چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
همچنان سیاسی و افشاگر
کاستا گاوراس یونانیالاصل، یکی از سیاسیترین فیلمسازان زمان ۷۷ ساله شده است. در سال ۱۹۵۴ بود که وی از یونان به شهر لیون در فرانسه آمد. ۵۶ سال بعد از آن تاریخ و در واپسین ساعات تابستان ۲۰۱۰ کاستا گاوراس میگوید: «هوا تیره و اوضاع ناپایدار بود. فرانسوی حرف نمیزدم و مردم تحویلم نمیگرفتند. اولین فکرم این بود که به یونان برگردم.»
اما او برنگشت و در فرانسه ماند و در ۴۵ سال اخیر ۲۰ فیلم عمدتاً مطرح در آنجا و یا امریکا ساخته است. او در دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه سوربن پاریس تحصیل کرد و هنوز در منطقه لاتن پاریس و در خانهای که در نقطهای کور از بولوار سنمیشل این شهر واقع است زندگی میکند و نوههایش وی را احاطه کردهاند. او تبعه فرانسه شده و نشان شوالیه گرفته و از ۲۰۰۷ رئیس «سینماتک فرانسه»، یکی از معتبرترین نهادهای سینمایی اروپا و غنیترین آرشیوهای فیلم دنیا شده که بر کرانه رودخانه معروف سن قرار دارد.
سال پیش به مناسبت چهلمین سال اکران یکی از مشهورترین کارهای او «زد»(Z) آئینهایی در مجامع مختلف هنری اروپا برپا و این فیلم در چند نوبت از نو پخش شد. «زد» (که پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران نیز برای مدتی طولانی بر اکران بود) درباره یک قاضی مصالحهناپذیر است که درباره قتل یک سیاستمدار در جریان یک تظاهرات صلح در یونان تحقیق میکند. این فیلم ۱۲۵ دقیقهای با بازی ژان لویی ترن تینیان، ایومونتان، ژاک پرن و ایرنه پاپاس در رلهای اصلی نشانگر از بین رفتن آزادیها زیر سایهای از کلکهای ناگوار سیاسی و وسیلهای برای محکوم کردن کودتای نظامی تحت حمایت امریکا در یونان است و در دوران حکومت نظامیها در یونان که سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۴ را دربرگرفت، در این کشور حق نمایش نداشت.
آن فیلم با روش قصهگویی مستند، شتاب آزاردهنده و موسیقی متن تأثیرگذار میکیس تئو دوراکیس، گاوراس را تبدیل به استاد ژانر سیاسی و یک پیشرو در این گونه سینمایی کرد و راز توفیقاش ادغام موفق «تپش» سیاسی با «وجد» اکشنهای تریلر بود و برنده جایزه اسکار برترین فیلم «خارجی» (غیرامریکایی) سال شد.
گاوراس چنان مشهور شد که بعداً به هالیوود رفت و در آنجا فیلمهای «گمشده»، «خیانت شده»، «جعبه موسیقی»، «شهر دیوانه» و «آمین» را ساخت و در پی آن در اروپا «تبر» و سرانجام «بهشت به سمت غرب است» را هم که آخرین کار اوست عرضه کرده است اما هرگز هویت اروپایی و فرهنگ غنیتر خود را در قیاس با قاطبه امریکاییها که فاقد شعور سیاسی و حتی اطلاعات عمومی لازم هستند، از دست نداده و آزاده و حقیقتگو مانده و هر یک از فیلمهایش محکومکننده امپریالیسم، به گونه و روشی است که در زمان ساخت فیلم ایجاب میکرده و تمامی کارهایش مطرح کننده سؤالاتی پیرامون جنایات دولت متجاوز و زیادهخواه امریکا در این سو و آن سوی جهان است.
