف می کند قرار است به چه نحوی تغییر کند تا برای خودش برنامه ریزی نماید. بخش خصوصی ما باغیرت است، اما مشکل دارد. فضای کسب و کار ما باید اصلاح شود تا تولید کننده نفس بکشد. ما به سهم خود، بارها مشکلات بخش خصوصی را در این نشریه در ۱۳ سال گذشته فریاد زده ایم. بارها به سراغ بخش خصوصی رفته ایم و پای درد دل آنان نشسته ایم. به سراغ دولت ها رفته ایم و علت را جسته ایم. بارها در مورد ابلاغیه ها و فرمایشات مقام معظم رهبری در رابطه با سیاست های اصل ۴۴ قانون اساسی، مطلب نوشته ایم و راهکار ارایه داده ایم. اما مشکلات همچنان باقی اند.

سال ها سرمایه داری در کشور ما مورد سوء ظن بوده است و امروز تلاش می کنیم سرمایه داران را از جای جای دنیا دعوت کنیم. تفکر اشتباه سرمایه داری مذموم، فقط جیب کشورهای دیگر را پُر کرده و نیروی نخبه انسانی را که ثروت تمام بخش ها و زیربخش های اقتصادی از تفکر ناب آن به وجود می آید، روانه بسترهای آماده و در کمین اقتصادی سایر کشورها نموده است. ببینید سرمایه ایرانی جماعت چگونه در همه دنیا سیال و در حرکت پیش می تازد. انصافاً اگر آنان هم اکنون در ایران باقی بودند، آیا سرنوشتی جز سرنوشت ثروت آفرینان امروز جامعه ایران داشتند؟ ۱۰ تریلیون و ۷۰۰ میلیارد تومان چک برگشتی در کشور ما مؤید همین مطلب است. این رقم یعنی خیلی ها در این مملکت خانه خراب شده اند!

● فرار مادی و معنوی سرمایه ها

امروز رتبه اول فرار مغزها را در جهان داریم. بخش قابل توجهی از آن تعداد هم که به هر دلیلی در کشور باقی مانده اند، یا بیکارند و یا به کاری مشغول شده اند که در شأن و منزلتشان نیست. توسعه می خواهیم؟ اگر توسعه می خواهیم باید ثروت بیافرینیم. باید از هیچ، همه چیز بسازیم. باید از اسباب موجود درست استفاده کنیم. نباید اجازه دهیم همه چیزمان هرز برود و مملکتمان به ورطه نابودی در منابع و امکانات بی افتد، بی آن که ثمره ای داشته باشد. باید تحقیق کنیم و توسعه بیابیم. ابتکار و نوآوری به خرج دهیم. باید بین صنعت و دانشگاه عقد اُخوّت ببندیم. مفهوم تحقیق و توسعه را برای بخش خصوصی جا بی اندازیم.

● علم بهتر است یا ثروت؟!

نظام آموزشی ما گناهکار است و این گناه ریشه در تاریخ ایران دارد که همواره علم و ثروت را از هم تفکیک کرده است. نظام آموزش و پژوهش در کشور ما عملاً کارایی لازم را ندارد. دانشگاه های ما در خدمت تولید ثروت نیستند. درست به همین دلیل است که در مسیر تولید علم ثروت ساز و قابل انتقال به اقتصاد و صنعت گام برنمی دارند. در «اقتصاد ایران»، ما فکر می کنیم که راه نجات کشور آن است که راه خلق ثروت را به جوانان تحصیلکرده مان - که این روزها بیکارند - یاد بدهیم.

از دهه ۶۰ میلادی، بسیاری از دانشگاه های کشورهای پیشرفته و نوظهور، برای پیشبرد علم در خدمت صنعت، اقدام به تأسیس پارک های علمی در مجاورت نواحی صنعتی نمودند. بعدها این اقدامات، مفهوم خلق واحدهای تحقیق و توسعه را به وجود آورد. امروزه، یکی از اصلی ترین اهداف این پارک ها، تولید ثروت از طریق تجاری سازی نتایج تحقیقات آنها است و به دلیل نقش تأثیر گذاری که این مراکز در اشتغالزایی، توسعه کسب و کار جدید و بکار گیری نخبگان دارند، مورد توجه بسیاری از دولت های جهان می باشند، اما متأسفانه تعداد پارک های علمی و فناوری در کشور ما به تعداد انگشتان دو دست هم نمی رسد! از نتایج آنها هم خبری نیست.

