یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

خلقیات ما ایرانیان


خلقیات ما ایرانیان

بی شک آنچه سبب پیشرفت و بهروزی یک ملت می گردد آگاهی آنان نسبت به خلقیات خویش, پررنگ و قوی تر کردن نقاط قوت و از میان بردن نقاط ضعف است

بی شک آنچه سبب پیشرفت و بهروزی یک ملت می گردد آگاهی آنان نسبت به خلقیات خویش، پررنگ و قوی تر کردن نقاط قوت و از میان بردن نقاط ضعف است. داشتن یک فرهنگ غنی اگر توانایی سازگاری با علم روز یا بهتر بگویم روح حاکم بر زمان را نداشته باشد، جزم اندیشی را پدیدار ساخته، موجبات رکود و سقوط آن فرهنگ را فراهم می سازد. دل مشغولی هایی که هماره یک ملت را تهدید می کند تنها بحران های اقتصادی نیست بلکه عدم توانایی مجهز شدن به علم روز و درک جهان پیرامونی است.

درعلوم انسانی و علی الخصوص روانشناسی تاکید بر آن است که با توجه به نیاز انسانها به تایید، روحیه ها را تلطیف کرده موجبات رشد و ترقی آنان را فراهم آوریم، با توجه به اینکه این رویکرد بر رفتارگرایی تکیه دارد متاسفانه موجبات رشد عقلا نی، خلا قیت وابتکار را پدیدار نمی سازد بلکه آنان را برآورنده نیازهای فیزیولوژیک خویش می پروراند. انسانها نیازمند آشنایی با علم روز و نیازهای جامعه خویش هستند. باید از این کهنه جامه ها، لباسی نو بسازیم، بدون آن که سلا یق خویش را نادیده انگاریم، پس با توجه به نیازها و هیجان ها، عقلا نیت را در جامعه گسترش دهیم و این همانی است که در کتاب آسمانی ما بر آن تاکید شده است. انسان موجود ی است آمیخته از عقل و احساس بدین گونه باید جهان پیرامونی خویش را دریابد تا بتواند در کسب مقامات انسانی و شئون اجتماعی سرآمد گردد. چه زیباست ما بتوانیم توانایی انتقادپذیری را در خویش پرورش دهیم تا اگر فردی از ما انتقادی مصلحانه کرده او را با چماق تکفیر در هم نکوبیم.

آیینه گر عیب تو بنمود راست

خودشکن آیینه شکستن خطاست

در فرهنگ ذهنی ما که نشات گرفته از دوران بحران زای نوجوانی و عدم درک نیازها و موقعیت های جوانی است، خیلی سریع خودی و غیر خودی می کنیم تا با این عمل در کمترین زمان ممکن به رضایت ذهنی دست یابیم. بکوشیم تا از این خصلت نامیمون به درآییم که اگر چنین باقی بمانیم پس وای بر احوالا ت ما. آنچه در پس این مقدمه برایتان می آورم خلا صه ای از کتاب خلقیات ما ایرانیان نوشته مرحوم سیدمحمدعلی جمالزاده است که در سال ۱۳۴۸ تحریر گشته و ای عجبا، هنوز پس از ۴۱ سال همانیم که بودیم...! به قول سعدی

به نزد من آن کس نکو خواه توست

که گوید فلا ن چاره راه توست

هر آن کس که عیبش نگویند پیش

هنر داند از جاهلی عیب خویش

از این در عجبم که چرا ما ایرانیان تا این اندازه برخودی سخت می گیریم و بر بیگانگان، آسان می گیریم، چرا برای اظهار نظر در مورد کسی هیچگاه به تمامی کلا م او توجه نمی کنیم و تنها پاره ای را برگزیده و سپس در مورد آن یک بخش داد سخن می دهیم در حالی که وظیفه اصلی ما این است که کل مطلب را به یاد سپرده و سپس درباره آن تصمیم گیری کنیم. شاید هم این امر به دلیل هیجانی بودن ما ایرانیان است. در روانشناسی این یک اصل است که افراد دو دسته اند، دسته ای که بر اساس نیازها هیجانی عمل می کنند و دسته ای دیگر که نیازها و هیجانهایشان تحت امر عقلا نیت آنان است. حال به بررسی خلقیات ما ایرانی ها از دیدگاه کتاب می پردازیم تا ببینیم که آیا خلقیات تغییری یافته است یا خیر...!؟

در صفحات ۴۷و۴۸ آمده: تعقل یعنی از روی فکر و اندیشه کارکردن، در مذهب ما آمده است که عقل را خدایی است و راهی است که به بهشت راهنمایی می کنند «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» و کلا م بلند «هر که را عقل دادی چه ندادی» و «عقل که نبود جان در غذاب است» ورد زبان کوچک و بزرگ ما ایرانیان است، اما کارهایمان تا چه اندازه براساس تعقل و عشق جاودان است؟

خرد به ما می گوید که شنوایی حقیقت و قدرت شنیدن حقیقت و راستی پذیرفتن آن همانند راست گفتن و صادق بودن و طرفداری از حقیقت و راستی از وظایف مقدس انسانی است و کسی که جرات شنیدن حرف راست و پذیرفتن حق و حق گویی و راستی را ولو از جانب بیگانه و دشمن) نداشته باشد، آدم کاملی نیست.

خرد به ما می گوید کسی که گوش شنوا و ذهن منصف برای شنیدن معایب خود نداشته باشد هرگز به درجه کمال نخواهد رسید و آنچنان است که از خوشامد گویی و تملق و دروغ لذت می برد وحقا که مستحق است که کودک و خام و نادان یعنی بدبخت و سیه روزگار و بیچاره و در جهل مرکب بماند. عقل به ما می گوید که ما ایرانیان باید در راه اصلا ح و تهذیب خود و فرزندان خود به مقامی برسیم که برای آدم حقیقت گو ولو آن حقیقت مبنی بر ندامت و حاکی از معایب و زشتی های اخلا قی ما باشد احترام قایل بشویم. درحدیث آمده است که من غشنا فلیس منا. یعنی هر که عیبی در ما سراغ کند و نگوید از ما نیست. گفته را در نظر بگیریم نه گوینده را و اگر دشمن هم حرف درست و صمیمی درباره ما زد با ترازوی تعقل و انصاف آن حرف را بسنجیم و چون صحت آن برما معلوم و مبرهن گردید آن حرف را بپذیریم و درصدد اصلا ح خود برآییم.

دوست آن به که جمله عیب ترا

همچو آیینه روبرو گوید

نه که چون شانه با هزار زبان

پشت سر رفته مو به مو گوید

نویسنده : عباس سید کریمی