● وقتی ما فقیر شدیم
کاستا گاوراس با نام کاملتر و صحیحتر کنستان تینوس گاوراس در سال ۱۹۳۳ در روستای پلوپونهسه یونان چشم به جهان گشود. در دوران جنگ جهانی دوم، پدر وی در نهضت مقاومت در یونان حاضر و فعال بود و با نازیها میجنگید. پس از اتمام این جنگ و شکست کمونیستها در یونان به سال ۱۹۴۹، پدر کاستا گاوراس از شغل خود (مأمور مالیاتی) در آتن برکنار و زندانی شد. فیلمساز مشهور یونانی بیش از ۶۰ سال بعد از آن تاریخ میگوید: «ما بشدت فقیر شدیم. مادرم خدمتکار خانههای مردم شد و خودم نیز کارگری میکردم تا خرجمان دربیاید. چون پدرم زندانی سیاسی شمرده میشد، در دوران سیاه مک کارتیسم در امریکا به من نیز اجازه ورود به این کشور به قصد مشغول شدن در دانشگاه داده نشد.
با این حال خوش اقبال بودم که به فرانسه آمدم و مقیم آنجا شدم. من سینما را در آنجا بیشتر و بهتر کشف کردم. فیلم «حرص» جوزف فون اشتروهایم آلمانی محصول ۱۹۲۴ همان اثری را بر من گذاشت که تراژدیهای معروف یونانی بر تمامی اهالی کشورم گذاشتهاند. من به عینه دیدم که سینما فقط قصهسازی و ارائه داستانهای شیرین و ترسیم آدمهای الکیخوش نیست بلکه میتوان با آن پیامهای ارزشمند سیاسی در محکومت تجاوزگران و استعمارچیان داد و حرف ملتهای مظلوم را به گوش جهانیان رساند.»
● یک کار غیرممکن
اینچنین بود که کاستا گاوراس از سال ۱۹۵۶ دانشجوی مدرسه عالی فیلم پاریس و در سال ۱۹۵۸ کارآموز کارگردانی شد. او با ژان لوک گودار و فرانسوا تروفو معروف «همعصر» بود. پیشروان مکتب موج نو سینمای فرانسه که میکوشیدند معیارهای نسل برجسته قبلی را تغییر بدهند. گاوراس در این هنگامه هم با اساتید طرز نگرش قبلی همانند رنه کلر و رنه کلمان کار کرد و هم با هنرمندان نسل جدیدتر مانند ژاک دمی، هرچند بیشتر از نگرههای موج نو در کار خود مدد میجست. او اینک میگوید: «با این حال چون من از فرهنگی کاملاً متفاوت و سنتی میآمدم، این که درست مثل آنها (فرانسویها) فیلم بسازم، غیرممکن بود.»
اولین فیلم بلند گاوراس با چنین مقدماتی در سال ۱۹۶۵ اکران شدکه کاری از ژانر تریلر (دلهرهآور) و فیلمی پلیسی به نام «جنایات ماشین در خواب» با بازی هنرمندان معروف سینمای فرانسه و دوستان وی، ایو مونتان و سیمون سینیوره در رلهای اصلی بود. کار دوم او که «سربازان شوک» و محصول ۱۹۶۷ بود،کمتر از فیلم نخست به موفقیت رسید اما نشان داد که او یک هنرمند سیاسی است و بر دیدگاههای جدی او در این زمینه پای فشرد.
گاوراس ۴۳ سال پس از ساخت آن فیلم میگوید: «مادرم به من اکیداً میگفت به دنبال ساخت فیلمهای سیاسی و افشای نیروهای سرکوبگر و استعمارگر نرو. به او گفتم بدترین چیز فراموش کردن این مسئله و فردگرایی است. ما در یک جزیره و به تنهایی زندگی نمیکنیم و باید از مردمی بگوییم که قربانی سیاستهای نادرست و اسیر مطامع ابرقدرتها شدهاند. دولتهای بزرگ غربی که در امور سایر کشورها دخالت کرده و لشکرکشیهای آشکار یا نامحسوس به اینجا و آنجای جهان دارند. حتی اگر در این موارد موضعی نگیرید، یک جور موضعگیری است.»
● کمونیسم هم میلنگید
در همان زمانها بود که گاوراس رمان «Z» نوشته واسیلیس واسیلیکاس نویسنده یونانی پیرامون ترور یک نماینده مجلس یونان به نام گریگوریس لامبراکیس به سال ۱۹۶۳ را، هنگامی که سرهنگها اداره یونان را در دست گرفتند، مطالعه کرد. او با کمک خورگه سمپرون نویسنده اسپانیایی سناریویی براساس این کتاب نوشت و با این مقدمات فیلم «زد» در الجزایر ساخته شد. هرچند محل وقوع اتفاقات فیلم شهر سالونیکی یونان بود. این فیلم به موفقیت چشمگیری در بسیاری از کشورها رسید. اما نه تنها در یونان اجازه نمایش نگرفت بلکه سختگیری دولت نظامیان را در امور فرهنگی و محصولات سینمایی این کشور شدت بخشید.