مشکل از جاهای مختلف آب می خورد. وقتی اقتصاد پویا نباشد و کرختی بر آن سایه بی اندازد، بهره وری عوامل تولید هم پایین می آید. امیدها به یأس تبدیل می شوند و کسی باور ندارد که به عنوان یک جزء، می تواند کلیت اقتصادی کشور را سر و سامان بدهد. این موضوع اول است. بعد از آن، عدم تعامل مناسب با دنیای خارج و دانش پذیری از آنها، نرخ اندک سرمایه پذیری، توان پایین رقابتی بنگاه ها، تداوم اقتصاد سنتی، دانش اندک مدیران و شیوه های ناصحیح مدیریتی آنها، عدم درک برخی سیاست گذاران از موضوع محدودیت منابع و ضعف تعهد اجرایی آنان به دنبال این عامل سر باز می کنند و به تعبیری باعث "سرمایه سوزی" در این کشور می شوند. دلایلی چون انعطاف ناپذیری بازار کار به دلیل قوانین و مقررات محدود کننده حاکم بر آن، فقدان ارتباطی معقول بین نظام آموزشی و نیاز بازار کار و در نتیجه عدم مهارت کافی نیروی انسانی و انگیزه پایین نیروی کار برای کار بیشتر و کار مولد ثروت، از دلایل عمده بهره وری پایین نیروی کار در کشور به حساب می آیند.

● فرسنگ ها دور از فناوری

بی اهمیتی به تکنولوژی روز دنیا، از دیگر مسایلی است که به کُندی و عقب ماندگی ما دامن زده است. سیاست گذاران ما همواره در سال های گذشته، از رشد و تولید تکنولوژی در کشور سخن گفته اند، اما عمده آنها در حد حرف باقی مانده اند. امروز هندی ها با سرمایه گذاری هایی که در زمینه نرم افزار کرده اند، بخش عظیمی از صادرات نرم افزاری جهان را در دست دارند. صنایع بهره مند از تکنولوژی های برتر (High-Tech)، نمونه دیگری از پتانسیل ثروت سازی دانش فنی است که متأسفانه ما از آن محروم مانده ایم. با توجه به فاصله ای که امروز میان ما و قدرت های برتر اقتصاد جهان افتاده است، باید از راه های میان بُر و با بکار گیری ابزاری چون مهندسی معکوس (Reverse Engineering)، به چنین تکنولوژی هایی دست یابیم.

به عنوان یک راهکار و برای آن که ما هم بتوانیم در اقتصاد دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم، اول از همه باید سبک مدیریتمان تغییر کند. باید با تعریف جدید از مدیریت منابع، به تفکیک اولویت های سرمایه گذاری در اقتصاد بپردازیم. این نگرش، خود مستلزم آن خواهد بود که تفکر اقتصاد بازار محور - یعنی تولید بر مبنای نیاز بازار – را در جامعه بسط دهیم. به موازات، باید به پرورش زیرساخت های گوناگون بپردازیم. رفع مشکلات اقتصادی به سبک مشارکتی و با حمایت دولت، حضور ثابت بخش خصوصی در بازی اقتصاد، کاهش نقش اقتصادی دولت و برعکس افزایش نقش کاتالیزوری آن در رشد تجارت، بازنگری اساسی در نظام بانکی و ترمیم اوراق بازرگانی که راه تأمین مالی را برای بنگاه ها آسان تر می کنند، جملگی از مواردی هستند که باید به آنها پرداخته شوند. در زیرساخت های غیراقتصادی، یعنی فرهنگ و اجتماع هم باید تغییراتی بنیادین به وجود آوریم، به طوری که مردم و مسؤولین اهمیت خلق ثروت را دریابند و با جان و دل به آن همت گمارند. در نهایت هم متذکر می شویم که در این راه باید از هر گونه نگرش بعضاً سیاسی و جناحی پرهیز نماییم و این را بدانیم که خلق ثروت، مربوط به فرد و حزب خاصی نیست، بلکه یک هدف ملی است. باید همت کرد و به قله های توسعه رسید.