سرکوب «چپ»های ضد اتحاد شوروی در پراگ به سال ۱۹۶۸ و در واقعه موسوم به «بهار پراگ» زمینهسازی اضافهای برای توفیق هنری «زد» بود زیرا نشان داد کمونیسم نیز مثل امپریالیسم راه نجات مردم و فرهنگها نیست و مردم، آموزههای بهتری را میطلبند.
فیلم بعدی گاوراس که کاری به نام «اعتراف» و محصول ۱۹۷۰ بود، مستقیماً از بپاخیزی پراگ سرکوب شده نشأت میگرفت. این فیلم، یک وزیر کمونیستی در چکسلواکی در دهه ۱۹۵۰ به نام ارتور لاندون را نشان میدهد که در ایام جولان استالینیها در اروپای شرقی و در موجی از دادگاههای نمایشی مجبور به اعتراف دروغین به جاسوسی میشود و سرانجام از صحنه خارج میگردد. این فیلم سند دیگری بر ورشکستگی کمونیسم در اندیشههای گاوراس همپا با فلسفه سرمایهداری و بیاعتبار بودن هر دو نزد وی بود.
گاوراس در طلیعه پاییز سال ۲۰۱۰ در حالی که اثر چندانی از کمونیسم نمانده و سوسیالیسم اروپای شرقی نیز بیشتر میل به تجارت آزاد دارد، میگوید: «کمونیسم به درد مردم عادی در اروپای شرقی نمیخورد و فقط برای سران احزاب کمونیست خوب و به ارمغان آورنده فاکتور قدرت و حکومت بود. به این ترتیب جوامع شرقی هم مثل غربی در حال کوشش برای کنار زدن این آئینها و رویکرد به روشهای منصفانهتر اجتماعی بودهاند. تلاشی که چندان به فرجام آن امیدوار نیستم و حداقل قضیه این است که جوامع ایدهآل معمولاً بسیار بندرت پدید میآیند.»
● «او» ماندنی نیست
«حــــکومت نظامی» محصول ۱۹۷۲ (که آن نیز در ایران اکران عمومی داشت) اولین تریلوژی سیاسی گاوراس را با احتساب «زد» و «اعتراف» کامل کرد. این فیلم ربوده شدن و به هلاکت رسیدن یک مقام امریکایی را توسط گروه کماندویی توپاماروس در اروگوئه به تصویر میکشد. گاوراس این فیلم را در «شیلی سالوادور آلنده» و پیش از آن که رئیسجمهوری منتخب این کشور در کودتای ژنرال اگوستو پینوشه در سپتامبر سال ۱۹۷۳ کشته شود، ساخت.
گاوراس با آگاهیهای یکی از سیاسیترین فیلمسازان دوران معاصر میگوید: «میدانستم آلنده ماندنی نیست زیرا صادق و به فکر مردم کشورش بود و دولت جنایتکار امریکا نمیتوانست چنین آدمی را در یکی از حساسترین مناطق جهان به لحاظ اهرمهای سیاسی و روشهای حکومتی تحمل کند و شاهد تضعیف جایگاه خود از این طریق باشد. وقتی نوعی هرج و مرج در سانتیاگو ایجاد شد، فهمیدم که مزدوران امریکایی از آن برای روی کار آوردن نیروهای موافق میل خود بهره خواهند گرفت.»
گاوراس بیکار ننشست و موضوع فیلم سال ۱۹۸۱ خود به نام «گمشده» را که اولین همکاری مستقیم و بالنسبه وسیعاش با هالیوود بود، چالشهای سیاسی شیلی و پیامدهای آن و برکناری آلنده و محصولات تلخ و تند دولت متجاوز پینوشه قرار داد. در این فیلم که با بازی جک لمون، سیسی اسپیسک و جان شیا در رلهای اصلی همراه است و جایزه اسکار برترین سناریوی اقتباس شده را ربود، یک سیاستمدار مسن و محافظهکار امریکایی (با بازی لمون) مجبور به سفر به سانتیاگو میشود زیرا پسرش که یک روزنامهنگار امریکایی اعزامی به آنجا بوده (جان شیا) ناپدید شده و هیچ کس حاضر نیست چیزی در این خصوص به او بگوید. همسر پسرش (سیسی اسپیسک) در جستوجوی بینتیجه برای یافتن این مرد گمشده با این سیاستمدار همراه است اما آنچه بیشتر چشم کاراکتر لمون را میگیرد و طی این تحقیق متوجه آن میشود و نسبت به آن حالت انزجار مییابد، میزان و شدت و عمق نقش دولت جنایتکار امریکا در روی کار آمدن دولت کودتا در شیلی و کارهای اسفبار ژنرال پینوشه در آن کشور است.
● خوب و بد
حتی یونان نیز به رغم تفاوتهای محسوس با دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰ که باعث شد گاوراس آن فیلمها را دربارهاش بسازد، به اعتقاد وی هنوز ایرادهایی در سیستم حکومتیاش دارد و بحران اقتصادی اخیرش نشانگر همین مسئله است. گاوراس از این که فرزندانش در یونان نیستند و همانند خودش در فرانسه روزگار میگذرانند راضی است. اما در عین حال نمیداند گام گذاشتن آنها در راهی همچون خود او و مشغول شدنشان در دنیای فیلم و سینما را تأیید یا رد کند.
سینماگری که در کارنامهاش ساخت «بخش ویژه» (۱۹۷۵) درباره خیانت برخی از سران سیاسی فرانسه و همدستیشان با آلمان نازی در زمان جنگ جهانی دوم و به واقع پیرامون تخلفات حکومت موسوم به ویشی هم دیده میشود، میگوید: «مثل هر پدر سنتیای و فراتر آن مانند هر فرد مهاجری، در درجه اول مایلم که فرزندانم به مشاغلی مطمئنتر مثل پزشکی و وکالت بپردازند اما نمیتوانم به آنها به خاطر کشیده شدن به سمت جادوی فیلم و سینماخرده بگیرم.»
گاوراس میافزاید: «بدی سینما در این است که برای بسیاری از اهالی آن حرفهای فاقد تضمین موفقیت است و برخی از مسائلی که ممکن است روی آنها چندان حساب نکنید احتمال دارد درهای موفقیت را به روی شما بگشایند و یا برعکس ببندند و با این که اینک حالت اول برای فرزندان من صادق است که اما ضمانتی در دست نیست که در آینده نیز چنین باشد.»
● شهر ریا
گاوراس دو سه سالی است که به هالیوود برنگشته و همکاریاش با آنجا متوقف شده است. آیا دائمی است؟
وی میگوید: «نمیتوانم آینده را پیشبینی کنم اما این را میدانم که کار کردن با فرمولهای فعلی آنها قدری سخت است. چون سینما در آن جا به مثابه یک بحث بزرگ تجاری است. تأکید دارند که حتی در برخی آثار سیاسی اجتماعی هم که تولید میکنند، ستارههایی مثل جورج کلونی و برادپیت حاضر باشند تا حضور لااقل یک طیف از سینماروها در زمان نمایش این آثار در سالنها قطعی باشد و عامل اولیه کشیده شدن آنها به سالنها حضور این نامداران در فیلمها باشد و فروش فیلم تضمین شود و این امر یعنی تحمیل عقیدهشان به فیلمساز که شاید دوست داشته باشد با هنرپیشههایی به جز این نفرات کارکند.»
گاوراس اضافه میکند: « این شامل من نیز میشود. ریاکاری، فریفتن ذهن مردم و ایجاد جذابیتهای ولوکاذب و پوشالی در فیلمها حتی یک لحظه از ذهنشان خارج نمیشود. ترجیح میدهم با اسلوبهای خودم کار کنم که با متدهای فعلی هالیوود همخوانی ندارد. مدتی دوری بین ما و افزایش مجدد همکاریهای فرهنگی بین من و اروپاییها، جمعی که اصلاً به لحاظ ریشه و خاستگاه به آنها تعلق دارم، آن قدرها هم رویداد بدی نیست.»
● بهانهها و ادعاها
گاوراس میگوید: «همه چیزهایی که در شیلی پیاده شد و تا زمان برکناری پینوشه ادامه داشت، پیشتر در کشور من (یونان) هم به اجرا درآمده بود. این ایده که با ائتلاف تعدادی از ژنرالها و افسران ارشد ارتش و به بهانه غلیان بیمهار احساسات مردم که محصول شکست سیاستمداران است میتوان و باید آن احساسات را سرکوب کرد.
ادعا میکنند میخواستهاند مانع جنگ داخلی شوند اما خودشان بانی این جنگها هستند. فقط دو ماه بعد از به قدرت رسیدن پینوشه در سانتیاگو، ارتش یونان تعدادی از آزادیخواهان کشور مرا نیز به بهانه برقراری نظم سرکوب و بازداشت کرد.»در آن سال به خاطر رویکرد گاوراس به جک لمون برای ایفای رل اصلی در «گمشده»، انتقادات زیادی از او شد زیرا وی بازیگر متخصص رلهای کمیک و ستاره فیلمهای شیرین و اجتماعی و گاهی هم طنزهای تلخ و گزنده بود اما گاوراس انتخاب درستی کرده بود زیرا لمون نه تنها در فستیوال کن فرانسه ۱۹۸۱ جایزه برترین بازیگر مرد را به خاطر همین فیلم برد بلکه کاندیدای جایزه اسکار آن سال هم شد.
● حقیقت تلخ
«سیاسیسازی»های گاوراس بعد از «گمشده» هم ادامه یافت و این امر برشمار فیلمهای پرارزش وی افزود.«خیانت شده» در سال ۱۹۸۸ با بازی تام برنگر تازه اوج گرفته در «جوخه» اولیور استون و دبرا وینگر در نقشهای اصلی قصه یک مأمور زن اف.بی.آی است که حین تحقیق درباره دلایل قتل یک تاجر مشکوک در یکی از ایالات غرب میانه امریکا در مییابد که نامزدش یک سفیدپوست تندرو نژادگرا و در ارتباط مستقیم با این قتل بوده و ناچاراً روبهروی او میایستد.
«جعبه موسیقی» (۱۹۸۹) بینندگان را به دنیای کنونی اما تبعات جنگ جهانی دوم میبرد زیرا یک وکیل دعاوی زن (جسیکا لانگ) به دفاع از پدر پیر خود که مجاری و همچون او تبعه امریکا است (ارمین مولراشتال)، در قبال اتهام همکاری با نازیها و مشارکت در جنایات آنها بر میخیزد اما حین تحقیقات با این حقیقت تلخ مواجه میشود که پدرش واقعاً یک نازی بوده و قتلهای مورد بحث را در یکی از بازداشتگاههای بزرگ آنان انجام داده و این برای او بدترین شوک ممکن است.
● بهشت جعلی
گاوراس «آمین» را در سال ۲۰۰۳ ساخت که سکوت کلیسای کاتولیک را در قبال واقعه هولوکاست و مشارکت دولتهای موسوم به متفقین و به واقع مخالفان آدولف هیتلر را در این امر، در حالی که ادعای مبارزه با آن را داشتند و دروغها و بزرگنماییهای مرتبط با این واقعه را به نمایش میگذارد و به همین سبب مخالفتهای زیادی از سوی برخی نهادهای دولتی در غرب با آن شد.
آخرین فیلم اکران شده گاوراس همان طور که پیشتر گفتیم «بهشت به سمت غرب است» نام دارد که در بهار ۲۰۰۹ عرضه شد و به واقع در تضاد با عنوان فیلم، مرثیهای بر وجود چنین بهشتی در دنیای غرب و نافی آن است.در این فیلم که از تجربیات شخصی و درجه اول خود گاوراس از مهاجرتاش به غرب(فرانسه) بر میخیزد، یک مهاجر غیرقانونی در اروپا را میبینیم که کمال آرزوهایش رسیدن به پاریس و زندگی و کار در آنجاست اما وقتی بعد از رنجها و زحمات بسیار به آنجا میرسد، میفهمد چه غلطی کرده و پاریس و غرب هر چیزی هستند الا چیزی که او میپنداشت.
منبع: Empire
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست